ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 |
هر جمعه که می شود چشمان خسته از انتظار غدیر باوران عاشورائی منتظر بر دروازه سحر امام مهدی را جستجو می کنند . اینک به یاد محبوب دلها با قلم یکی از منتظران با هم زمزمه می کنیم
بخون باید نوشت این عهد و پیمان را
بغض راه سینه ام را بسته است .
من کجا این ناله ها را سر کنم ؟
خواستم که سخن را با این خطاب آغاز کنم که : « ای مولای من … »
اماکمی که به خود آمدم ، اشکم امان نداد ، بغا خود گفتم : شرم نمی کنی ؟ آیا او مولای توست و تو اینگونه ای ؟ کدام بنده است که از سخن مولایش اینقدر نا فرمانی می کند ؟ زشتی های خود را یکی یکی بخاظر آوردم ، آنها که بیادم آمد که و بیادم آمد که اورا مولای خود خطاب کرده بودم ، آتش بجانم ریخت .آنقدر از خود بیزار شدم که یک لحظه آرزوکردم :
« یا لیتنی مت قبل هذا و کنت نسیاً منسیاً »
قلم را بر داشتم تا خطاب دیگری بنویسم . از فرهنگ حماسی و شور آفرین « ندبه » کمک خواستم بقصد تفئال بر آن دست آویختم ، شگفتا که آمد :
« الی متی وای خطاب اصف فیک و ای نجوی »
آخر ای آقای من ، با کدامین خطاب ترا بخواهم و راز دلم را چگونه با تو بگویم »؟
*
اینک این فریاد اشک آلود را
در کدامین سرزمین بیرون کنم
قامت خمیده ات را راست کن ای حبیب خدا ، ای پدر امت : یا رسول الله
پیکر افسرده زهرایت را در آغوش بگیر ! اشکها را از دیدگانش پاک کن ! پهلوی شکسته اش را مرحم بگذار!
گونه کبودش را نوازش کن ! قلب شسکته اش را التیام بخش .
ای رسول خدا :
پیکر غرقه بخون «مجتبی (ع)را از مقابل چشمانش دور کن ! آن گل سرخ پر پر شده ، «علی اصغر » را از دست « حسین » اش بگسر !
مگذار که او چشمان غرقه بخون « عباس » را ببیند ، « علی اکبر » را نظاره کند ، «قاسم » دلاور زا ببیند که خونشان چگونه دشت نینوا را گلگون کرده است !
فعلی الاطایب من اهل بیت محمد و علی صلی الله علیهما و آلهما ، فلیبک الباکون و ایاهم فلیندب النادبون ،
از کنار شهدا ، دورش کن ، به او بگو که گریه اش را بس کند ، بگو که « فرزندش » می آید ، بگو که «او» از راه می رسد ؛ انتقام خونها را می گیرد ، شادمانی را بهمراه می آورد .
اللهم و سر نبییک محد صلی الله علیه و آله بروئیته و من تبعه علی دعوته و ارخم استکانتنا بعده
**