غدیر - عاشورا - انتظار

عقیدتی - سیاسی (اسلامی) به وبلاگ خودتان خوش امدید

غدیر - عاشورا - انتظار

عقیدتی - سیاسی (اسلامی) به وبلاگ خودتان خوش امدید

جهان در انتظار عدالت و عدالت در انتظار دولت واحد جهانی حضرت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف


یا امام زمان انتظار هم از نیامدنت بی تاب شد.


نیمه شعبان مبارک.


از زمین نور به بالا رود امشب زیرا


نور خورشید امامت همه تابان آمد


قائم آل محمد (عج) گل گلزار رسول


حجه بن الحسن (عج) آن مظهر ایمان آمد


میلاد مولای مهربانی و امید زندگانی، تبریک و تهنیت باد.


گرفته بلبل دلم بهانه‌ی بهار را


خوانده به گوش آسمان ترانه‌ی بهار را


گفتم که روی ماهت از من چرا نهان است


گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است


یا صاحب‌الزمان (عج) به ظهورت شتاب کن، میلادت مبارک.


زهی خجسته زمانی که یار باز آید


به کام غم‏زدگان غم‏گسار باز آید


اگر فدای امام زمان نخواهد شد


ز سر چه گویم و سر، خود چه کار باز آید


سالروز شکفتن دوازدهمین گل بوستان امامت و ولایت خجسته باد.


یکی از جمعه‌ها جان خواهد آمد


به درد عشق، درمان خواهد آمد


غبار از خانه‌های دل بگیرید


که بر این خانه مهمان خواهد آمد


فرخنده میلاد مسعود دوازدهمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت‌، یگانه منجی عالم بشریت، آخرین ذخیره الهی برای نجات انسان‌ها از ظلمتکده علایق نفسانی، حضرت مهدی موعود (عج) مبارک باد.

خجسته میلاد موعود ادیان الهی حضرت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه مبارباد

خجسته میلاد موعود ادیان الهی حضرت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه مبارباد 

آیا وضوی شهادت گرفته اید شما نگاهبانان حماسه انتظار ؟

 ..و اینک به ارمغان ، در این مسیر ، هرچه گل داغ هرسنبل سپیده امید هرجا که دیده ام ، با داس هر کلام (بهر تو چیده ام 

( موسوی گرما رودی : من شعر شیعی ام)

 : و تو ای مظلوم تاریخ ، ای پیشوای محرومان ، ای حامی زحمتکشان ، ای انقلابگر پیروز . ای سرو افراخته در دشتهای خاموش ، ای قامت رعنای عدالت ، ای داد رس مظلومان ، ای فجر امید ، ای فریاد آزادی . فردا که دستهامان می رود تا پنجره های شرق را بگشاید ، امیدهامان اینست که این بار آفتابی دیگر بتابد ، آفتابی که بر ملک تو می تابد ... ای آفتاب ظهور ، ظهور پیروز، پیروزی عدالت ، عدالت و امید امید مستضعفان ، مستضعفان پیروز . امشب که می خوابیم : شاید آخرین شب هجران باشد ، هجران مشتاقان ، مشتاقان محروم ، محرومان تاریخ ، تاریخ امپراطوران نه ، تاریخ محرومان . برای فرزندانمان حماسه خواهیم سرود ، به آنها خواهیم گفت ما باغبانان که عمری چشم بر راه گذاشته ایم ، تا تو بیائی و با مژگان دیدگانمان فرش راهت را جارو کنیم ، نشستیم و تو نیامدی . به آنها خواهیم گفت که لاله های انتظار را در قلب هایشان هر روز آبیاری کنند مبادا این گلها از طراوت بیفتد . به انها خواهیم گفت ، وقتی امامتان آمد ، این لاله ها را چیده با روبانی سرخ که نشانه اعتراضتان بر هرچه ستم و ستمگران بوده بپیچید و به حضورش ببرید . بگوئید : این بود که در خانه داشتیم متاعی است اندک .... بدانید او می پذیرد ، آخر او خیلی رئوف است ، او لاله های شما را می پذیرد ، مگر برایتان نگفتم فرزندانم که او وارث کریمان تاریخ است و امام قلب تاریخ است . راستی فرزندانم یادتان نرود که به امامتان بگوئید ، پدرانمان در فراغت خیلی افسرده شدند ، عاقبت پروانه صفت پرو بالشان را بدست شعله های شمع دادند و در هجران تو سوختند . نه اینکه از پای نشستند ، نه ، حرکت فلسفه تشیع است ، شیعه یعنی پپرو امامان معصوم ، امامانی که همه خونشان را در راه عقیده شان دادند یعنی شهید شدند . سلام ما را به او برسانید . یکبار در چشمان پرفروغش خیره شوید و بجای `پررتان بگوئید : السلام علیک یا بقیه الله سلام ما را به او برسانید . یکبار در چشمان پرفروغش خیره شوید و بجای پدرتان بگوئید : السلام علیک یا بقیه الله .

و اگر شما فرزندان ، نیز به پایان زندگی رسیدید و او نیامد بفرزندانتان بگوئید که آنهاهم لاله های انتظاررا در قلبهایشان آبیاری کنند و ... همین ها که گفتیم به آنها هم بگوئید و به آنها بگوئید که به فرزندانشان .....

اما نه ، خدایا چه میگویم ، نه آنقدر دیر ، نه ... شاید که فردا ندایت را سردهی : جاء الحق ...

وه که چه طنین پیروزمندانه ای دارد ، گوئی که اکنون می شنوم  ای امام ...

اگر ما مظلومان طعم مظلومیت را چشیدیم ، خوب می فهمیم که تو از همه مظلوم تری زیرا که با نگاه پرنوذت که به شعاع همه جهان است ، هر جا را می بینی و از هر ظلمی آگاهی ، ظلم ها را که دیدی ، دریای قلب رؤفت طوفانی می شود .اما سخنی نمی توانی گفت ، غیر از آنکه نظاره گر باشی ، آخر هنوز اجازه ظهورت نیامده است ...

اینست که تو را خطاب کردم ای مظلوم تاریخ .

ای صاحب دعوت محمدی (ص) ای وارث صو لت حیدری ، ای وارث حلم حسنی ای وارث شجاعت حسینی ، ای وارث عبادت سجادی . ای وارث هیبت عسکری

بما گفته اند که ، جمعه ها که سر می رسد ، دامن پرده کعبه را چنگ می زنی و ظهورت را میطلبی : (( خدایا اجازتم ده )) ....خدایا اجازه اش فرما ، آخر جهان در تب و تاب است ، همه جا می جوشد ، همه می خروشند ...

هر صبح در زیارت وارث ، بر وارث انبیا و اولیا ، حسین علیه السلام درود می فرستیم و مصیبت شهادت او را بر تو فرزندش تسلیت می گوئیم یادمان نمی رود که بگوئیم درود بر تو ای وارث حسین ...

یادمان نمی رود که بگوئیم درود بر تو ای وارث حسین ...

و نیز همان وقت که دست هامان را آماده می کنیم تا با تو ((عهد )) بندیم ، تجدید بیعت کنیم ، می گوئیم : ای مهدی ، ای امام ، امروز و هر روز ، آماده ، جان بر کف ، با عهدی تازه با گره ای محکم ، نه گسستنی که استوار ...

اگر مرگ  بین ما فاصله اندازد از خدا بخواه که در قیام ÷پرشکوهت ما را از قبرهایمان بیرون آورد و حال آنکه شمشیرهامان آخته ، نیزه هامان افراشته ، کفن هامان بر تن ، برزبانمان لبیک .

نیز میگوئیم : خداوندا با ظهورش ÷یپیامبرت را خشنود کن ، در ظهورش تعجیل نما ،  ما آن را دور نمی بینیم اگر دشمن دور می پندارد ، نزدیک است ، قیام نزدیک است .

این حماسه نگاهبانان است ، بر برج نگاهبانی خویش ، به شعاع عمرشان به محدوده دیدبانی شان ، یعنی که در طول غیبت پیوسته  پاسدار ، پیوسته بیدار ، همیشه هشیار .

مبارزانی سخت پرکوش ، با تقوا تسخیر نا پذیر .

در سنگر مرجعیت ، در مقام تحقیق ، با شمشیر قلم ،با خنجر زبان ، با سلاح صبر _ یعنی مقاومت _ چه به عنوان پیشوا ، چه در مقام مسلمانی عادی ، همه جا ، همه کس با ویژگی های انتظار ، پاسدار و مبارز ، همه دست بدست ، فرهنگ اصیل اسلام را به نسل ها سپردند و اینگونه به ما رسیده و ما به دیگران .

همگی راغب دولت کریمانه مهدی ، که اسلام را عزت و بزرگی بخشد و نفاق و کفر را فرو آورده و نابود کند

در دستی شکوه به خدا از دردها از مصیبت ها .

گله و شکوه از فقدان پیامبر ، غیبت رهبر ، زیادی دشمن ، کمی یاور .و در دستی دیگر ایمان و انتظار ، تقوا و مرزبانی ، پاسداری و نگاهبانی .

*****

پس حماسه ها را بسرائید ای حماسه گران ، ای نگاهبانان ، ای منتظران . در شیپورهای آماده باش خویش فریاد العجل یا صاحب الزمان را حتی بگوش دورترین ستاره ها هم برسانید ، آخر آنها هم منتظرند ، تکوین در انتظار است ، تشریع مترصد است ، جهان چشم به راه است .

حماسه سر دهید که او می آید ، او باید بیاید ، این وعده خداست پس اینک ، اسب ها را زین کنید سلاحها را آماده کنید ، چکمه ها را بپوشید ،  دست ها را بالا زنید ، آماده باشید ، شاید که تا لحظاتی چند او شما را بخواند > او بیاید ، او به پیش و شما به دنبال ...

راستی آیا وضوی شهادت گرفته اید ؟  عطر زده اید ؟ لاله هایتان را آورده اید؟

نقل از کتاب ذهنیت مستشرقین و اصالت مهدویت از حسین منتظر)

او خواهد آمد

پگاه نیمه شعبان خجسته میلاد آخرین وارث غدیر حضرت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه مبارکتان باد ای حماسه سازان مدافعان امامت و ولایت در عصر غیبت .

باغ را زینت کنید

میلاد امام مهدی ( عج )

                    باغ را زینت کنید

از باغبان دعوت کنید

با گل دامان نرجس لحظه‎ای خلوت کنید

تا سحر با آن نگار نازنین صحبت کنید

صورت حق جستجو در آن نکو سیرت کنید

با امام عصر یکبار دگر صحبت کنید

اهل مجلس باز وصف ماه مجلس بشنوید

بوی یاس از نرگس دامان نرگس بشنوید

نرجسا! ماه هزاران انجمن آورده‎ای

آفتاب حسن حیّ ذوالمنن آورده‎ای

لال? سرخ حسینی بر حسن آورده‎ای

باز در عالم خلیل بت شکن آورده‎ای

یوسف کنعان ما را در وطن آورده‎ای

یا که بر یعقوب بوی پیرهن آورده‎ای

بر تو و فرزندت ای پاکیزه مادر آفرین

از خدا و احمد و زهرا و حیدر آفرین

این مسیح آفرینش پیشتر از آدم است

این چراغ طور بینش این فروغ عالم است

این کلام الله ناطق این کتاب محکم است

این مسیحای مسیحا این امام مریم است

این صفا، این مروه، این حجر، این حرم، این زمزم است

این امید انبیا از بوالبشر تا خاتم است

این تمام چارده معصوم در یک صورت است

این نه یک نوزاد این پیر تمام خلقت است

نرجس! امشب خلق را در وجد و شور آورده‎ای

یک قمر نه چارده خورشید نور آورده‎ای

سِرِّ ده فرمان موسی را ز طور آورده‎ای

مصحف و انجیل و تورات و زبور آورده‎ای

مصطفی را از حرا یا غار ثور آورده‎ای

بر تمام انبیاء وجد و سرور آورده‎ای

جان عالم باد قربانت که مهدی زاده‎ای

ای سلام از حیّ سبحانت که مهدی زاده‎ای

یا محمد نقش جاء الحق به بازویش به بین

ذوالفقار حیدری در تیغ ابرویش به بین

یک جهان توحید در چشم خدا جویش ببین

روی خود، روی خدا در مصحف رویش ببین

صوت قرآن بشنو و لعل سخن گویش ببین

ُخلق خود درُخلق وخوی خویش ،درخویش ببین

اوست نوزادی که بر عالم امامت می‎کند

قائم است و با قیام خود قیامت می‎کند

آی اسرائیلیان! موسی است این موسی است این

ای مسیحیّون! همانا حضرت عیساست این

ای مسلمانان عالم بر همه مولاست این

ای تمام اهل دنیا! مصلح دنیاست این

ای همه ایرانیان!  از دوده‎ی کسراست این

ای همه سادات عالم یوسف زهراست این

ای شب هجران! سپاه صبح می‎آید ز دور

شیعیان آماده، نزدیک است ایّام ظهور

مهدی آمد تا لوای عدل را بر پا کند

مهدی آمد تا جهان را جنت الاعلا کند

مهدی آمد تا گره از کار عالم وا کند

مهدی آمد تا دوباره معجز موسا کند

او زمین را از عدالت سینه‎ی سینا کند

او همه فرعونیان را غرق در دریا کند

یوسف گمگشته بوی پیرهن آید از او

بی تبر کار خلیل بت شکن آید از او

یا امام منتقم ای یوسف زهرا بیا

ای شب تاریک را صبح جهان آرا بیا

ای یگانه وارث خون‎های عاشورا بیا

ای صدای انتقام زینب کبرا بیا

آفتاب فاطمه از آن سوی صحرا بیا

ای شبان ما ببین حال دل ما را بیا

گرگ آدمخوار دم از حقّ آدم می‎زند

چنگ بر دل‎های مظلومان عالم می‎زند

یوسف زهرا ببین آنان که زهرا را زدند

جای عرض تسلیت امّ ابیها را زدند

تا قیامت پیروان راه مولا را زدند

علم و دین و دانش و ایمان و تقوا را زدند

نور و قدر و کوثر و یاسین و طاها را زدند

فاش گویم کلّ مظلومان دنیا را زدند

شیعه می‎سوزد هماره، شیعه می‎گرید مدام

تا ز فریاد تو برخیزد خروش انتقام

صبر کن یا فاطمه فریاد پشت در مزن

طایر جان امیرالمؤمنین پر پر مزن

یا علی از ناله چاه کوفه را آذر مزن

یا حسین از نوک نی آتش به خشک و تر مزن

زینب کبرا  دگر بر چوب محمل سر مزن

چاک بر پیراهن خود پای طشت زر، مزن

می‎رسد روزی که عترت را شود روشن دو عین

خیزد از مهدی صدای یا لثارات الحسین

ای گریبان چاک صبح جمعه بر دیدار تو

ای همه یوسف رخان گم گشته بازار تو

ای گناه ما هماره باعث آزار تو

ای مسیح آسمانی فردی از انصار تو

ای شرار خشم حق در تیغ آتش بار تو

ای سرشک چشم زهرا بر گل رخسار تو

قلب شیعه بیقرار توست یابن العسکری

فاطمه چشم انتظار توست یابن العسکری

یوسف گمگشته تو، کنعان همه عالم، بیا

ای یگانه منجی ذریّه‎ی آدم بیا

ناخدا ! بهر خدا در این محیط غم بیا

ای گرامی زاده پیغمبر خاتم بیا

بی تو گشته آفرینش خیمه‎ی ماتم بیا

ای نثار مقدمت خون دل میثم بیا

تا تو در ما غایبی برپاست در هر انجمن

ناله یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن

 "حاج غلامرضا سازگار"


سوم شعبان خجسته زاذ رور امام حسین علیه السلام مبارک باد

حجسته میلاد امام حسین علیه السلام مبار باد

باسمه تعالی

خجسته زاد روز سید و سالار آزادگان جهان حضرت امام حسین علیه السلام و روز پاسدار مبارک باد

»پاسداران» فرزندان راستین این امّت و جوشیده از متن انقلاب‏اند.
صادق‏ترین چهره‏هاى «حزب اللّه»اند.
پاسدار، اهل نماز و راز و نیاز است.
زندگیش ساده، بر خوردش متواضعانه و اخلاقش اسلامى است.
پاسدار، ایثارگرى است بى‏توقع، و رزمنده‏اى است بى‏چشمداشت.
پاسدارى یک شغل نیست، یک تعهد است، و پاسدار، یک شاغل نیست، یک عاشق است. یک حقوق بگیر نیست، یک «حق» بگیر است. پاسدار، در غم و شادى شریک مردم است. در بیرون از خانه، پناه و یار مردم است، و در خانه، معلم زن و فرزند.
پاسداران، قصّه‏گوى سالهاى حماسه و ایثارند.
شاهدانِ صحنه‏هاى زیباى خدا باورى و عشق، که با جوهرى از خون، با قلمى از گلوله و بر صفحه‏اى از دشت و بیابان جبهه‏هاى نبرد، سروده و نگاشته شده است.
پاسداران، حنظله‏هاى عصر امام خمینى(ره) بودند، که «از حجله عروسى تا بستر شهادت» را، با بال شهادت‏طلبى طى مى‏کردند و در سالهاى جنگ، «بقا» را در «فنا» جستجو مى‏کردند، «ماندن» را در «رفتن»، «بودن» را در «نبودن» و... جاودانگى را در »شهادت«  .

برادر پاسدار

با ویژگیهائی پاسداری  و تعهدی که در سنگر پاسداری در شما می بینیم ، با شور و عشق  که در دل دارید و مشعل صبرى که بر کف گرفتهاید، عظمت روحتان و صبر و تحمّلتان در پاسداری و دفاع از ارزشهای والای انقلاب اسلامی  الهامبخش ماست.

 فرصت را مغتنم شمرده ، در زاد روز میلاد سرور آزادگان و بزرگ پاسدار اسلام و ارزشهای دینی حضرت امام حسین علیه السلام  ضمن درود و تحیات به ارواح تابناک شهیدان والامقام و عرض تبریک روز پاسدار از زحمات و تلاشهای خستگی ناپذیر جنابعالی و همه پاسداران گرانقدر در سنگر مسئولیت آفرین نیروی مقاومت بسیج که نقش عمده ای را در ثبات و استمرار انقلاب اسلامی این ودیعه الهی بعهده داشته اید و دارید،  صمیمانه تشکر و قدر دانی می نمائیم .

اللهم عجل لولیک الفرج والنصر

طلوع محمد صلی الله علیه وآله

طلوع محمد صلی الله علیه وآله (مهدی سهیلی 

زمین و آسمان مکه آن شب نورباران بود

و موج عطر گل در پرنیان باد می پیچید

امید زندگی در جان موجودات می‌جوشید

هوا آغشته با عطر شفابخش بهاران بود…

شبی مرموز و رؤیایی

به شهر مکه مهد پاکجانان، دختر مهتاب می‌خندید

شبانگه ساحت «ام‌القرا» در خواب می‌خندید

ز باغ آسمان نیلگون صاف و مهتابی

دمادم بس ستاره می‌شکفت و آسمان پولک نشان می‌شد

صدای حمد و تهلیل شباویزان خوش آهنگ

به سوی کهکشان می‌شد…

دل سیاره‌ها در آسمان حال تپیدن داشت

و دست باغبان آفرینش در چنان حالت

سر «گل آفریدن» داشت*

شگفتی خانه «ام‌القری» در انتظار رویدادی بود

شب جهل و ستمکاری

به امیّد طلوع بامدادی بود

سراسر، دستگاه آفرینش اضطرابی داشت

و نبض کائنات از انتظاری دم به دم می‌زد

همه سیاره‌ها در گوش هم آهسته می‌گفتند

که: امشب نیمه شب، خورشید می‌تابد

ز شرق آفرینش اختر امیّد می‌تابد

در آن حال «آمنه» در عالم سرگشتگی می‌دید:

به بام خانه‌اش بس آبشار نور می‌بارد

و هر دم یک ستاره در سرایش می‌چکد رنگین و نورانی

و زین قدرت نمایی‌ها نصیب او

شگفتی بود و حیرانی

در آن دم مرغکی را دید با پرهای یاقوتی و منقاری زمرد فام

که سویش پرکشید از بام

و در صحن سرا پر زد

و پرهای پرندین را به پهلوی زن درد آشنا سائید

به ناگه درد او آرام شد، آرام

به کوته لحظه‌ای گرداند سر را آمنه با هاله امید

تنش نیرو گرفت و در دلش نور خدا تابید

چو دید آن حاصل کون و مکان و لطف سرمد را

دو چشمش برق زد تا دید رخشان چهر احمد را

شنید از هر کران عطر دلاویز محمد را

سپس بشنید این گفتار وحی‌آمیز:

الا ای آمنه! ای مادر پیغمبر خاتم!

سرایت خانة توحید ما باد و مشیّد باد

سعادت همره جان تو و جان محمد باد*

بدو بخشیده‌ایم ای آمنه، ای مادر تقوا!

صدای دلکش «داود» و حب «دانیال» و عصمت «یحیی»

به فرزند تو بخشیدیم:

کردار «خلیل» و قول «اسماعیل» و حسن چهره« یوسف »

شکیب «موسی عمران» و زهد و عفت «عیسی»

بدو دادیم خُلق «آدم» و نیروی «نوح» و طاعت «یونس»

وقار و صولت «الیاس» و صبر بی‌حد «ایوب»

بود فرزند تو یکتا

بود دلبند تو محبوب

سراسر پاک…

سراپا خوب…

دو گوش آمنه بر وحی ذات پاک سرمد بود

دو چشم آمنه در چشم رخشان محمد بود

که ناگه دید روی دخترانی آسمانی را

به دست این یکی ابریق سیمین،

در کف آن دیگری طشت زمرد بود

دگر حوری،پرندی چون گل مهتاب در کف داشت

«محمد»را چو مروارید غلتان شست و شو دادند

به نام پاک یزدان بوسه ها بر روی او دادند

سپس از آستین کردند بیرون دست قدرت را

زدند از سوی درگاه خداوندی

میان شانه‌های حضرتش «مهر نبوت» را

سپس در پرنیانی نقره‌گون، آرام پیچیدند

وز آنجا آسمانی دختران، بر عرش کوچیدند

همان شب قصه پردازان ایرانی خبر دادند

که آمد تک سواری در «مدائن» سوی «نوشروان»

و گفت: ای پادشه! آتشکده آذرگشسب ما

که صدها سال روشن بود

هم امشب ناگهان خاموش شد… خاموش…

به «یثرب» یک یهودی بر فراز قلعه‌ای فریاد را سر داد:

که امشب اختری تابنده پیدا شد

و این نجم درخشان، اختر فرزند عبدالله

نوین پیغمبر پاک خداوند است

و انسانی کرامند است.

یکی مرد عرب، اما بیابانگرد و صحرایی

قدم بگذاشت در «ام‌القری» وین شعر خوش برخواند:

که ای یاران! مگر دیشب به خواب مرگ پیوستید؟

چه کس دید از شما آن روشنان آسمانی را؟

که دید از «مکیان» آن ماهتاب پرنیانی را؟

زمین و آسمان «مکه» دیشب نورباران بود

هوا آغشته با عطر شفابخش بهاران بود

بیابان بود و تنهایی و من دیدم

که از هر سو ستاره در زمین ما فرود آمد

به چشم خویش دیدم ماه را از جای خود کندند

ز هر سو در بیابان عطر مشک و بوی عود آمد

بیابان بود و من، اما چه مهتاب دلارایی

بیابان بود و من، اما چه اخترهای زیبایی

بیابان رازها دارد، ولی در شهر،آن اسرار پیدا نیست

بیابان نقش‌ها دارد که در شهر آشکارا نیست

کجا بودید ای یاران؟

که دیشب آسمانی‌ها زمین مکه را کردند گلباران

ولی گل نه، ستاره بود جای گل

زمین و آسمان مکه دیشب نورباران بود

هوا آغشته با عطر شفابخش بهاران بود…

زاد روز میلاد پیامبر خاتم صلی الله علیه  وآله  و فرزند ، ششمین جانشینش امام جعفر بن محمد علیه السلام را به پیشگاه آخرین وارث غدیر حضرت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه و منتظران حکومت واحد جهانیش تبریک  عرض می نمایم . اللهم عجل لولیک الفرج والنصر