آرا و اندیشهِ ی اهل سنت درباره حرکت و قیام امام حسین (علیه السّلام)
عاشورا صحیفهای است که عالمان شیعه و سنی همواره ازچشماندازهای متفاوتی بدان نظر کرده و این قیام را مورد توجه و بررسی قرار دادهاند. نه تنها عالمان شیعه و سنی، بلکه عالمان سایر ادیان نیز عاشورا را موضوع تحقیق خود قرار داده و به بررسی و بازخوانی آن پرداختهاند.
* ابن خلدون (متوفی، ۸۰۸ه.ق) یکی از علمایی است که به طور مبسوط و از زوایای مختلف واقعه عاشورا و انگیزه امام حسین(علیه السّلام) از این قیام را مورد توجه قرار داده است. او در مقدمه مینویسد: "نمیتوان گفت یزید هم در کشتن امام حسین (رض) اجتهاد کرد پس بیتقصیر است، چون صحابهای که با امام حسین در قیام شرکت نکرده بودند، هرگز اجازه قتل حضرت را نداده بودند و این یزید بود که با امام جنگید. این عمل یزید، یکی از اعمالی است که فسق بر او تاکید کرده و تایید میکند و حسین در این واقعه شهید و در نزد خدا ماجور است و عمل او بر حق و از روی اجتهاد است" .ابن خلدون، امام حسین(علیه السّلام) را از جمله صحابی مجتهدی میداند که شایستگی فوقالعادهای برای رهبری قیام علیه یزید دارا بوده است. او در این زمینه مینویسد: اما درباره شایستگی حسین(علیه السّلام) همچنانکه حسین (علیه السّلام) گمان کرد درست بود بلکه بیش از آن هم شایستگی داشت. بدین ترتیب ابن خلدون بیان امام حسین(علیه السّلام) مبنی بر شایستگی رهبری قیام علیه یزید را تایید کرده بلکه بیش از آنچه امام(علیه السّلام) فرموده بود برای او شایستگی قایل میشود و اما شرایط برای اقدام به قیام را مناسب ندانستهاند. ابنخلدون معتقد است که هر کس، در هر زمانی، شرایط رهبری قیامی را داشته باشد و زمینه قیام نیز فراهم باشد، بر چنین شخصی اقدام به قیام جایز است. او درباره عاشورا بر این اصل اعتقاد دارد که امام حسین(علیه السّلام) چون شرایط رهبری را در خود جمع میدید و از طرفی شاهد وضع آشفته وناهنجار و تحمل ناپذیر عصر خود و جنایات و فسق و فجور یزید بود، لذا دست به قیام زد و همین یک دلیل برای تحلیل عاشورا کافی به نظر میرسد. ابن خلدون در اینباره مینویسد: اما درباره حسین(علیه السّلام) و اختلافی که روی داد، باید گفت چون فسق و تبهکاری یزید در نزد همه مردم عصر او آشکار شد پیروان و شیعیان خاندان پیامبر در کوفه هیاتی نزد حسین(علیه السّلام) فرستادند که به سوی ایشان برود تا به فرمان وی برخیزند.
حسین(علیه السّلام) دید قیام علیه یزید تکلیفی واجب است، زیرا او متجاهر به فسق است و به ویژه این امر بر کسانی که قادر بر انجام دادن آن هستند لازم است و گمان کرد خود او، سبب شایستگی و داشتن شوکت و نیرومندی خانوادگی بر این امر تواناست. ابن خلدون سه عامل را از شرایط رهبری قیام میداند و امام حسین(علیه السّلام) را جایز آن شرایط میداند این ویژگیها عبارتند از: شایستگی فردی که قطعا امام آن را دارا بود و نیرومندی خانوادگی که هیچ شکی در آن نبود، اما ویژگی سوم شوکت است، که ابن خلدون با دیده تردید به آن مینگرد. ابن خلدون با وجود آنکه به فسق آشکار یزید اعتراف میکند، هرگز به قیام علیه وی فتوی نمیدهد و امام حسین(علیه السّلام) را به سبب اقدام به قیام دچار اشتباه دانسته، حرکت حضرت را بینتیجه و شکست خورده قلمداد میکند از این جهت می توان گفت که نظریه او دارای ناسازگاری درونی بوده، از تناقض درونی رنج میبرد.
به علاوه امام حسین(علیه السّلام) به چند دلیل هرگز نمیتوانست با یزید همکاری یا بیعت کند. اول اینکه بیعت با یزید پشت پا زدن به عقاید امیر مومنان و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) و نادیده گرفتن کوششهای آنان است، دوم اینکه بیعت با یزید به معنای تایید دشنامهای یزید بر علی(علیه السّلام) و خاندانش است و سوم آنکه به علت حسن وفا و صدق باطنی که از او سراغ داریم هرگز راه بازگشتی در پیش نداشت. اگربا یزید بیعت میکرد، دیگر تا پایان عمر به او وفادار میماند، چنانچه وقتی برادرش امام حسن (علیه السّلام) به عهدی که با معاویه کرده بود وفادار ماند. به ویژه آنگاه که از کاستیهای بسیار یزید آگاه بود، کاستیهایی که حتی بهانه جویان را نیز به هر عهدشکنی و سر به شورش برداشتن کافی بود.
ازنظر عقاد،حسین(علیه السّلام) میدانست که مردم دین را بازیچه دنیایشان کرده بودند از این نظر با قیام خود در صدد مبارزه با چنین وضعی بر آمده بود. از این جهت از دیدگاه عقاد، قیام حسین(علیه السّلام) هم قیام علیه حاکمیت بنی امیه بود و هم علیه فرهنگ حاکم بر آن عصر، به این دلیل است که امام در صدد بر میآید تا هم حکومت جائر را سرنگون کند و هم فرهنگ مبتنی بر اسلام را حاکم گرداند. عقاد بر این باور است که حسین(علیه السّلام) با آگاهی و علم کامل حرکتش را آغاز کرد به این لحاظ درصدد برآمد تا جلو هرگونه بهانه تراشی را بگیرد تا امر برای مردم مشتبه نشود. او در ادامه با تاکید بر این که حسین (علیه السّلام) دلیل کافی برای قیام داشت، مینویسد: حسین(رض) که عزم خویش را برای مبارزه با یزید جزم کرده بود،باید قویترین دلیل را در دست میداشت و بر ضد دشمنان خویش باید استوارترین حجت را مهیا میساخت تا با چنین دلایل و برهانهای استواری اگر شکست میخورد و تلاشش به نتیجه نمیرسید نشانه درستی قصد و تصمیم آن حضرت باشد، آنگاه اگر پیروز میشد، با این پشتوانه در استوارترین جایگاه قرار میگرفت و اگر شکست میخورد باز با عنایت به آنچه گفته شد، دشمنانش بیشتر از هر زمانی مورد خشم قرار میگرفتند.
عباس محمود عقاد درتحلیل عاشورا به مساله قومیت و نوع تربیت دو خانواده بنی امیه و بنی هاشم تاکید میورزد و بر اساس آن به قضاوت و داوری عاشورا مینشیند. اگر سخن عقاد را ناشی از موقعیت زمانی و مکانی در ارتباط با مساله تربیت، حمل نکنیم، حداقل میتوان گفت که او ریشههای قیام عاشورا را در مقایسه تربیتی این دو خانواده میجوید و بر آن اعتقاد است که همین نوع تربیت و پرورش فردی افراد این دو خانواده باعث رویارویی تاریخی آنان با یکدیگر شده است و چارهای جز وقوع حادثه عاشورا نبوده است. از نظر عقاد، امام حسین(علیه السّلام) و یزید نمونه کاملی از دو خانواده بودند با این اختلاف که حسین(علیه السّلام) واجد فضایل هاشمی بود ولی یزید حتی فاقد صفات مادی خوب امویها بود و همین عامل در واقع منجر به مبارزه دایمی بین این دو خانواده که در واقع مصادیق بارز حق و باطل در طول تاریخ بودند، شد. به اعتقاد عقاد این مبارزه از زمان ولادت عبد مناف و عبد الشمس پدید آمد و به تدریج در هر عرصهای که امکان بروز مییافت، عینیت پیدا میکرد تا این که به عصر یزید رسید. در آن زمان، یزید از همان ابتدای کار، بنا را بر دشنام به علی(علیه السّلام) گذاشت و اگر حسین(علیه السّلام) بیعت میکرد ناچار بود وفا کند و این خود امضای این سنت سیئه بود و نسل به نسل مورد قبول واقع میشد. او همچنین معتقد است که حسین(علیه السّلام) دارای انگیزهای کاملا الهی و معنوی برای نجات دین بود که نتایج مورد نظر نهضتش نیز به زودی به دست آمد به اینگونه که یزید، پس از چهار سال در کمال ذلت مرد، عاملان فاجعه عاشورا به سزای اعمالشان رسیدند و سلسله بنی امیه نیز در مدت اندکی سقوط کرد. عقاد اعتقاد دارد که مبارزه میان بنیامیه و بنی هاشم همچنان ادامه یافت تا به محل افتراقی رسید که هیچ گونه توصیفی در پیوند میان آن دو وجود نداشت و این مبارزه هیچ وقت قطع نشده و نسل به نسل ادامه یافته است. به هرحال عباس محمود عقاد، حرکت امام حسین(علیه السّلام) را یک قیام اصلاحی غیرقابل اجتناب در مورد حکومت اسلامی دانسته و حرکت فرزند پیغمبر را تا سرحد اعجاب تقدیس کرده است. عباس محمود عقاد ضمن تمجید از قیام عاشورا در کتاب خود"ابوالشهدا حسین بن علی" بهبررسی قیام امام حسین(رض) ازدو زاویه، یعنی هم از نظر انگیزهها و هم از نظر نتایج میپردازد و در هر دو مورد حکم او مثبت است.
به نقل از پایگاه مطالعات شیعه شناسی برگرفته از http://www.fetrat.com/WFM_Readable.aspx?FLD_ID=56
بیاد حضرت ابوالفضل علیه السلام کپی از : http://group.google.com/group/mah14/files
کلیک کنید : دانلود نوحه عربی فارسی اجراشده در کربلای معلا >>>از سایت
http://1122.ir/irann/content/view/553/45/
روی لینک زیر کلیک راست نموده و گزینه save target as… را انتخاب نمایید.
دانلود فایل صوتی نوحه عربی فارسی نزار القطری اجراشده در کربلای معلا / اندازه فایل 1699 کیلوبایت / قالب فایل mp3 24000 32kbps mono / مدت زمان :7 دقیقه و 4 ثانیه
دانلود فایل صوتی نوحه عربی فارسی نزار القطری اجراشده در کربلای معلا / اندازه فایل 1699 کیلوبایت / قالب فایل mp3 24000 32kbps mono / مدت زمان :7 دقیقه و 4 ثانیه
دانلود "شیعتی" با صدای امیرحسین مدرس
لینک ۱ :
دانلود "شیعتی" با صدای امیرحسین مدرس و موسیقی و تنظیم حمیدصدری
اندازه فایل 1290 کیلوبایت / قالب فایل mp3 24000 32kbps mono / مدت زمان 5 دقیقه و 22 ثانیه
دانلود "شیعتی" با صدای امیرحسین مدرس و موسیقی و تنظیم حمیدصدری
اندازه فایل 1290 کیلوبایت / قالب فایل mp3 24000 32kbps mono / مدت زمان 5 دقیقه و 22 ثانیه
کلیک کنید : متن شعر همین نوحه + کمی هم درباره نوچه خوانی های امروز پایتخت
![]() ![]() |
http://www.ghadeer.org/index.html
جهتگیری در عزاداریهای امام حسین(ره) باید به سوی تحکیم ایمان و روح تدین در مردم، آگاهیبخشی، گسترش روح شجاعت و غیرت دینی و جلوگیری از بیتفاوتی مردم باشد و این معنای واقعی بزرگداشت قیام امام حسین(ع) است.
( بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی 19/10/86)
سین(ره) باید به سوی تحکیم ایمان و روح تدین در مردم، آگاهیبخشی، گسترش روح شجاعت و غیرت دینی و جلوگیری از بیتفاوتی مردم باشد و این معنای واقعی بزرگداشت قیام امام حسین(ع) است. ( بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی 19/10/86)
/td> | ||
السلام علیک یا صریع الدمعة العبری ، السلام علیک یا مذیبَ الکبدِ الحری ، ای حسین ، ای زاده زهرا سلام الله علیها ، ای سید و سرورجوانان بهشت ، ای پور مرتضی ، ای نور دیده و سبط پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله ، ای حجت خدا بر خلق ، ای بزرگ آمر به معروف و ناهی از منکر، ای کاروان سالار عشق و ایثار ، ای احیاگر قرآن و اسلام ، ای رسواکننده ظالمان و جباران و خدا ستیزان در طول تاریخ ، ای حسین ، ای سرو سرافراز آزادی و آزاد اندیشی ، ای معلم آزادی ، ای راهنمای ایمان ، ای جرعه نوش جام یزدان ، ای حسین ای خون یزدان واژگان در چکامه شور وصفت تو و صبر تو نا توانند .
ای حجت خدا ای حسین ، در دشت عرفات چه خوانده ای که که سنگهای جبل الرحمه هنوز از گریه هایت نالانند . براستی که باید مناجات وعشق و ایثار و صمیمیت را از تو آموخت و عبودیت و بندگی را نیز از تو و خدا را باید از دعای عرفه ات شناخت . ای حسین ، چه گفتی ، چه خواندی ، که هنوز لذت عرفانت در یهنه دشت عرفات محسوس است وعرفات از نام تو عرفان دارد و فضای آن از یاد تو عطر آگین است . ای امام رحمت ای حجت خدا هرساله در ایران اسلامی عاشقانت در روز عرفه با قرائت دعای عرفه ات به یاد مصایب تو و یاران با وفایت اشک می ریزند ، از اعیاد قربان و غدیر مراسم سوگواریت در ماه محرم و قربانگاه یارانت در عاشورا و کربلا راتدارک می بینند واز درگاه خداوند منان ظهور و حضورفرزند عزیزت حضرت امام مهدی عج منتقم خونت و خون شهیدان را طلب می کنند .
اماما ، ایام ماه محرم که میشود شیعیانت در ایران اسلامی و دیگر بلاد اسلامی با بر پائی مراسم عزاداری می پردازند . اماما ایام سوگواری عاشورایت ، شهادت یاران ، فرزندانت و برادربا وفایت حضرت ابوالفضل را به پیشگاه حضرت ولی عصر عج و بهمه شیعیان و دوستارانت و به همه آزاد اندیشان خداجوی تسلیت عرض می نمایم .و عرضه می دارم اللهم عجل لولیک الفرج والنصر
یوم الله روز غدیر ، روز تکمیل دین ، روز نا امیدی منافقان و کافران ، روز اعلام وصایت ، روز ولایت و امامت امیر مومنان حضرت علی ابن ابیطالب علیه السلام و ائمه معصومین علیهم السلام را به پیشگاه مقدس آخرین حجة خدا بر روی زمین ، آخرین وارث غدیر و انبیاء و عاشورا ، موعود ملل ، عدالتگستر جهان ، رهبر و امام ِحکوکت واحد جهانی اسلام حضرت امام مهدی روحی فداه و بهمه خداجویان عدالتخواه ، ولایتمداران غدیرباور عاشورایی متنظر و نگاهبانان همیشه بیدار حماسه ولایت و امامت در طول تاریخ تبریک و تهنیت عرض می نمایم و به برکت و یمن این روز خجسته از درگاه قادر منان حضور و ظهور آن امام غایب از نظر را مسئلت می دارم . در صورت تمایل نظر عزیان را به عنوان : امامت در حدیث غدیر اثر جناب اقای غلامرضا کاردان که از سلیت (http://www.hawzah.net/Per/vigenam/ghadir/farsi/be/be4.htm) کپی شده است جلب نموده و التماس دعا دارد . اللهم عجل لولیک الفرج والنصر .
غدیر سال 1428 ، دیماه 1386 مرودشت ، جلیل محمودی
برگرفته از سایت : (http://www.hawzah.net/Per/vigenam/ghadir/farsi/be/be4.htm)
امامت در حدیث غدیر
پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم پس از فراغت از انجام مناسک حج در بازگشت از حجة الوداع،هنگامى که به غدیر خم رسیدند بر اساس فرمان خداوند و نزول آیهیا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک (1) :اى پیامبر آنچه را که بسویت از جانب پروردگارت نازل شده است تبلیغ نما،مسلمانان را فرمان دادند تا متوقف شوند.در آن موقعیت که هوا بسیار گرم بود و براى مسلمانان که با آن حضرت حج بجا آورده بودند و براى بازگشت به محل خویش شتاب زده بودند این سؤال مطرح بود که چه حادثهیى باعث شده که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم مسلمانان را متوقف سازد؟
پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در آنجا خطبهاى خواندند و از مسلمانان سؤال کردند (2) :الست اولى بالمؤمنین من انفسهم؟(یا الست اولى بکم من انفسکم؟)آیا من از مؤمنان نسبت به خود آنان اولى نیستم؟(یا آیا من از خود شما به شما سزاوارتر نیستم؟)همه گفتند:چرا یا رسول الله.فرمود:«من کنت مولاه فعلى مولاه»کسى که من مولاى او هستم(اولى بنفس و صاحب اختیار او مىباشم)على نیز چنین است سپس دعا فرمود:خداوندا دوست بدار هر که على را دوست بدارد و دشمن بدار هر که على را دشمن بدارد و یارى کن هر که على را یارى کند و واگذار هر کس على را واگذارد (3) ،و آیه:الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا:امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و راضى شدم که اسلام دین شما باشد در آنجا نازل گردید (4) .
مسلمانان با على علیه السلام بیعت کردند و این مقام و منصب جدید را به آن حضرت تهنیت و تبریک گفتند و عمر بن الخطاب از اول کسانى بود که به آن بزرگوار تهنیت و تبریک گفت (5) .
در بسیارى از طرق حدیث غدیر این مضامین هم آمده که من در آینده نزدیکى از میان شما رخت بر مىبندم،ولى دو عنصر گرانقدر در میان شما مىگذارم:یکى قرآن و دیگر عترتم که اهل بیت من مىباشند.تا آن هنگام که به آن دو تمسک نمائید گمراه نخواهید شد.آن دو از یکدیگر جدا نمىشوند تا(روز قیامت که)در کنار حوض بر من وارد شوند (6) .
اعتبار حدیث غدیر
حدیث غدیر از نظر سند قابل مناقشه نیست و از احادیث متواتر است،بلکه داراى تواترى در حد بالا است به گونهیى که متجاوز از 100 تن از صحابه آن را روایت کردهاند.علامه امینى در جلد اول کتاب ارزشمند«الغدیر»110 تن از صحابه را نام برده (7) و مدارک و منابع آن را از اهل سنت آورده است و 84 تن از تابعین (8) و 360 تن از علماء و راویانى که طى قرنها این حدیث را روایت کردند نیز در همان کتاب ذکر کرده است (9) و دانشمندانى طرق حدیث غدیر را در کتابهاى مستقلى آوردهاند از جمله طبرى (10) و ابن عقده (11) که هر کدام کتاب مستقلى در این زمینه تألیف کردند.مؤلف کتاب ینابیع المودة نقل مىکند از امام الحرمین ابى المعالى جوینى استاد غزالى که مىگوید:در یک مغازه صحافى کتابى در دست صحافى بود که روى آن نوشته بود المجلد الثامن و العشرون فى طرق حدیث الغدیر و یتلوه المجلد التاسع و العشرون یعنى جلد 28 در طرق حدیث غدیر و بدنبال آن جلد 29 خواهد آمد (12) .
بنابراین این حدیث قطعىترین حدیث یا از قطعىترین احادیث پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به شمار مىآید.
دلالت حدیث نیز بر امامت على علیه السلام روشن مىباشد زیرا کلمه مولى چه از نظر معناى وضعى انحصارا بمعنى اولى باشد یا اولى یکى از معانى آن باشد که در جاى خود مفصل بحث شده است (13) در این حدیث شریف مولى قطعا به معنى اولى است(کسى که از هر جهت اولى به تصرف در امور انسان است).این مطلب با توجه به قرائن بسیار واضح و روشن است که قسمتى از آن قرائن یادآورى مىشود:
قرینه اول:قبل از جمله:«من کنت مولاه فعلى مولاه»پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم از مسلمانان اعتراف گرفتند که:«الست اولى بکم من انفسکم؟» (14) آیا من از خود شما به شما اولى و سزاوارتر نیستم؟قالوا:بلىـگفتند:چرا.این مضمون که در جمله«الست اولى بکم»نسبت به آن اعتراف گرفته شده است همان است که در آیه کریمه:النبى اولى بالمؤمنین من انفسهم (15) پیامبر از مؤمنان به خود آنان اولى(و سزاوارتر)است وجود دارد.در این جمله ولایت و سرپرستى و صاحب اختیارى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم بنحو گستردهیى بیان شده است زیرا اولویت و سزاوارتر بودن کسى از خود انسان بطور مطلق معنایش این است که هر گونه تصرفى که خود انسان در مورد خودش مىتواند انجام دهد و هر فعلى که صلاحیت دارد که متعلق این اولویت در مورد خود انسان باشد جمله مذکور آن را براى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم بطور مطلق ثابت مىکند.
مفسران (16) از این جمله آیه کریمه استفاده کردند که انسان باید پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم را از خودش بیشتر دوست بدارد و حکم آن حضرت را از اراده و خواست خود در وجود خویش نافذتر بداند.پس از این که آن حضرت این اعتراف را از مسلمانان مىگیرد،مىفرماید:من کنت مولاه فعلى مولاه،در این جمله همان اولویت را که از آیه مذکور استفاده شد براى على علیه السلام نیز قرار مىدهد و نمىتواند در این جمله مولى به معناى دیگر غیر از اولى باشد که در این صورت انسجام و تناسب دو جمله قطعات بهم خواهد خورد.با این وصف دلالت این جمله بر این که آن حضرت مانند پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم از هر مؤمنى به خود او اولى و سزاوارتر است ثابت و واضح است.
اشکال فخر رازى و پاسخ آن
یادآورى این نکته لازم است که فخر رازى اشکالى ذکر کرده که مولى به معنى اولى نمىتواند باشد زیرا اولى افعل تفضیل است و با من بکار مىرود.مثلا گفته مىشود زید اولى من عمرو،ولى در مورد مولى آوردن من پس از آن صحیح نیست و گفته نمىشود زید مولى من عمرو.
این اشکال از ناحیه خود علماى اهل سنت پاسخ داده شده است.به شرح مقاصد تفتازانى (17) مراجعه شود.بیان تفتازانى این است که اگر مولى وصف و به معنى اولى باشد اشکال مذکور وارد است ولى مولى اسم و به معناى اولى است مانند اسماء افعال که معانى آنها فعل مىباشند و اصطلاحا آنها را اسماء افعال مىگویند با این وصف،دیگر جایى براى آن اشکال باقى نمىماند .
قرینه دوم:آن حضرت پس از جمله مذکور دعا کردند و فرمودند:اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله (که این جمله به طرق متعدد و با سند صحیح روایت شده است) (18) :
خدایا دوست بدار هر که او را(على را)دوست بدارد و دشمن بدار هر که او را دشمن بدارد و یارى کن هر که او را یارى کند و واگذار هر که او را واگذارد.
اگر على علیه السلام به عنوان یک مؤمن دربارهاش این دعا مطرح است و ویژگى خاصى مانند ولایت و سرپرستى براى وى مطرح نیست چه معنى دارد که درباره محبت او تأکید کنند به گونهیى که دوستى و دشمنى او دوستى و دشمنى خداوند را در پى داشته باشد.وانگهى این چیزى است که از دین واضح و روشن است که هر مؤمنى را باید دوست داشت و از دشمنى وى بر حذر بود و اگر آن حضرت داراى ویژگى خاصى است آن ویژگى چیزى جز امامت و رهبرى نمىتواند باشد .علاوه مسئله یارى کردن و دست از یارى برداشتن براى یک مسلمان معمولى مطرح نیست،معلوم است که على علیه السلام در سمتى و منصبى قرار گرفته است که مسلمانان باید وى را دوست بدارند و او را یارى کنند و تنها در این صورت است که دوستى او دوستى خدا و دشمنى او دشمنى خدا و یارى وى یارى خدا و خذلان وى خذلان خدا را بدنبال خواهد داشت.
با این توضیح پاسخ از،اشکال دیگر اهل سنت نیز روشن مىشود که جمله«اللهم و ال من والاه»را قرینه گرفتهاند که مولى به معنى دوست است در حالى که قرینه بودن این جمله براى زعامت و سرپرستى آن حضرت روشنتر است.
قرینه سوم:آن جمعیت سنگین که تا حدود 120 هزار نفر (19) در کتابها ذکر شده و در صحنه غدیر حضور داشتند،چگونه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم آنان را در آن صحراى گرم و سوزان متوقف مىسازد و این شرایط ویژه را فراهم مىآورد و تنها این مطلب را متذکر مىشود که اى مسلمانان هر که من دوست و یا ناصر و یاور او هستم على دوست و ناصر او است!آیا این با حکمت آن حضرت سازگار است و آیا عقل چنین چیزى را تجویز مىکند؟!!
یادآورى این نکته لازم است که در برخى از کتب اهل سنت آمده که این جمله را پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم بخاطر آن فرمودند که برخى از مسلمانان در سفرى که با على علیه السلام بودند از آن حضرت ناراحتى پیدا کرده بودند به گونهیى که به خود آن حضرت درباره او شکایت کردند.پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم این وضعیت را بخاطر آن مطلب بوجود آوردند که مسلمانان درباره على علیه السلام بدبین و ناراحت نباشند.
پاسخ این مطلب روشن است،زیرا:
اولا:ناراحتى چند نفر که در قضیهیى از على علیه السلام ناراحت شدند دلیل نمىشود که آن حضرت آن جمعیت سنگین را بخاطر آن چند نفر متوقف سازند.
ثانیا:حضرت درباره آن مسئله شخصى هیچ تعرضى در آن صحنه ننمودند و اگر این اجتماع تنها در آن رابطه بود شایسته بود آن مسئله را در آنجا مطرح فرمایند.
ثالثا:به فرض این که آن مسئله هم در کار باشد،انگیزه این اجتماع انگیزه خاصى بود که خود پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم آن را یادآور شدند و آن امامت على علیه السلام بود و قرینیت قرائن و صراحت آنها به گونهیى است که آن مطلب بر فرض وجود آن به هیچ وجه مضر نیست،اگر مؤکد امامت آن حضرت نباشد.و همگان از این بیانات دریافتند که على علیه السلام شخصیت عادى و معمولى نیست،بلکه او یک رهبر است و مىبایست در رفتار و عملکرد و سلوکشان با وى این مطلب را در نظر داشته باشند.
قرینه چهارم:فهم معناى امامت و رهبرى از جمله مذکور و برداشت آن توسط حاضران و غیر آنان بود تا آنجا که این برداشت در اشعار و ادبیات طى قرنها آمده و در کتابها ذکر شده است .علامه امینى کتاب الغدیر را بر اساس همین محور تألیف کرده است،یعنى اشعار شعرایى که درباره غدیر شعر گفتهاند و مسئله امامت و رهبرى على علیه السلام را در اشعار خویش آوردهاند در رأس آنان خود على علیه السلام و پس از آن حضرت،حسان بن ثابت و عمرو بن عاص و قیس بن سعد بن عباده و دیگر شاعران که در طول قرنها این معنى را از جمله مذکور استفاده کردهاند (20) مطرح کرده است.
قرینه پنجم:تبریک و تهنیت از ناحیه مسلمانان چه اینکه اگر آن حضرت منصب و سمت جدیدى پیدا نکرده بود و تنها تاکید و یادآورى لزوم محبت و نصرت آن حضرت مطرح بود این مطلب شایسته تبریک و تهنیت نبود.
قرینه ششم:در عبارت تهنیت عمر بن الخطاب (21) ذکر شده است:«اصبحت مولاى و مولى کل مؤمن و مؤمنة»تو مولاى من و مولاى هر مؤمن و مؤمنین گردیدى و این حاکى است از منصبى که آن حضرت قبلا نداشته و بعد آنرا پیدا کرده است.
قرینه هفتم:حدیث ثقلین در بسیارى از طرق همراه حدیث غدیر است چنانکه گفته شد و این حدیث به وضوح تمسک به اهل بیت و على علیه السلام را بطور مطلق بر مردم لازم مىسازد و اهل بیت را ملازم با قرآن یادآور مىشود و این با زعامت و رهبرى مناسبت دارد.
پىنوشتها:
1) کتاب الولایة فی طرق حدیث الغدیر للطبرى(الغدیر،ج 1،ص 215 نقلا عن ضیاء العالمین)،الدر المنثور:3/117 دار الفکر،اسباب النزول:ص 135 انتشارات الشریف الرضى.تاریخ مدینة دمشق :ج 42 ص 237 دار الفکر بیروت.
2) مجمع الزوائد:ج 9 ص 129،130،131،134 دار الفکر،تاریخ مدینة دمشق:ج 42 ص 205 234 دار الفکر،بیروت.
3) مجمع الزوائد:ج 9،ص 130،تاریخ مدینة دمشق:ج 42 ص 207،208،210،212،219،230،دار الفکر،بیروت .البدایة و النهایة:ج 5 ص 185 و ج 7 ص 360 دار الکتب العلمیة.
4) تاریخ بغداد:ج 8،ص 290،دار الفکر.
5) تاریخ بغداد:ج 8،ص 290،دار الفکر.
6) مجمع الزوائد:ج 9،ص 258 و 259 دار الفکر،تاریخ دمشق:ج 42 ص 219 دار الفکر،البدایة و النهایة:ج 5،ص 184 دار الکتب العلمیة.
7) الغدیر:ج 1،ص 60 دار الکتاب العربى بیروت.
8) الغدیر:ج 1،ص 72 دار الکتاب العربى بیروت.
9) الغدیر:ج 1،ص 151 دار الکتاب العربى بیروت.
10) البدایة و النهایة:ج 5،ص 186 دار الکتب العلمیة،تهذیب التهذیب:ج 7،ص 297 دار الفکر .
11) تهذیب التهذیب:ج 7،ص 297 دار الفکر.
12) ینابیع المودة:ص .36
13) الغدیر:ج 1،ص .344 350
14) به ص 17 مراجعه شود.
15) سورة الاحزاب:آیه .6
16) الکشاف:ج 3،ص 227 محاسن التاویل:ج 13،ص 227 البحر المحیط:ج 7،ص 212 روح المعانى :ج 22،ص .150
17) شرح المقاصد:5/273 منشورات الشریف الرضى ایران قم.
18) البدایة و النهایة 5/184 188 دار الکتب العلمیة،مجمع الزوائد 9/104 108.براى آگاهى از مدارک قرائن مذکور در حدیث به ص 17 و 18 مراجعه شود.
19) السیرة الحلبیة:ج 3،ص .308
20) الغدیر:ج 1،ص 340 342،ج 2 ص 34 و 67 و 114 و 180 و 213
21) تاریخ بغداد:ج 8،ص 290،دار الفکر.
امامت در حدیث غدیر، ثقلین، منزلت ص 17(غلامرضا کاردان )
روی لینک زیر کلیک راست نموده و گزینه save target as… را انتخاب نمایید.
دانلود فایل صوتی نوحه عربی فارسی نزار القطری اجراشده در کربلای معلا / اندازه فایل 1699 کیلوبایت / قالب فایل mp3 24000 32kbps mono / مدت زمان :7 دقیقه و 4 ثانیه
دانلود فایل صوتی نوحه عربی فارسی نزار القطری اجراشده در کربلای معلا / اندازه فایل 1699 کیلوبایت / قالب فایل mp3 24000 32kbps mono / مدت زمان :7 دقیقه و 4 ثانیه
دانلود "شیعتی" با صدای امیرحسین مدرس
برای دانلود روی لینک زیر کلیک راست مکئه و گرینه save target as… را انتخاب کنید، لطفاً
لینک ۱ :
دانلود "شیعتی" با صدای امیرحسین مدرس و موسیقی و تنظیم حمیدصدری
اندازه فایل 1290 کیلوبایت / قالب فایل mp3 24000 32kbps mono / مدت زمان 5 دقیقه و 22 ثانیه
دانلود "شیعتی" با صدای امیرحسین مدرس و موسیقی و تنظیم حمیدصدری
اندازه فایل 1290 کیلوبایت / قالب فایل mp3 24000 32kbps mono / مدت زمان 5 دقیقه و 22 ثانیه