السلام علیک یا سیدالشهداء
اللهم عجل لولیک الفرج والنصر
غدیر خونین کربلا - 1
رابطه هدایت و گمراهی انسان با صلاح و فساد آفرینش
بحثی به عنوان « غدیر خونین کربلا » مطرح است و آن راز و رمز قیام جهانی سالار شهیدان، حسین بن علی بن أبیطالب است. مستحضرید که ولایت و عترت طاهرین همتای قرآن کریمند، بر اساس ا نّی تارکم فیکم الثّقلین کتاب الله و عترتی1. و همانطوری که تفسیر قرآن به رأی، تحریف قرآن است؛ تفسیر و تحلیل سیره و سنّت اهل بیت (علیهم السّلام) طبق رأی، تحریف سنّت معصومان است. و همانطوری که بهترین روش تفسیری قرآن، تفسیر (قرآن به قرآن) است؛ بهترین روش تحریر و تحلیل سنّت، تفسیر (سنّت به سنّت) است.
بنابراین اگر کسی خواست سنّت و سیره اهل بیت، مخصوصاً جریان غدیر امیرالمؤمنین و جریان نهضت حسینی و جریان تأسیس حوزه های علمی به وسیله امام باقر(ع) و امام صادق (ع)و جریان ولایت پذیری وجود مبارک امام رضا (ع)و همچنین ساحت قیام جهانی ولی عصر (ع) را روی هوای خود تفسیر کند، این، تحریف عترت و ولایت است؛ لذاخیلی دقیق باید جریان سنّت را تبیین کرد.
وحدت سخنان تمامی اهل بیت (ع) و چگونگی تفسیر آن
طرح بحث غدیر خونین کربلا به این معناست: » غدیر » محل اجتماع آب است، آن برکه آب را می گفتند: غدیر. در کربلا به جای اینکه در برکه و در آن گودی قتلگاه،آب باشد، خون جمع شده است. بلکه در دشت کربلا، با آنکه در جوار آن، رودی عظیم بود؛ به جای اینکه آب باشد، خون جمع شده بود. لذا این مباحث با عنوان غدیر خونین کربلا مطرح می شود.
هماهنگی اهداف آفرینش و قیام امام حسین (ع) در هدایت انسان
در پایان سوره مبارکه ذاریات هدف خلقت را؛ یعنی هدف مخلوق و نه هدف خالق را عبادت قرار داد که: و ما خلقت الج نّ و النس لا ل یعبدون. در پایان سوره مبارکه طلاق هدف خلقت؛ یعنی هدف مخلوق، نه هدف خالق را معرفت قرار داد: ل تعلموا أنّ الله علی کلّ ش یء قدیر و أنّ الله قد احاط ب کلّ ش یء ع لماً ودر بخش های دیگر دارد یتنزّل الأمر ب ینهنّ. بنابراین معرفت بشر به قدرت خدا و علم خدا که یک معرفت توحیدی است را در بخش پایانی سوره طلاق به عنوان هدف خلقت، یعنی هدف مخلوق، نه هدف خالق قرار داده است. پس راز و رمز خلقت، معرفت است و عبادت. و اگر انسانی از آن عبادت و از این معرفت محروم بشود، خدای سبحان بهترین و مهمترین وسیله را اعزام می کند تا بشر نه از معرفت عقب بماند، نه از عبادت.
رسالت انبیاء در هدایت انسانها به ا هداف آفرینش
همین معنا را وجود مبارک امیرالمؤمنین در خطبه آغازین نهج البلاغه درباره پیامبر اسلام (ص) دارد که خداوند پیامبر را مبعوث کرد، فهداهم ب ه م ن الضّلاله و انقذهم ب مکان ه م ن الجهال ه. پیامبر را مبعوث کرد تا مردم را از ضلالت و گمراهی برهاند و هدایت کند، و از جهالت هم برهاند و عالم کند. یعنی هم جهل علمی را و هم جهالت عملی را برطرف کند. بنابراین هدف ارسال انبیاء آن است که انسان به آن صراط مستقیم انسانیّت حرکت کند. هم به هدف عبادی برسد، هم به هدف معرفتی راه پیدا کند تا از کرامت برخوردار گردد تا بشود » خلیفه الله.
البته همین دو عنصر محوری در زیارت أربعین أبی عبد الله (ع)هم هست که بذل مهجته ف یک ل یستنق ذ ع بادک م ن الجهاله و ح یره الضّلاله (3) . یعنی خون قلبش را در راه تو داد تا بندگان متحیّر تو را از سرگردانی و حیرت برهاند، و جهل زدگان و جهالت زدگان را از جهل علمی و جهالت عملی نجات دهد.
رابطه هدایت و گمراهی انسان با صلاح و فساد آفرینش
اگر چنانچه انسان از مسیر اعتقاد صحیح فاصله بگیرد، ظهر الفساد ف ی البرّ و البحر می شود. و اگر انسان موحد نباشد، و نظام بر اساس توحید حرکت نکند؛ آنچه که در قرآن کریم آمده است، این است که: و لو اتّبع الحقّ اهواء هم لفسدت السّموات و الأرض . اگر توحید نباشد، نظام سپهری به فساد گرائیده می شود؛ نظام زمین آلوده می شود. این بشر هم به آسمانها دسترسی پیدا کرد و می کند، هم زمین در اختیار اوست. اگر موحد نباشد؛ هم زمین آلوده خواهد شد، هم آسمان ! بالأخره زمان و زمین را انسان اداره می کند؛ چاره ای جز هدایت انسان نیست. و انسان چون خلیفه خداست؛ هم باید دنیا را آباد کند، هم آخرت را.
این برهان معروفی که حکماء اقامه می کنند، این برهان،گوشه ای از تقریر حکمای الهی است. آنها اینچنین گفتند که: انسان چون متمدّن است، مدنیّ ب الطبع است، نیازمند به قانون و هادی و راهنماست؛ تا با تعاون و همیاری و همدلی و هماهنگی و هم آوائی هم،زندگی خوبی داشته باشد. لکن این بیان، بیان ابتدائی است.
وقتی مرحوم بوعلی در بحث های پایانی اشارات، بعد از اینکه مسأله عبادت و زهد و عرفان را تعیین کرد که زاهد و عابد و عارف چگونه عبادت می کند؛ آنجا مسأله نبوّت را مطرح کرده است.
آبادانی زندگی ، دلیل نیاز انسان به پیامبران
انسان انبیاء را فقط برای تأمین نیاز دنیا نمی خواهد؛ بلکه برای آن می خواهد که انسان یک مسافر و مهاجر است، چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم؛ در طبیعت و دنیا زندگی می کند، بعد وارد برزخ می شود، بعد وارد صحنه قیامت می شود، بعد وارد بهشت؛ همه این مراحل را انسان باید بسازد. انسان متمدّن در دنیا، در برزخ، در قیامت و در بهشت است. همه مراحل چهار گانه را خودش باید بسازد؛ جای خود را در دنیا، در برزخ، در قیامت و در بهشت باید تأمین کند.
مرحوم خواجه نصیر در شرح این بخش از اشارات می فرماید: نیاز به پیامبر برای این نیست که انسان فقط یک زندگی خوبی در دنیا داشته باشد ! زیرا عدّه ای که از انبیای الهی پیروی نمی کردند، و معتقد به وحی و نبوّت نبودند؛ آنها هم در کره زمین جائی دارند، زندگی ای دارند و مرفّه هم زندگی می کنند، و یک زندگی آبادی دارند.
بیانات آیت الله جوادی آملی (دام ظلّه العالی)
( غدیر خونین کربلا ) قم ـ دی 1378
تنظیم برای تبیان: رضا سلطانی
(1) مستدرک الوسائل / 3 / 355 (2) ذاریات / 56 (3) طلاق / 12 (4) طلاق / 12
(5) جمعه / 2 (6) نهج البلاغه / خطبه 1 ـ مبعث النّبی (ص)
(7) تهذیب الأحکام / 6 / 113 ـ ز یاره الأربعین (8) عوالی اللآلی / 84 / 8 103 (9) مؤمنون / 71
برگرفته از زیبا سایت تبیان
http://www.tebyan.net/religion_thoughts/articles/theinfallibles/imamhossein/2009/12/20/110880.html
توضیح : از اینکه در ایام الله غدیر در سفر بیت الله الحرام و زیارت حرم نبوی صلی الله علیه و آله بودم توفیق نصیب نشد که در مورد غدیر مطلبی را تهیه و تقدیم مشاهدین گرامی نمایم موضوعی از ویژه نامه سایت وزین فرهنگی تبیان با نام غدیر خونین برخورد نمودم آنهم در ایام الله محرم الحرام و عاشورای حسینی (از بیانات فقیه عالیقدر حضرت ایت الله العظمی جوادی آملی مدظله العالی )مناسب و شایسته دیدم که کپی آن را عینا نقل نمایم .از خوانندگان محترم التماس دعا دارم .
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
اجرک الله بقیت الله
ایام اربعین حماسه عاشورای حسینی را به پیشگاه مقدس آخرین وارث غدیر و وارث خون شهیدان حضرت امام مهدی عج الله تعالی فرجه و امت اسلامی بخصوص شیعیان آنحضرت تسلیت عرض مینمایم. اللهم عجل لولیک الفرج والنصر
أثنی علی الله أحسن الثناء و أحمده علی السراء و الضراء اللهم إنی أحمدک علی أن أکرمتنا بالنبوة و علمتنا القرآن وفقهتنا فی الدین و جعلت لنا أسماعاً و أبصاراً و أفئدة و لم تجعلنا من المشرکین. أما بعد، فإنی لا أعلم أصحابا أولی و لا خیراً من أصحابی و لا أهل بیت أبر و لا أوصل من أهل بیتی فجزاکم الله عنی جمیعا خیراً. و قد أخبرنی جدی رسول الله(ص) بأنی سأساق إلی العراق فأنزل أرضاً یقال لها: عمورا و کربلا و فیها استشهد و قد قرب الموعد.
ألا و إنی أظن یومنا من هؤلاء الأعداء غداً و إنی قد أذنت لکم فانطلقوا جمیعاً فی حل لیس علیکم منی ذمام، و هذا اللیل قد غشیکم فاتخذوه جملاً و لیأخذ کل رجل منکم بید رجل من أهل بیتی فجزاکم الله جمیعا خیراً و تفرقوا فی سوادکم و مدائنکم، فإن القوم إنما یطلبوننی و لو أصابونی لذهلوا عن طلب غیری.
حسبکم من القتل بمسلم اذهبوا قد أذنت لکم.
... إنی غداً أقتل و کلکم تقتلون معی و لا یبقی منکم أحداً حتی القاسم و عبدالله الرضیع.
حسین بن علی(علیهما السلام ) نزدیک غروب تاسوعا پس از آن که از طرف دشمن مهلت داده شد( یا پس از نماز مغرب) در میان افراد بنی هاشم و یاران خویش قرار گرفت و این خطابه را ایراد نمود:
" خدا را به بهترین وجه ستایش کرده و در شداید و آسایش و رنج و رفاه در مقابل نعمت هایش سپاسگزارم. خدایا! تو را می ستایم که بر ما خاندان، با نبوت، کرامت بخشیدی و قرآن را به ما آموختی و با دین و آیین آشنایمان ساختی و به ما گوش( حق شنو) و چشم( حق بین) و قلب( روشن) عطا فرمودی و از گروه مشرک و خدانشناس نگرداندی.
اما بعد، من اصحاب و یارانی بهتر از یاران خود ندیدم و اهل بیت و خاندانی باوفاتر و صدیق تر از اهل بیت خود سراغ ندارم. خداوند به همه شما جزای خیر دهد".
آن گاه فرمود:" جدم رسول خدا(ص) خبر داده بود که من به عراق فراخوانده می شوم و در محلی به نام عمورا و کربلا فرود آمده و در همان جا به شهادت می رسم و اکنون وقت این شهادت رسیده است. به اعتقاد من همین فردا، دشمن جنگ خود را با ما آغاز خواهد نمود و حالا شما آزاد هستید و من بیعت خود را از شما برداشتم و به همه شما اجازه می دهم که از این سیاهی شب استفاده کرده و هر یک از شما دست یکی از افراد خانواده مرا بگیرد و به سوی آبادی و شهر خویش حرکت کند و جان خود را از مرگ نجات بخشد؛ زیرا این مردم فقط در تعقیب من هستند و اگر بر من دست یابند با دیگران کاری نخواهند داشت، خدا به همه شما جزای خیر و پاداش نیک عنایت کند!"
حسین بن علی(علیهما السلام ) که در طول راه از مدینه تا کربلا و در موارد مختلف، شهادت خویش را اعلام نموده و به یارانش اجازه مرخصی داده و بیعت را از آنان برداشته بود، درشب عاشورا و برای آخرین بار نیزاین موضوع را با صراحت مطرح نمود که " قد قرب الموعد؛ یعنی هنگام شهادت فرا رسیده است" و من بیعت خود را از شما برداشتم، از تاریکی شب استفاده کنید و راه شهر و دیار خویش را پیش بگیرید.
این پیشنهاد در واقع آخرین آزمایش بود از سوی آن حضرت و نتیجه این آزمایش، عکس العمل یاران آن بزرگوار بود که هر یک با بیان خاص، وفاداری خود را به آن حضرت و استقامت و پایداری خویش را تا آخرین قطره خون اعلام داشتند و بدین گونه از این آزمایش روسفید و سرفراز بیرون آمدند.
حال پاسخ چند تن از این یاران باوفا و اهل بیت صدیق و باصفا:
1- اولین کسی که پس از سخنرانی امام(ع) لب به سخن گشود برادرش عباس بن علی(ع) بود. او چنین گفت:" لا أرنا الله ذلک أبدا؛ خدا چنین روزی را نیاورد که ما تو را بگذاریم و به سوی شهر خود برگردیم."
2- آن گاه سایر افراد بنی هاشم در تعقیب گفتار حضرت ابوالفضل و در همین زمینه سخنانی گفتند که امام نگاهی به فرزندان عقیل کرد و چنین گفت:" حسبکم من القتل بمسلم اذهبوا قد أذنت لکم؛ کشته شدن مسلم برای شما بس است، من به شما اجازه دادم بروید."
آنان در پاسخ امام چنین گفتند: در این صورت اگر از ما سؤال شود که چرا دست از مولا و پیشوای خود برداشتید چه بگوییم؟ نه، به خدا سوگند! هیچ گاه چنین کاری را انجام نخواهیم داد؛ بلکه ثروت و جان و فرزندانمان را فدای راه تو می کنیم و تا آخرین مرحله در رکاب تو می جنگیم.
3- یکی دیگر از این سخنگویان، مسلم بن عوسجه بود که چنین گفت: ما چگونه دست از یاری تو برداریم؟ در این صورت در پیشگاه خدا چه عذری خواهیم داشت؟ به خدا سوگند! من از تو جدا نمی شوم تا با نیزه خود سینه دشمنان تو را بشکافم و تا شمشیر در اختیار من است با آنان بجنگم و اگر هیچ سلاحی نداشتم با سنگ و کلوخ به جنگشان می روم تا جان به جان آفرین تسلیم کنم.
4- یکی دیگر از یاران آن حضرت سعد بن عبدالله بود که چنین گفت: به خدا سوگند! ما دست از یاری تو برنمی داریم تا در پیشگاه خدا ثابت کنیم که حق پیامبر را درباره تو مراعات نمودیم. به خدا سوگند! اگر بدانم که هفتاد مرتبه کشته می شوم و بدنم را آتش زده و خاکسترم را زنده می کنند، باز هم هرگز دست از یاری تو برنمی دارم و پس از هر بار زنده شدن به یاری ات می شتابم؛ در صورتی که می دانم این مرگ یک بار بیش نیست و پس از آن نعمت بی پایان خداست.
5- زهیربن قین چنین گفت: یابن رسول الله! به خدا سوگند! دوست داشتم که در راه حمایت تو هزار بار کشته، باز زنده و دوباره کشته شوم و باز آرزو داشتم که با کشته شدن من، تو یا یکی از این جوانان بنی هاشم از مرگ نجات یابید.
6- درهمین ساعت ها بود که خبر اسارت فرزند محمد بن بشیرحضرمی( یکی از یاران آن حضرت) به وی رسید. امام به او فرمود: تو آزادی، برو و در آزادی فرزندت تلاش بکن.
محمد بن بشیر گفت: به خدا سوگند! من هرگز دست از تو برنمی دارم! و این جمله را نیز اضافه نمود: درندگان بیابان ها مرا قطعه قطعه کنند و طعمه خویش قرار دهند اگر دست از تو بردارم.
امام چند قطعه لباس قیمتی به او داد تا در اختیار کسانی که می توانند در آزادی فرزندش تلاش کنند قرار دهد.
آن گاه که حسین بن علی(علیهما السلام) این عکس العمل را از افراد بنی هاشم و صحابه و یارانش دید و آن کلمات و جملاتی که دلیل بر آگاهی و احساس مسؤولیت و وفاداری آنان به مقام امامت بود، شنید در ضمن دعا برای آنان" جزاکم الله خیرا؛ خدا به همه شما پاداش نیک عنایت کند" قاطعانه و صریح فرمود: إنی غداً أقتل و کلکم تقتلون...؛ من فردا کشته خواهم شد و همه شما، و حتی قاسم و عبدالله شیرخوار، نیز با من کشته خواهند شد."
همه یاران آن حضرت با شنیدن این بیان یک صدا چنین گفتند: ما نیز از خدای بزرگ سپاسگزاریم که با یاری تو به ما کرامت و با کشته شدن در رکاب تو به ما عزت و شرافت بخشید. ای فرزند پیامبر! آیا ما نباید خشنود باشیم از این که در بهشت با تو هستیم؟
طبق نقل خرائج راوندی امام پرده را از جلو چشم آنان کنار زد و یکایک آنان محل خود و نعمت هایی که در بهشت برایشان مهیا شده است مشاهده نمودند.
منبع : کتاب سخنان حسین بن علی علیهما السلام ، از مدینه تا کربلا ، محمد صادق نجمی ، ص 198.(کپی شده از : http://www.tebyan.net)
جهان اسلام در ایام ماه محرم امسال علاوه بر اینکه در سوگ شهادت حضرت ابا عبدالله الحسین و یاران خداجویش در حماسه عاشورای حسینی اشک ریزانند غم و اندوه کشتار بیرحمانه مظلومین فلسطین در غزه را که بدست اتحاد نامقدس و شوم شرق و غرب (توسط اسرائیل غاصب ددمنش) وبا اجازه بعضی از سردمداران کشورهای عربی که عربیت و اسلام را به پای صهیونسم بین الملل قربان کرده اند بخاک و خون کشیده شده و میشوند نیز بدل دارند این ایام را به پیشگاه مقدس حصرت امام مهدی عج آخرین وارث غدیر تسلیت عرض می نمایند و از حضرت احدیت پیروزی رزمندگان مجاهد فی سبیل الله رابر لشکریان صهیونیسم عنود در غزه و عراق و افعانستان مسئلت می دارند . اللهم عجل لولیک الفرج والنصر
آرا و اندیشهِ ی اهل سنت درباره حرکت و قیام امام حسین (علیه السّلام)
عاشورا صحیفهای است که عالمان شیعه و سنی همواره ازچشماندازهای متفاوتی بدان نظر کرده و این قیام را مورد توجه و بررسی قرار دادهاند. نه تنها عالمان شیعه و سنی، بلکه عالمان سایر ادیان نیز عاشورا را موضوع تحقیق خود قرار داده و به بررسی و بازخوانی آن پرداختهاند.
* ابن خلدون (متوفی، ۸۰۸ه.ق) یکی از علمایی است که به طور مبسوط و از زوایای مختلف واقعه عاشورا و انگیزه امام حسین(علیه السّلام) از این قیام را مورد توجه قرار داده است. او در مقدمه مینویسد: "نمیتوان گفت یزید هم در کشتن امام حسین (رض) اجتهاد کرد پس بیتقصیر است، چون صحابهای که با امام حسین در قیام شرکت نکرده بودند، هرگز اجازه قتل حضرت را نداده بودند و این یزید بود که با امام جنگید. این عمل یزید، یکی از اعمالی است که فسق بر او تاکید کرده و تایید میکند و حسین در این واقعه شهید و در نزد خدا ماجور است و عمل او بر حق و از روی اجتهاد است" .ابن خلدون، امام حسین(علیه السّلام) را از جمله صحابی مجتهدی میداند که شایستگی فوقالعادهای برای رهبری قیام علیه یزید دارا بوده است. او در این زمینه مینویسد: اما درباره شایستگی حسین(علیه السّلام) همچنانکه حسین (علیه السّلام) گمان کرد درست بود بلکه بیش از آن هم شایستگی داشت. بدین ترتیب ابن خلدون بیان امام حسین(علیه السّلام) مبنی بر شایستگی رهبری قیام علیه یزید را تایید کرده بلکه بیش از آنچه امام(علیه السّلام) فرموده بود برای او شایستگی قایل میشود و اما شرایط برای اقدام به قیام را مناسب ندانستهاند. ابنخلدون معتقد است که هر کس، در هر زمانی، شرایط رهبری قیامی را داشته باشد و زمینه قیام نیز فراهم باشد، بر چنین شخصی اقدام به قیام جایز است. او درباره عاشورا بر این اصل اعتقاد دارد که امام حسین(علیه السّلام) چون شرایط رهبری را در خود جمع میدید و از طرفی شاهد وضع آشفته وناهنجار و تحمل ناپذیر عصر خود و جنایات و فسق و فجور یزید بود، لذا دست به قیام زد و همین یک دلیل برای تحلیل عاشورا کافی به نظر میرسد. ابن خلدون در اینباره مینویسد: اما درباره حسین(علیه السّلام) و اختلافی که روی داد، باید گفت چون فسق و تبهکاری یزید در نزد همه مردم عصر او آشکار شد پیروان و شیعیان خاندان پیامبر در کوفه هیاتی نزد حسین(علیه السّلام) فرستادند که به سوی ایشان برود تا به فرمان وی برخیزند.
حسین(علیه السّلام) دید قیام علیه یزید تکلیفی واجب است، زیرا او متجاهر به فسق است و به ویژه این امر بر کسانی که قادر بر انجام دادن آن هستند لازم است و گمان کرد خود او، سبب شایستگی و داشتن شوکت و نیرومندی خانوادگی بر این امر تواناست. ابن خلدون سه عامل را از شرایط رهبری قیام میداند و امام حسین(علیه السّلام) را جایز آن شرایط میداند این ویژگیها عبارتند از: شایستگی فردی که قطعا امام آن را دارا بود و نیرومندی خانوادگی که هیچ شکی در آن نبود، اما ویژگی سوم شوکت است، که ابن خلدون با دیده تردید به آن مینگرد. ابن خلدون با وجود آنکه به فسق آشکار یزید اعتراف میکند، هرگز به قیام علیه وی فتوی نمیدهد و امام حسین(علیه السّلام) را به سبب اقدام به قیام دچار اشتباه دانسته، حرکت حضرت را بینتیجه و شکست خورده قلمداد میکند از این جهت می توان گفت که نظریه او دارای ناسازگاری درونی بوده، از تناقض درونی رنج میبرد.
به علاوه امام حسین(علیه السّلام) به چند دلیل هرگز نمیتوانست با یزید همکاری یا بیعت کند. اول اینکه بیعت با یزید پشت پا زدن به عقاید امیر مومنان و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) و نادیده گرفتن کوششهای آنان است، دوم اینکه بیعت با یزید به معنای تایید دشنامهای یزید بر علی(علیه السّلام) و خاندانش است و سوم آنکه به علت حسن وفا و صدق باطنی که از او سراغ داریم هرگز راه بازگشتی در پیش نداشت. اگربا یزید بیعت میکرد، دیگر تا پایان عمر به او وفادار میماند، چنانچه وقتی برادرش امام حسن (علیه السّلام) به عهدی که با معاویه کرده بود وفادار ماند. به ویژه آنگاه که از کاستیهای بسیار یزید آگاه بود، کاستیهایی که حتی بهانه جویان را نیز به هر عهدشکنی و سر به شورش برداشتن کافی بود.
ازنظر عقاد،حسین(علیه السّلام) میدانست که مردم دین را بازیچه دنیایشان کرده بودند از این نظر با قیام خود در صدد مبارزه با چنین وضعی بر آمده بود. از این جهت از دیدگاه عقاد، قیام حسین(علیه السّلام) هم قیام علیه حاکمیت بنی امیه بود و هم علیه فرهنگ حاکم بر آن عصر، به این دلیل است که امام در صدد بر میآید تا هم حکومت جائر را سرنگون کند و هم فرهنگ مبتنی بر اسلام را حاکم گرداند. عقاد بر این باور است که حسین(علیه السّلام) با آگاهی و علم کامل حرکتش را آغاز کرد به این لحاظ درصدد برآمد تا جلو هرگونه بهانه تراشی را بگیرد تا امر برای مردم مشتبه نشود. او در ادامه با تاکید بر این که حسین (علیه السّلام) دلیل کافی برای قیام داشت، مینویسد: حسین(رض) که عزم خویش را برای مبارزه با یزید جزم کرده بود،باید قویترین دلیل را در دست میداشت و بر ضد دشمنان خویش باید استوارترین حجت را مهیا میساخت تا با چنین دلایل و برهانهای استواری اگر شکست میخورد و تلاشش به نتیجه نمیرسید نشانه درستی قصد و تصمیم آن حضرت باشد، آنگاه اگر پیروز میشد، با این پشتوانه در استوارترین جایگاه قرار میگرفت و اگر شکست میخورد باز با عنایت به آنچه گفته شد، دشمنانش بیشتر از هر زمانی مورد خشم قرار میگرفتند.
عباس محمود عقاد درتحلیل عاشورا به مساله قومیت و نوع تربیت دو خانواده بنی امیه و بنی هاشم تاکید میورزد و بر اساس آن به قضاوت و داوری عاشورا مینشیند. اگر سخن عقاد را ناشی از موقعیت زمانی و مکانی در ارتباط با مساله تربیت، حمل نکنیم، حداقل میتوان گفت که او ریشههای قیام عاشورا را در مقایسه تربیتی این دو خانواده میجوید و بر آن اعتقاد است که همین نوع تربیت و پرورش فردی افراد این دو خانواده باعث رویارویی تاریخی آنان با یکدیگر شده است و چارهای جز وقوع حادثه عاشورا نبوده است. از نظر عقاد، امام حسین(علیه السّلام) و یزید نمونه کاملی از دو خانواده بودند با این اختلاف که حسین(علیه السّلام) واجد فضایل هاشمی بود ولی یزید حتی فاقد صفات مادی خوب امویها بود و همین عامل در واقع منجر به مبارزه دایمی بین این دو خانواده که در واقع مصادیق بارز حق و باطل در طول تاریخ بودند، شد. به اعتقاد عقاد این مبارزه از زمان ولادت عبد مناف و عبد الشمس پدید آمد و به تدریج در هر عرصهای که امکان بروز مییافت، عینیت پیدا میکرد تا این که به عصر یزید رسید. در آن زمان، یزید از همان ابتدای کار، بنا را بر دشنام به علی(علیه السّلام) گذاشت و اگر حسین(علیه السّلام) بیعت میکرد ناچار بود وفا کند و این خود امضای این سنت سیئه بود و نسل به نسل مورد قبول واقع میشد. او همچنین معتقد است که حسین(علیه السّلام) دارای انگیزهای کاملا الهی و معنوی برای نجات دین بود که نتایج مورد نظر نهضتش نیز به زودی به دست آمد به اینگونه که یزید، پس از چهار سال در کمال ذلت مرد، عاملان فاجعه عاشورا به سزای اعمالشان رسیدند و سلسله بنی امیه نیز در مدت اندکی سقوط کرد. عقاد اعتقاد دارد که مبارزه میان بنیامیه و بنی هاشم همچنان ادامه یافت تا به محل افتراقی رسید که هیچ گونه توصیفی در پیوند میان آن دو وجود نداشت و این مبارزه هیچ وقت قطع نشده و نسل به نسل ادامه یافته است. به هرحال عباس محمود عقاد، حرکت امام حسین(علیه السّلام) را یک قیام اصلاحی غیرقابل اجتناب در مورد حکومت اسلامی دانسته و حرکت فرزند پیغمبر را تا سرحد اعجاب تقدیس کرده است. عباس محمود عقاد ضمن تمجید از قیام عاشورا در کتاب خود"ابوالشهدا حسین بن علی" بهبررسی قیام امام حسین(رض) ازدو زاویه، یعنی هم از نظر انگیزهها و هم از نظر نتایج میپردازد و در هر دو مورد حکم او مثبت است.
به نقل از پایگاه مطالعات شیعه شناسی برگرفته از http://www.fetrat.com/WFM_Readable.aspx?FLD_ID=56
بیاد حضرت ابوالفضل علیه السلام کپی از : http://group.google.com/group/mah14/files
کلیک کنید : دانلود نوحه عربی فارسی اجراشده در کربلای معلا >>>از سایت
http://1122.ir/irann/content/view/553/45/
روی لینک زیر کلیک راست نموده و گزینه save target as… را انتخاب نمایید.
دانلود فایل صوتی نوحه عربی فارسی نزار القطری اجراشده در کربلای معلا / اندازه فایل 1699 کیلوبایت / قالب فایل mp3 24000 32kbps mono / مدت زمان :7 دقیقه و 4 ثانیه
دانلود فایل صوتی نوحه عربی فارسی نزار القطری اجراشده در کربلای معلا / اندازه فایل 1699 کیلوبایت / قالب فایل mp3 24000 32kbps mono / مدت زمان :7 دقیقه و 4 ثانیه
دانلود "شیعتی" با صدای امیرحسین مدرس
لینک ۱ :
دانلود "شیعتی" با صدای امیرحسین مدرس و موسیقی و تنظیم حمیدصدری
اندازه فایل 1290 کیلوبایت / قالب فایل mp3 24000 32kbps mono / مدت زمان 5 دقیقه و 22 ثانیه
دانلود "شیعتی" با صدای امیرحسین مدرس و موسیقی و تنظیم حمیدصدری
اندازه فایل 1290 کیلوبایت / قالب فایل mp3 24000 32kbps mono / مدت زمان 5 دقیقه و 22 ثانیه
کلیک کنید : متن شعر همین نوحه + کمی هم درباره نوچه خوانی های امروز پایتخت
![]() ![]() |
http://www.ghadeer.org/index.html
جهتگیری در عزاداریهای امام حسین(ره) باید به سوی تحکیم ایمان و روح تدین در مردم، آگاهیبخشی، گسترش روح شجاعت و غیرت دینی و جلوگیری از بیتفاوتی مردم باشد و این معنای واقعی بزرگداشت قیام امام حسین(ع) است.
( بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی 19/10/86)
سین(ره) باید به سوی تحکیم ایمان و روح تدین در مردم، آگاهیبخشی، گسترش روح شجاعت و غیرت دینی و جلوگیری از بیتفاوتی مردم باشد و این معنای واقعی بزرگداشت قیام امام حسین(ع) است. ( بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی 19/10/86)
/td> | ||