۲۸ ماه صفرو روز آخر صفر ایام رحلت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و دو فرزند گرامیش امامان معصوم حضرت امام حسن مجتبی و امام علی بن موسی الرضا علیهمالسلام ایام حزن اهل بیت علیهم السلام را به پیشگاه مقدس آخرین وارث غدیر و منقم خون شهیدان حضرت امام مهدی غجل الله تعالی فرجه وبه همه امت اسلامی تسلیت عرض می نمایم اللهم عجل لولیک الفرج والنصر
نشانههاى تعارض امام حسن(علیهالسلام) با معاویه
تمام اقدامات امام در طول دوره بعد از صلح رو در روى اقدامات معاویه قرار داشت. عمده کوششهاى امام به دو بخش تقسیم مىشود که به اختصار به آن دو مىپردازیم.
الف - فعالیتهاى دینى و نشر فرهنگ اسلام
پس از حضور امام حسن(علیهالسلام) در مدینه، محدثان و دانشمندان گرد وجود حضرت حلقه زدند. این افراد یا از صحابه پیامبر(صلى الله علیه و آله)، و یاران با سابقه امام على(علیهالسلام) بودند یا تابعین و دیگر گروهها بودند. از گروه اول مىتوان به احنف بن قیس، اصبغ بن نباته، جابر بن عبدالله انصارى، جعید همدانى، حبة بن جوین عرفى، حبیب بن مظاهر، حجر بن عدى، رشید هجرى، رفاعة بن شداد، سوید بن غفلة، مسلم بن عقیل و ... را نام برد.
اینها کسانى بودند که از شهرهاى مختلف گرد آمدند و به واسطه تربیت علمى و معنوى صحیح به عنوان سدهاى محکم در مقابل تحرکات معاویه ایستادند. (1)
عمق فعالیتهاى علمى و تربیتى امام چنان بود که وقتى معاویه از یکى از افرادى که از مدینه به شام آمده بود، از امام حسن(علیهالسلام) پرسید او پاسخ داد: امام نماز صبح را در مسجد جدش برگزار مىکند تا طلوع آفتاب مىنشیند و سپس تا به نزدیک ظهر به بیان احکام و تعلیم مردم مشغول است، سپس نماز مىخواند و به همین گونه زنان از احادیث و روایات او بعد از ظهر استفاده مىکنند و این برنامه هر روز اوست. (2)
ابن صباغ مالکى هم مىنویسد: «نماز صبح را در مسجدالنبى برگزار مىنماید و تا طلوع آفتاب مىنشیند و به ذکر خدا مشغول مىشود. روزها مردم گرداگردش حلقه مىزنند و او برایشان معارف و احکام الهى را بازگو مىکند ... مردم اطراف او گرد مىآیند تا سخنانش را بشنوند که دلهاى شنوندگان را شفا مىبخشد و تشنگان معارف را سیراب مىکند. بیانش حجت قاطع است. به طورى که جاى احتجاج و مجادله باقى نمىماند.» (3)
امام حسن(علیه السلام) روزى در نخیله نشسته بودند. معاویه گفت: شنیدهام که حضرت رسول خرما را در درخت تخمین مىکرد و درست مىآمد. آیا تو آن علم را دارى؟ شیعیان ادعا مىکنند علم هیچ چیز از شما پنهان نیست. حضرت فرمود: رسول اکرم عدد پیمانههاى آن را بیان مىکرد. من عدد دانههایش را براى تو مىگویم
چهار هزار و چهار دانه است. معاویه دستور داد خرماها را چیدند و چهار هزار و سه دانه شد. امام فرمود: یک دانه را پنهان کردهاند و آن را در دست عبدالله بن عامر یافتند. در این لحظه بود که امام به معاویه فرمود: به خدا سوگند اى معاویه! اگر نبود این که تو کافر مىشوى و ایمان نمىآورى، به تو از آنچه خواهى کرد، خبر مىدادم. پیامبر در زمانى زندگى کرد که او را تصدیق مىکردند و تو مىگویى که کسى این را از جدش شنید و او کودک بود. به خدا سوگند که زیاد را به پدر خود ملحق خواهى کرد و حجر بن عدى را خواهى کشت و سرهاى شیعیان را براى تو خواهند آورد.» (4)
ب) اقدامات تقابلى در مواجهه با معاویه
در این بخش به مواردى از تقابل امام با معاویه اشاره مىکنیم:
1- حمایت از شیعیان
در مورد این نوع تقابلها، کافى است به حمایتهاى امام از دوستان خود در برابر فشار دستگاه معاویه اشاره شود. در این موارد امام یگانه پناهگاه این اشخاص بود و با جرات تمام در مقابل ظلم معاویه و کارگزاران وى مىایستاد.
آیا در این زمان استاندار کوفه زیاد بود؟
سعید بن ابى سرح کوفى که از دوستان امام بود، مورد خشم استاندار کوفه (زیاد بن ابیه) قرار گرفت و توسط زیاد جلب شد. او نیز فرار کرد و خود را به مدینه رساند و به امام پناهنده شد. در مقابل، حاکم کوفه، خانواده سعید را زندانى، اموالش را مصادره و خانهاش را ویران کرد. وقتى خبر این اقدامات به گوش امام رسید نامهاى خطاب به زیاد بن ابیه نوشت:
«تو یکى از مسلمانان را مورد غضب و خشم قرار دادهاى با این که سود و زیان او سود و زیان مسلمانان است. خانهاش را ویران ساخته و مالش را گرفته و خانوادهاش را زندانى کردهاى. تا نامه من به تو رسید، خانهاش را بساز و مالش را برگردان ...» (5)
زیاد ابن ابیه در مقابل نوشت: «از زیاد ابن ابى سفیان به حسن بن فاطمه! اما بعد، نامهات به من رسید. چرا نام خود را قبل از نام من نوشته بودى؟ با این که تو نیازمندى و من قدرتمند! تو که از مردم عادى هستى، چگونه مثل فرمانرواى قدرتمند دستور مىدهى و از فرد بداندیشى که به تو پناه آورده و تو هم با کمال رضایت پناهش دادهاى حمایت مىکنى؟ به خدا سوگند اگر او را بین پوست و گوشت خود پنهان کنى، نمىتوانى از او نگهدارى کنى و من اگر به تو دسترسى بیابم هیچ مراعات نخواهم کرد و لذیذترین گوشت را براى خوردن، گوشت تو مىدانم. سعید را به دیگرى واگذار. اگر او را بخشیدم، به خاطر وساطت تو نیست و اگر کشتم، به جرم محبت او با پدر تو است. والسلام.»
در پى این عبارت، امام نامهاى به معاویه نوشت و نامه فرماندار را هم به آن ضمیمه کرد و برایش فرستاد. معاویه نیز بنابر ملاحظات مختلف نامهاى به این صورت براى زیاد نوشت: «... نامهاى براى حسن نوشتهاى و در آن به پدرش دشنام دادهاى و فاسق نامیدهاى، در صورتى که به جان خودم سوگند تو خود به فسق سزاوارترى... . به مجرد این که نامهام به دستت رسید، خاندان سعید بن ابى سرح را آزاد کن؛ خانهاش را بساز؛ اموالش را برگردان؛ دیگر مزاحم او نباش و ...» (6)
2- دفاع از ارزشها
در این بخش به دفاع امام از اصلىترین ارزشها یعنى، ولایت و امامت مىپردازیم که معاویه به صورتهاى مختلف سعى در مخدوش ساختن آن داشت تا به هدف خود یعنى، استقرار حاکمیت در خاندان خود توفیق یابد. امام در مورد این مساله مهم موضعگیرى زیادى داشت که به برخى اشاره مىکنیم:
1- 2- تبیین چهره پاک و مقدس امیر مؤمنان(علیهالسلام)
زمانى که معاویه به خاطر وسوسه اطرافیان مجلسى در کوفه تشکیل داد و اطرافیان معاویه به امام حسن (علیهالسلام) و امیرمؤمنان توهینهایى کردند، امام در مقام دفاع از مشروعیت امامت و حاکمیت امام على (علیهالسلام) و خاندان او چنین سخن گفت: شما را به خدا سوگند! نمىدانید و به یاد نمىآورید مطالبى را که پیامبر در حجةالوداع خطاب به مردم فرمود: «ایها الناس انى قد ترکت فیکم مالم تضلوا بعده کتاب الله فاحلوا حلاله و حرموا حرامه و اعلموا ... فقال:
اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. اللهم من عادى علیا فلا تجعل له فى الارض مقصدا و لا فى السماء مصعدا واجعله فى اسفل درک من النار...» (7)
امام حسن به او فرمود: «آرى، سوگند به خدا که تو براى دنیاى ناچیز و نابود شدنى از معاویه اطاعت کردى. اگر معاویه زندگى دنیایى تو را تامین کرده، به جایش آخرت را از تو گرفته است و چنانچه تو کارى به گمان خود نیک انجام دهى، مصداق این آیه شدهاى که فرمود: و گروهى دیگر به گناهان خود اعتراف نموده و اعمال زشت و زیبا را با هم مخلوط کردهاند ولى خداوند مىفرماید: نه چنین است دلهاى آنان بر اثر گناه و تبهکارى سیاه شده و خود را تیرهبخت کردهاند.
2- 2- تقبیح حکومت ناشایستگان
روش دیگر امام حسن(علیهالسلام) این بود که بىلیاقتى و ناشایستگى معاویه را بیان مىکرد. لذا در نامهاى به معاویه نوشت:
«سوگند به خدا! اگر بعد از رحلت پیامبر مردم با پدر من بیعت مىکردند، آسمان باران خود را بر آنها مىبارید و زمین برکاتش را به آنها مىبخشید و تو اى معاویه! در خلافت طمع نمىکردى اما چون خلافت از سرچشمه اصلىاش منحرف شد، قریش در آن نزاع کردند تا آنجا که طلقا و فرزندانش به آن طمع کردند. با این که پیامبر فرموده بود: هیچ امتى حکومت خویش را به افراد ناشایست واگذار نکرد با این که دانشمندتر از آنها بود، مگر این که کارشان به تباهى کشید ...» (8)
همچنین امام علیه السلام به خود معاویه ناشایسته بودنش را یادآورى کرد و فرمود: «خلیفه آن کسى است که به روش پیامبر(صلى الله علیه و آله) سیر کند و به طاعت خدا عمل نماید. خلیفه کسى نیست که با مردم به جور رفتار کند. و سنت را تعطیل کند و دنیا را پدر و مادر خود قرار دهد. و بندگان خدا را برده و مال او را دولت خود بداند. زیرا چنین کسى پادشاهى است که به سلطنت رسیده و مدت کمى از آن بهرهمند و سپس لذت آن منقطع شده است ...» (9)
امام بارها مشروعیت حکومت ناپاکان را زیر سؤال مىبرد و از کارگزاران آنها اعلام بیزارى مىجست.
نقل است که حضرت روزى در مسجدالحرام طواف مىکرد که «حبیب بن مسلمه فهرى» (10) را دید و به او فرمود: «اى حبیب، راهى که برگزیدهاى راه غیر خداست. او در پاسخ از روى تمسخر گفت: روزى که راه پدرت را مىرفتم در مسیر اطاعت خدا بودم؟!
امام حسن به او فرمود: «آرى، سوگند به خدا که تو براى دنیاى ناچیز و نابود شدنى از معاویه اطاعت کردى. اگر معاویه زندگى دنیایى تو را تامین کرده، به جایش آخرت را از تو گرفته است و چنانچه تو کارى به گمان خود نیک انجام دهى، مصداق این آیه شدهاى که فرمود: و گروهى دیگر به گناهان خود اعتراف نموده و اعمال زشت و زیبا را با هم مخلوط کردهاند ولى خداوند مىفرماید: نه چنین است دلهاى آنان بر اثر گناه و تبهکارى سیاه شده و خود را تیرهبخت کردهاند.» آنگاه امام از حبیب روى برگرداند و به راه خود ادامه داد.» (11)
4- 2- تبیین مشروع بودن حکومت امیرمؤمنان:
امام حسن(علیهالسلام) علاوه بر موارد فوق تاکید بسیارى بر نشان دادن مشروعیت حکومت امیرمؤمنان داشت تا از این طریق به تهاجمات معاویه علیه بر حق بودن ولایت على(علیهالسلام) پاسخ بدهد. لذا شاهد استناد حضرت به سخنان پیامبر(صلى الله علیه و آله) در مورد امامت امیرمؤمنان(علیهالسلام) هستیم مانند نصب حضرت در غدیر خم. (12)
5- 2- بیان بر حق بودن خود براى حکومت
امام علاوه بر بیان مشروعیت امام على(علیهالسلام) به مشروعیت خود نیز اشاره مىکرد و این در مقابل ادعاهاى معاویه بود که امام حسن را شایسته خلافت نمىدانست. امام بر فراز منبر در حضور معاویه به معرفى خود مىپرداخت و مىفرمود: «ایها الناس هر کس مرا مىشناسد که مىشناسد، هر کس مرا نمىشناسد من حسن بن على بن ابى طالب و فرزند بهترین زنان، فاطمه دختر محمد رسول خدا هستم .... من هستم که مرا از حق خود (ولایت) محروم کردهاند.» (13)
6- 2- آمادگى براى نبرد مجدد
طبیعى است که شرایط صلح و مواد آن بارها و بارها از سوى معاویه نقض شده بود، بنابراین مىتوان گفت در صورت فراهم آمدن امکانات، امام براى نبرد مجدد با معاویه آمادگى داشت لذا برخى عقیده دارند که دلیل مسموم کردن امام نیز همین آمادگى او براى رفتن به شام و مبارزه با معاویه بود. (15)
آنچه خواندیم تنها بخشى از تعارضهاى دو جبهه حق و باطل بود که بروز مىیافت و بر سازش ناپذیرى آنان تاکید مىکرد. همین واقعیت و اقدامهاى قاطع و موثر امام حسن(علیهالسلام) جاى شک براى معاویه باقى نگذاشت که یگانه خطر براى او و اموىها حسن بن على است و هر لحظه احتمال خطر از سوى امام آنها را تهدید مىکند.
بنابراین در صدد برآمد به هر وسیله ممکن امام را از سر راه بردارد. او براى این کار بارها اقدام به توطئه و مسموم کردن امام کرده بود.
حاکم نیشابورى با سند قوى از ام بکر بنت مسور نقل مىکند: «کان الحسن بن على سم مرارا کل ذلک یغلب حتى کانت مرة الاخیرة التى مات فیها کان یختلف کبده فلم یلبث بعد ذلک الا ثلاثا حتى توفى(16)؛ حسن(علیهالسلام) را بارها مسموم کردند لیکن اثر چندانى نمىگذاشت ولى در آخرین مرتبه زهر پهلویش را پاره پاره کرد و بعد از آن سه روز بیشتر زنده نماند.»
در این باره، ابن ابى الحدید دلیل اصلى اقدام معاویه را اینگونه بیان مىکند: «چون معاویه مىخواست براى پسرش یزید بیعت بگیرد، اقدام به مسموم کردن امام مجتبى(علیهالسلام) گرفت. زیرا معاویه براى گرفتن بیعت به نفع پسرش و موروثى کردن حکومت مانعى بزرگتر و قوىتر از حسن بن على(علیهماالسلام) نمىدید.» (17)
امام صادق(علیهالسلام) مىفرمود: «جعده - لعنة الله علیها - زهر را گرفت و به منزل آورد. آن روزها امام روزه داشت و روزهاى بسیار گرمى بود. به هنگام افطار خواست مقدارى شیر بنوشد. آن ملعون زهر را در میان آن شیر ریخته بود.
وقتى شیر را آشامید، لحظاتى بعد فریاد برآورد: عدوة الله! قتلتنى، قتلک الله والله لاتصیبن منى خلفا و لقد غرک و سخر منک والله یخزیک و یخزیه؛ اى دشمن خدا! تو مرا کشتى. خدا تو را نابود کند. سوگند به خدا بعد از من بهرهاى براى تو نخواهد بود. تو را گول زدند و رایگان به کار گرفتند. سوگند به خدا بیچاره و بدبخت نمود تو را و خود را خوار و ذلیل کرد.»
امام صادق(علیهالسلام) در ادامه فرمود: «امام مجتبى(علیهالسلام) بعد از این که جعده او را مسموم کرد، دو روز بیشتر زنده نماند و معاویه نیز به آنچه وعده کرده بود، عمل نکرد.» (18)
پینوشتها:
1- به بحارالانوار، ج 42، صص 110 تا 112 و ناسخ التواریخ، ج 5، صص 245 تا 247 مراجعه شود. 2- الامام الحسن، ابن عساکر، ص 139، ج 231. 3- الفصول المهمه، ص 159. 4- بحارالانوار، ج 43، ص 329. نمونههاى دیگر در خرایج، ج 2، ص 573 و العدد القویه، ص 42. 5- شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحدید، ج 4، ص72. 6- نهجالبلاغه ابن ابى الحدید، ج 4، ص 73. 7- بحارالانوار، ج 44، صص 70 تا 86، ج 1. 8- همان، ج 44، ص 63. | 9- احتجاج طبرسى، ج 1، ص 419 و الخرایح و الجرائح، ص 218 10- از یاران معاویه، از سوى عمر به فرماندارى آذربایجان و ارمنستان گمارده شد. توسط معاویه دوباره والى ارمنستان شد. اسدالغایة، ج 1، ص 374. 11- احکام القرآن، احمد بن على رازى، ج 4، ص 355 و با اندک اختلاف نور الثقلین، ج 5، ص 532. 12- جلاء العیون، ص 442 و بحارالانوار، ج 44، صص 70 تا 86. 13- امالى شیخ صدوق، ص 150. 14- جلاء العیون، ص 442. 15- الغدیر، ج 11، ص 8، به نقل از طبقات ابن سعد. 16- المستدرک على الصحیحین، ج 3، ص 173. 17- شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحدید، ج 16، ص 49. 18- بحارالانوار، ج 44، ص 154. |
برگرفته از مقاله الف.آشورى، امام حسن علیه السلام و پاسدارى از ارزشها
تنظیم گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی . کپی شده از : http://www.tebyan.net
یوم الله 22 بهمن روز شکست دشمن
22 بهمن ملت بزرگ ایران اسلام با حضور سبز علوی خود در راه پیمائی شرکت می کند و اخرین تیر خلاص را بر شقیقه استکبار جهانی به رهبری آمریکا و از نابش و مزدوران و منافقان داخلی خواهند زد و قدرت سیاسی ولایت و ولایتمداری را برای جهانیان بنمایش در خواهند اورد .
اللهم عجل لولیک الفرج والنصر
ایام غم انگیز عزاداری اربعین حماسه عاشورای حسینی را به پیشگاه مقدس آخرین وارث غدیر ولی دم شهدای کربلا و دیگر شهیدان راه فضیلت حضرت امام مهدی عج و بهمه پیام رسانان عاشورای حسینی در طول تاریخ تسلیت عرض می نمایم اینک متن زیارت اربعین را از وبسایت ذیل
۩● مذهبی و مداحی●۩●
..:: اَلعَجَل اَلعَجَل یا مَولایَ یا صاحِبَ الزمان ::..
http://www.arabm.blogfa.com نقل می نمایم
زیارت اربعین
اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَ حَبیبِهِ؛
سلام بر ولى خدا و دوست او
اَلسَّلامُ عَلى خَلیلِ اللَّهِ وَ نَجیبِهِ ؛
سلام بر خلیل خدا و بنده نجیب او
اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِیِّهِ
سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیدهاش
اَلسَّلامُ عَلىَ الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ
سلام بر حسین مظلوم و شهید
اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْکُرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَراتِ
سلام بر آن بزرگوارى که به گرفتاریها اسیر بود و کشته اشکِ روان گردید
اَللّهُمَّ اِنّى اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِیُّکَ وَابْنُ وَلِیِّکَ وَ صَفِیُّکَ وَابْنُ صَفِیِّکَ الْفاَّئِزُ
خدایا من به راستى گواهى دهم که آن حضرت ولىّ (و نماینده) تو و فرزند ولىّ تو بود و برگزیدهات و فرزند برگزیدهات بود که کامیاب شد
بِکَرامَتِکَ اَکْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ وَاَجْتَبَیْتَهُ بِطیبِ الْوِلادَةِ
به بزرگداشت تو، گرامیش کردى به وسیله شهادت و مخصوصش داشتى به سعادت و برگزیدى او را به پاکزادى
وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السّادَةِ وَ قآئِداً مِنَ الْقادَةِ وَ ذآئِداً مِنْ الْذادَةِ
و قرارش دادى یکى از آقایان (بزرگ) و از رهروان پیشرو و یکى از کسانى که از حق دفاع کردند
وَاَعْطَیْتَهُ مَواریثَ الاَْنْبِیاَّءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِکَ مِنَ الاَْوْصِیاَّءِ
و میراثهاى پیمبران را به او دادى و از اوصیائى که حجت تو بر خلقت هستند قرارش دادى
فَاَعْذَرَ فىِ الدُّعآءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ
او نیز در دعوت مردم جاى عذر و بهانهاى (براى کسى) نگذارد و بیدریغ خیرخواهى کرد و جان خود را در راه تو داد
لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ وَ قَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَ باعَ حَظَّهُ بِالاَْرْذَلِ الاَْدْنى؛
تا برهاند بندگانت را از (گرداب) جهالت و نادانى و سرگردانى (در وادى) گمراهى و چنان شد که همدست شدند بر علیه آن حضرت کسانى که دنیا فریبشان داد.
وَ شَرى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاَْوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدّى فى هَواهُ
و فروختند بهره (کامل و سعادت خود را) به بهاى پست ناچیزى و بداد آخرتش را در مقابل بهائى اندک و بى مقدار و بزرگى کردند و خود را در چاه هوا و هوس سرنگون کردند،
وَاَسْخَطَکَ وَاَسْخَطَ نَبِیَّکَ
و تو و پیامبرت را به خشم آوردند
وَ اَطاعَ مِنْ عِبادِکَ اَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وَ حَمَلَةَ الاَْوْزارِ
و پیروى کردند از میان بندگانت آنانى را که اهل دو دستگى و نفاق بودند و کسانى را که بارهاى سنگین گناه به دوش مىکشیدند
الْمُسْتَوْجِبینَ النّارَ فَجاهَدَهُمْ فیکَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتّى سُفِکَ فى طاعَتِکَ دَمُهُ وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ
و بدین جهت مستوجب دوزخ گشته بودند آن حضرت (که چنان دید) با شکیبائى و پاداش جوئى با آنها جهاد کرد تا خونش در راه پیروى تو ریخت و حریم مقدسش شکسته شد
اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً وَ عَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیماً
خدایا آنان را لعنت کن به لعنتى وبال دار و عذابشان کن به عذابى دردناک
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ سَیِّدِ الاَْوْصِیاَّءِ
سلام بر تو اى فرزند رسول خدا، سلام بر تو اى فرزند آقاى اوصیاء
اَشْهَدُ اَنَّکَ اَمینُ اللهِ وَابْنُ اَمینِهِ عِشْتَ سَعیداً وَ مَضَیْتَ
گواهى دهم که به راستى تو امانتدار خدا و فرزند امانتدار اویى سعادتمند زیستى و ستوده از دنیا رفتى
حَمیداً وَ مُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً وَ اَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَکَ
و گمگشته و ستمدیده و شهید درگذشتى و نیز گواهى دهم که خدا به راستى وفا کند بدان وعدهاى که به تو داده،
وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِاللهِ
و به هلاکت رساند هر که را که دست از یاریت برداشت و عذاب کند کسى که تو را کشت و گواهی دهم که تو به خوبى وفا کردى به عهد خدا،
وَ جاهَدْتَ فى سَبیلِهِ حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَکَ،
و جهاد کردى در راه او تا مرگت فرا رسید خدا لعنت کند کسى که تو را کشت
وَ لَعَنَ اللهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ
و خدا لعنت کند کسى که به تو ستم کرد و خدا لعنت کند مردمى که شنیدند جریان کشتن و ستم تو را و بدان راضى بودند،
اَللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُکَ اَنّى وَلِىُّ لِمَنْ والاهُ وَ عَدُوُّ لِمَنْ عاداهُ بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ.
خدایا من تو را گواه مىگیرم که من دوست دارم هر که او را دوست دارد و دشمنم با هر که او را دشمن دارد پدرم و مادرم به فدایت اى فرزند رسول خدا.
اَشْهَدُ اَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فىِ الاَْصْلابِ الشّامِخَةِ وَالاَْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ،
گواهى دهم که تو به راستى نورى بودى در پشت پدرانى بلند مرتبه و رحمهایى پاکیزه
لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلِیَّةُ بِاَنْجاسِها وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِیابِها،
که آلودهات نکرد اوضاع زمان جاهلیت به آلودگیهایش و در برت نکرد از لباسهاى چرکینش
وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ مِنْ دَعاَّئِمِ الدّینِ وَ اَرْکانِ الْمُسْلِمینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنینَ،
و گواهى دهم که به راستى تو از پایههاى دین و ستونهاى محکم مسلمانان و پناهگاه مردمان با ایمان هستی
وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ الاِْمامُ الْبَرُّ التَّقِىُّ الرَّضِىُّ الزَّکِىُّ الْهادِى الْمَهْدِىُّ،
و گواهى دهم که تو به راستى پیشواى نیکوکار با تقوا و پسندیده و پاکیزه و راهنماى راه یافتهاى
وَ اَشْهَدُ اَنَّ الاَْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوى وَ اَعْلامُ الْهُدى
و گواهى دهم که همانا امامان از فرزندانت روح و حقیقت تقوا و نشانههاى هدایت
وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقى وَالْحُجَّةُ على اَهْلِ الدُّنْیا وَ اَشْهَدُ اَنّى بِکُمْ مُؤْمِنٌ
و رشتههاى محکم (حق و فضیلت) و حجتهایى بر مردم دنیا هستند و گواهى دهم که من به شما ایمان دارم
وَ بِاِیابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرایِعِ دینى وَ خَواتیمِ عَمَلى وَ قَلْبى لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ،
و به بازگشتتان یقین دارم با قوانین دینم و عواقب کردارم و دلم تسلیم دل شما است
وَ اَمْرى لاَِمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتى لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتّى یَاْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ،
و کارم پیرو کار شما است و یاریم برایتان آماده است تا آن که خدا در ظهورتان اجازه دهد
فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لامَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ وَ على اَرْواحِکُمْ،
پس با شمایم نه با دشمنان شما، درودهاى خدا بر شما و بر روانهاى شما
وَ اَجْسادِکُمْ وَ شاهِدِکُمْ وَ غاَّئِبِکُمْ وَ ظاهِرِکُمْ وَ باطِنِکُمْ.
و پیکرهایتان و حاضرتان و غائبتان و آشکارتان و نهانتان.
آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ.
آمین اى پروردگار جهانیان