غدیر - عاشورا - انتظار

عقیدتی - سیاسی (اسلامی) به وبلاگ خودتان خوش امدید

غدیر - عاشورا - انتظار

عقیدتی - سیاسی (اسلامی) به وبلاگ خودتان خوش امدید

پیامدهاى رحلت پیامبر(ص) از زبان فاطمه(س)

 

 

 

یوسف گمگشته قرن‏های تاریکی! جهانی گرداگرد نفس‏های تو حلقه زده‏اند؛ تو هیچ‏گاه از ابلاغ نامه‏های رسالت خویش، زبان نبسته‏ای. چشم‏های تب‏دارت، هنوز نگران آینده امت‏اند و نگران حق‏الناس....

ای بهانه خلقت کاینات! چگونه وداع می‏کنی با دخترت؛ تو بهتر می‏دانی که روزهای بعد از تو چقدر سیاه بر روزگار او خواهد گذشت؟ چگونه وداع می‏کنی با علی علیه‏السلام ؛ تو می‏دانی که بعد از تو حتی سلامش را پاسخ نخواهند داد.....

یا رسول اللّه‏! بگذار از دنیای بعد تو، چیزی نگویم! وصیت شما «ثقلین» بود.

آه...! بگذار چیزی نگویم!....

در شب رحلت خاتم انبیا، محمد مصطفی (ص) فرشتگان عرش می گریند. عاشقانش با چشمانی اشک آلود، مرثیه غم می سرایند. ما نیز در شب رحلت آسمانی اش در سوگ می نشینیم.

بیست و هشتم ماه صفر سالروز رحلت رحمة للعالمین پیامبر اکرم (ص) تسلیت باد. 

 

اللهم عجل لولیک الفرج 

 

در ادامه مطالب بخوانیدپیامدهاى رحلت پیامبر(ص) از زبان فاطمه(س)......

السلام علیک یا رحمة للعالمین یا رسول الله

ادامه مطلب ...

ایام رحلت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و شهادت دو فرزندش ...

  

حضرت محمد ص

۲۸ ماه صفرو روز آخر صفر  ایام رحلت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و دو فرزند گرامیش امامان معصوم حضرت امام حسن مجتبی و امام علی بن موسی الرضا علیهمالسلام ایام حزن اهل بیت علیهم السلام را به پیشگاه مقدس آخرین وارث غدیر و منقم خون شهیدان حضرت امام مهدی غجل الله تعالی فرجه وبه همه امت اسلامی تسلیت عرض می نمایم اللهم عجل لولیک الفرج والنصر    

نشانه‏هاى تعارض امام حسن(علیه‌السلام) با معاویه

تمام اقدامات امام در طول دوره بعد از صلح رو در روى اقدامات معاویه قرار داشت. عمده کوشش‏هاى امام به دو بخش تقسیم مى‏شود که به اختصار به آن دو مى‏پردازیم.

الف - فعالیت‏هاى دینى و نشر فرهنگ اسلام

امام حسن مجتبی(ع)

پس از حضور امام حسن(علیه‌السلام) در مدینه، محدثان و دانشمندان گرد وجود حضرت حلقه زدند. این افراد یا از صحابه پیامبر(صلى الله علیه و آله)، و یاران با سابقه امام على(علیه‌السلام) بودند یا تابعین و دیگر گروه‏ها بودند. از گروه اول مى‏توان به احنف بن قیس، اصبغ بن نباته، جابر بن عبدالله انصارى، جعید همدانى، حبة بن جوین عرفى، حبیب بن مظاهر، حجر بن عدى، رشید هجرى، رفاعة بن شداد، سوید بن غفلة، مسلم بن عقیل و ... را نام برد.

اینها کسانى بودند که از شهرهاى مختلف گرد آمدند و به واسطه تربیت علمى و معنوى صحیح به عنوان سدهاى محکم در مقابل تحرکات معاویه ایستادند. (1)

عمق فعالیت‏هاى علمى و تربیتى امام چنان بود که وقتى معاویه از یکى از افرادى که از مدینه به شام آمده بود، از امام حسن(علیه‌السلام) پرسید او پاسخ داد: امام نماز صبح را در مسجد جدش برگزار مى‏کند تا طلوع آفتاب مى‏نشیند و سپس تا به نزدیک ظهر به بیان احکام و تعلیم مردم مشغول است، سپس نماز مى‏خواند و به همین گونه زنان از احادیث و روایات او بعد از ظهر استفاده مى‏کنند و این برنامه هر روز اوست. (2)

ابن صباغ مالکى هم مى‏نویسد: «نماز صبح را در مسجدالنبى برگزار مى‏نماید و تا طلوع آفتاب مى‏نشیند و به ذکر خدا مشغول مى‏شود. روزها مردم گرداگردش حلقه مى‏زنند و او برایشان معارف و احکام الهى را بازگو مى‏کند ... مردم اطراف او گرد مى‏آیند تا سخنانش را بشنوند که دل‏هاى شنوندگان را شفا مى‏بخشد و تشنگان معارف را سیراب مى‏کند. بیانش حجت قاطع است. به طورى که جاى احتجاج و مجادله باقى نمى‏ماند.» (3)

امام حسن(علیه السلام) روزى در نخیله نشسته بودند. معاویه گفت: شنیده‏ام که حضرت رسول خرما را در درخت تخمین مى‏کرد و درست مى‏آمد. آیا تو آن علم را دارى؟ شیعیان ادعا مى‏کنند علم هیچ چیز از شما پنهان نیست. حضرت فرمود: رسول اکرم عدد پیمانه‏هاى آن را بیان مى‏کرد. من عدد دانه‏هایش را براى تو مى‏گویم

چهار هزار و چهار دانه است. معاویه دستور داد خرماها را چیدند و چهار هزار و سه دانه شد. امام فرمود: یک دانه را پنهان کرده‏اند و آن را در دست عبدالله بن عامر یافتند. در این لحظه بود که امام به معاویه فرمود: به خدا سوگند اى معاویه! اگر نبود این که تو کافر مى‏شوى و ایمان نمى‏آورى، به تو از آنچه خواهى کرد، خبر مى‏دادم. پیامبر در زمانى زندگى کرد که او را تصدیق مى‏کردند و تو مى‏گویى که کسى این را از جدش شنید و او کودک بود. به خدا سوگند که زیاد را به پدر خود ملحق خواهى کرد و حجر بن عدى را خواهى کشت و سرهاى شیعیان را براى تو خواهند آورد.» (4)

 

ب) اقدامات تقابلى در مواجهه با معاویه

در این بخش به مواردى از تقابل امام با معاویه اشاره مى‏کنیم:

1- حمایت از شیعیان

در مورد این نوع تقابل‏ها، کافى است‏ به حمایت‏هاى امام از دوستان خود در برابر فشار دستگاه معاویه اشاره شود. در این موارد امام یگانه پناهگاه این اشخاص بود و با جرات تمام در مقابل ظلم معاویه و کارگزاران وى مى‏ایستاد.

آیا در این زمان استاندار کوفه زیاد بود؟

سعید بن ابى سرح کوفى که از دوستان امام بود، مورد خشم استاندار کوفه (زیاد بن ابیه) قرار گرفت و توسط زیاد جلب شد. او نیز فرار کرد و خود را به مدینه رساند و به امام پناهنده شد. در مقابل، حاکم کوفه، خانواده سعید را زندانى، اموالش را مصادره و خانه‏اش را ویران کرد. وقتى خبر این اقدامات به گوش امام رسید نامه‏اى خطاب به زیاد بن ابیه نوشت:

«تو یکى از مسلمانان را مورد غضب و خشم قرار داده‏اى با این که سود و زیان او سود و زیان مسلمانان است. خانه‏اش را ویران ساخته و مالش را گرفته و خانواده‏اش را زندانى کرده‏اى. تا نامه من به تو رسید، خانه‏اش را بساز و مالش را برگردان ...» (5)

امام حسن مجتبی(ع)

زیاد ابن ابیه در مقابل نوشت: «از زیاد ابن ابى سفیان به حسن بن فاطمه! اما بعد، نامه‏ات به من رسید. چرا نام خود را قبل از نام من نوشته بودى؟ با این که تو نیازمندى و من قدرتمند! تو که از مردم عادى هستى، چگونه مثل فرمانرواى قدرتمند دستور مى‏دهى و از فرد بداندیشى که به تو پناه آورده و تو هم با کمال رضایت پناهش داده‏اى حمایت مى‏کنى؟ به خدا سوگند اگر او را بین پوست و گوشت ‏خود پنهان کنى، نمى‏توانى از او نگهدارى کنى و من اگر به تو دسترسى بیابم هیچ مراعات نخواهم کرد و لذیذترین گوشت را براى خوردن، گوشت تو مى‏دانم. سعید را به دیگرى واگذار. اگر او را بخشیدم، به خاطر وساطت تو نیست و اگر کشتم، به جرم محبت او با پدر تو است. والسلام.»

در پى این عبارت، امام نامه‏اى به معاویه نوشت و نامه فرماندار را هم به آن ضمیمه کرد و برایش فرستاد. معاویه نیز بنابر ملاحظات مختلف نامه‏اى به این صورت براى زیاد نوشت: «... نامه‏اى براى حسن نوشته‏اى و در آن به پدرش دشنام داده‏اى و فاسق نامیده‏اى، در صورتى که به جان خودم سوگند تو خود به فسق سزاوارترى... . به مجرد این که نامه‏ام به دستت رسید، خاندان سعید بن ابى سرح را آزاد کن؛ خانه‏اش را بساز؛ اموالش را برگردان؛ دیگر مزاحم او نباش و ...» (6)

2- دفاع از ارزش‏ها

در این بخش به دفاع امام از اصلى‏ترین ارزش‏ها یعنى، ولایت و امامت مى‏پردازیم که معاویه به صورت‏هاى مختلف سعى در مخدوش ساختن آن داشت تا به هدف خود یعنى، استقرار حاکمیت در خاندان خود توفیق یابد. امام در مورد این مساله مهم موضع‏گیرى زیادى داشت که به برخى اشاره مى‏کنیم:

1- 2- تبیین چهره پاک و مقدس امیر مؤمنان(علیه‌السلام)

زمانى که معاویه به خاطر وسوسه اطرافیان مجلسى در کوفه تشکیل داد و اطرافیان معاویه به امام حسن (علیه‌السلام) و امیرمؤمنان توهین‌هایى کردند، امام در مقام دفاع از مشروعیت امامت و حاکمیت امام على (علیه‌السلام) و خاندان او چنین سخن گفت: شما را به خدا سوگند! نمى‏دانید و به یاد نمى‏آورید مطالبى را که پیامبر در حجة‏الوداع خطاب به مردم فرمود: «ایها الناس انى قد ترکت فیکم مالم تضلوا بعده کتاب الله فاحلوا حلاله و حرموا حرامه و اعلموا ... فقال:

اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. اللهم من عادى علیا فلا تجعل له فى الارض مقصدا و لا فى السماء مصعدا واجعله فى اسفل درک من النار...» (7)

امام حسن به او فرمود: «آرى، سوگند به خدا که تو براى دنیاى ناچیز و نابود شدنى از معاویه اطاعت کردى. اگر معاویه زندگى دنیایى تو را تامین کرده، به جایش آخرت را از تو گرفته است و چنانچه تو کارى به گمان خود نیک انجام دهى، مصداق این آیه شده‏اى که فرمود: و گروهى دیگر به گناهان خود اعتراف نموده و اعمال زشت و زیبا را با هم مخلوط کرده‏اند ولى خداوند مى‏فرماید: نه چنین است دل‏هاى آنان بر اثر گناه و تبهکارى سیاه شده و خود را تیره‏بخت کرده‏اند.

2- 2- تقبیح حکومت ناشایستگان

روش دیگر امام حسن(علیه‌السلام) این بود که بى‏لیاقتى و ناشایستگى معاویه را بیان مى‏کرد. لذا در نامه‏اى به معاویه نوشت:

«سوگند به خدا! اگر بعد از رحلت پیامبر مردم با پدر من بیعت مى‏کردند، آسمان باران خود را بر آنها مى‏بارید و زمین برکاتش را به آنها مى‏بخشید و تو اى معاویه! در خلافت طمع نمى‏کردى اما چون خلافت از سرچشمه اصلى‏اش منحرف شد، قریش در آن نزاع کردند تا آنجا که طلقا و فرزندانش به آن طمع کردند. با این که پیامبر فرموده بود: هیچ امتى حکومت ‏خویش را به افراد ناشایست واگذار نکرد با این که دانشمندتر از آنها بود، مگر این که کارشان به تباهى کشید ...» (8)

همچنین امام علیه السلام به خود معاویه ناشایسته بودنش را یادآورى کرد و فرمود: «خلیفه آن کسى است که به روش پیامبر(صلى الله علیه و آله) سیر کند و به طاعت ‏خدا عمل نماید. خلیفه کسى نیست که با مردم به جور رفتار کند. و سنت را تعطیل کند و دنیا را پدر و مادر خود قرار دهد. و بندگان خدا را برده و مال او را دولت ‏خود بداند. زیرا چنین کسى پادشاهى است که به سلطنت رسیده و مدت کمى از آن بهره‏مند و سپس لذت آن منقطع شده است ...» (9)

امام بارها مشروعیت‏ حکومت ناپاکان را زیر سؤال مى‏برد و از کارگزاران آنها اعلام بیزارى مى‏جست.

نقل است که حضرت روزى در مسجدالحرام طواف مى‏کرد که «حبیب بن مسلمه فهرى‏» (10) را دید و به او فرمود: «اى حبیب، راهى که برگزیده‏اى راه غیر خداست. او در پاسخ از روى تمسخر گفت: روزى که راه پدرت را مى‏رفتم در مسیر اطاعت ‏خدا بودم؟!

امام حسن به او فرمود: «آرى، سوگند به خدا که تو براى دنیاى ناچیز و نابود شدنى از معاویه اطاعت کردى. اگر معاویه زندگى دنیایى تو را تامین کرده، به جایش آخرت را از تو گرفته است و چنانچه تو کارى به گمان خود نیک انجام دهى، مصداق این آیه شده‏اى که فرمود: و گروهى دیگر به گناهان خود اعتراف نموده و اعمال زشت و زیبا را با هم مخلوط کرده‏اند ولى خداوند مى‏فرماید: نه چنین است دل‏هاى آنان بر اثر گناه و تبهکارى سیاه شده و خود را تیره‏بخت کرده‏اند.» آنگاه امام از حبیب روى برگرداند و به راه خود ادامه داد.» (11)

4- 2- تبیین مشروع بودن حکومت امیرمؤمنان:

امام حسن(علیه‌السلام) علاوه بر موارد فوق تاکید بسیارى بر نشان دادن مشروعیت ‏حکومت امیرمؤمنان داشت تا از این طریق به تهاجمات معاویه علیه بر حق بودن ولایت على(علیه‌السلام) پاسخ بدهد. لذا شاهد استناد حضرت به سخنان پیامبر(صلى الله علیه و آله) در مورد امامت امیرمؤمنان(علیه‌السلام) هستیم مانند نصب حضرت در غدیر خم. (12)

5- 2- بیان بر حق بودن خود براى حکومت

امام علاوه بر بیان مشروعیت امام على(علیه‌السلام) به مشروعیت ‏خود نیز اشاره مى‏کرد و این در مقابل ادعاهاى معاویه بود که امام حسن را شایسته خلافت نمى‏دانست. امام بر فراز منبر در حضور معاویه به معرفى خود مى‏پرداخت و مى‏فرمود: «ایها الناس هر کس مرا مى‏شناسد که مى‏شناسد، هر کس مرا نمى‏شناسد من حسن بن على بن ابى طالب و فرزند بهترین زنان، فاطمه دختر محمد رسول خدا هستم .... من هستم که مرا از حق خود (ولایت) محروم کرده‏اند.» (13)

6- 2- آمادگى براى نبرد مجدد

طبیعى است که شرایط صلح و مواد آن بارها و بارها از سوى معاویه نقض شده بود، بنابراین مى‏توان گفت در صورت فراهم آمدن امکانات، امام براى نبرد مجدد با معاویه آمادگى داشت لذا برخى عقیده دارند که دلیل مسموم کردن امام نیز همین آمادگى او براى رفتن به شام و مبارزه با معاویه بود. (15)

آنچه خواندیم تنها بخشى از تعارض‏هاى دو جبهه حق و باطل بود که بروز مى‏یافت و بر سازش ناپذیرى آنان تاکید مى‏کرد. همین واقعیت و اقدام‏هاى قاطع و موثر امام حسن(علیه‌السلام) جاى شک براى معاویه باقى نگذاشت که یگانه خطر براى او و اموى‏ها حسن بن على است و هر لحظه احتمال خطر از سوى امام آنها را تهدید مى‏کند.

بنابراین در صدد برآمد به هر وسیله ممکن امام را از سر راه بردارد. او براى این کار بارها اقدام به توطئه و مسموم کردن امام کرده بود.

حاکم نیشابورى با سند قوى از ام بکر بنت مسور نقل مى‏کند: «کان الحسن بن على سم مرارا کل ذلک یغلب حتى کانت مرة الاخیرة التى مات فیها کان یختلف کبده فلم یلبث‏ بعد ذلک الا ثلاثا حتى توفى(16)؛ حسن(علیه‌السلام) را بارها مسموم کردند لیکن اثر چندانى نمى‏گذاشت ولى در آخرین مرتبه زهر پهلویش را پاره پاره کرد و بعد از آن سه روز بیشتر زنده نماند

در این باره، ابن ابى الحدید دلیل اصلى اقدام معاویه را اینگونه بیان مى‏کند: «چون معاویه مى‏خواست‏ براى پسرش یزید بیعت ‏بگیرد، اقدام به مسموم کردن امام مجتبى(علیه‌السلام) گرفت. زیرا معاویه براى گرفتن بیعت ‏به نفع پسرش و موروثى کردن حکومت مانعى بزرگ‏تر و قوى‏تر از حسن بن على(علیهماالسلام) نمى‏دید.» (17)

امام صادق(علیه‌السلام) مى‏فرمود: «جعده - لعنة الله علیها - زهر را گرفت و به منزل آورد. آن روزها امام روزه داشت و روزهاى بسیار گرمى بود. به هنگام افطار خواست مقدارى شیر بنوشد. آن ملعون زهر را در میان آن شیر ریخته بود.

وقتى شیر را آشامید، لحظاتى بعد فریاد برآورد: عدوة الله! قتلتنى، قتلک الله والله لاتصیبن منى خلفا و لقد غرک و سخر منک والله یخزیک و یخزیه؛ اى دشمن خدا! تو مرا کشتى. خدا تو را نابود کند. سوگند به خدا بعد از من بهره‏اى براى تو نخواهد بود. تو را گول زدند و رایگان به کار گرفتند. سوگند به خدا بیچاره و بدبخت نمود تو را و خود را خوار و ذلیل کرد

امام صادق(علیه‌السلام) در ادامه فرمود: «امام مجتبى(علیه‌السلام) بعد از این که جعده او را مسموم کرد، دو روز بیشتر زنده نماند و معاویه نیز به آنچه وعده کرده بود، عمل نکرد.» (18)


پی‌نوشت‌ها:

1- به بحارالانوار، ج 42، صص 110 تا 112 و ناسخ التواریخ، ج 5، صص 245 تا 247 مراجعه شود.

2- الامام الحسن، ابن عساکر، ص 139، ج 231.

3- الفصول المهمه، ص 159.

4- بحارالانوار، ج 43، ص 329. نمونه‏هاى دیگر در خرایج، ج 2، ص 573 و العدد القویه، ص 42.

5- شرح نهج‏البلاغه ابن ابى الحدید، ج 4، ص‏72.

6- نهج‏البلاغه ابن ابى الحدید، ج 4، ص 73.

7- بحارالانوار، ج 44، صص 70 تا 86، ج 1.

8- همان، ج 44، ص 63.

9- احتجاج طبرسى، ج 1، ص 419 و الخرایح و الجرائح، ص 218

10- از یاران معاویه، از سوى عمر به فرماندارى آذربایجان و ارمنستان گمارده شد. توسط معاویه دوباره والى ارمنستان شد. اسدالغایة، ج 1، ص 374.

11- احکام القرآن، احمد بن على رازى، ج 4، ص 355 و با اندک اختلاف نور الثقلین، ج 5، ص 532.

12- جلاء العیون، ص 442 و بحارالانوار، ج 44، صص 70 تا 86.

13- امالى شیخ صدوق، ص 150.

14- جلاء العیون، ص 442.

15- الغدیر، ج 11، ص 8، به نقل از طبقات ابن سعد.

16- المستدرک على الصحیحین، ج 3، ص 173.

17- شرح نهج‏البلاغه ابن ابى الحدید، ج 16، ص 49.

18- بحارالانوار، ج 44، ص 154.

برگرفته از مقاله الف.آشورى، امام حسن علیه السلام و پاسدارى از ارزش‏ها

تنظیم گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی . کپی شده از : http://www.tebyan.net