غدیر - عاشورا - انتظار

عقیدتی - سیاسی (اسلامی) به وبلاگ خودتان خوش امدید

غدیر - عاشورا - انتظار

عقیدتی - سیاسی (اسلامی) به وبلاگ خودتان خوش امدید

۱۳ ماه رجب زاد روز مولود کعبه مبارک باد

صلی الله علیک یا امیر المومنین یا علی ابن ابیطالب

یا حجة الله علی خلقه

 مولای من

  بار دیگر سیزدهم ماه رجب  سالـروز میـلادت ،  ای قـامـت رسای امامت و ولایت در هاله ای از   شور و عشق فرا رسید .

مولاجان

 بار دیگر شیعیانت سالروز میلادت را در غربت   شبهای طولانی غیبت وانتظارظهورفرزندت امام مهدی (عج) درایران اسلامی ، کشور عشق ، ایثار، شهادت ، گرامی داشته و به جشن و سرور نشسته اند.

مولای من :  این روز خجسته را به پیشگاه مقدست و به فرزند برومندت امام عصر(عج) و بهمه شیعیان ، دوستـدارانـت بویژه نگاهبانان و پیکارگران  همیشه بیدار مدافع حریم ولایـت و امـامـت  تبریک وتـهنیت عـرض نموده واز درگاه قادر متعال آرزومندیم که به یمن این روز خجسته چشمان خسته از انتظار همه عدالت خواهان ومشتاقان را به ظهور دولت جـهانـی امام مهدی عج منجی عالم انسانیت روشن و جهان را از از شر وجود ناپاکان و استعمار گران آمریکا و صهیونیسم بین المللی  پاک گرداند .، که ما به وعده الهی و آن روز موعود دلخوشیم و در انتظار.   الهم عجل لولیک الفرج والنصر بمناسبت این روز خجسته در خصوص حب مولای متقیان و رهبر تقوی پیشگان نظرتان را بهموضوع ذیل تخت عنوان (0حب عای در قرآن )) به قلم استاد شهید رحمت الله علیه جلب می نمایم  

حب على در قرآن و سنت

کتاب: مجموعه آثار، جلد 16، ص 278

نویسنده: شهید مرتضى مطهرى

بحثهاى گذشته ارزش و اثر محبت را روشن ساخت و ضمنا معلوم گشت که عشق پاکان وسیله‏اى است‏براى اصلاح و تهذیب نفس،نه اینکه خود هدف باشد.اکنون باید ببینیم اسلام و قرآن محبوبى را براى ما انتخاب کرده‏اند یا نه.

قرآن سخن پیامبران گذشته را که نقل مى‏کند مى‏گوید همگان گفتند:«ما از مردم مزدى نمى‏خواهیم،تنها اجر ما بر خداست‏».اما به پیغمبر خاتم خطاب مى‏کند:

قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فى القربى (1) .

بگو از شما مزدى را درخواست نمى‏کنم مگر دوستى خویشاوندان نزدیکم.

اینجا جاى سؤال است که چرا سایر پیامبران هیچ اجرى را مطالبه نکردند و نبى اکرم براى رسالتش مطالبه مزد کرد،دوستى خویشاوندان نزدیکش را به عنوان پاداش رسالت از مردم خواست؟

قرآن خود به این سؤال جواب مى‏دهد:

قل ما سالتکم من اجر فهو لکم ان اجرى الا على الله (2) .بگو مزدى را که درخواست کردم چیزى است که سودش عاید خود شماست.مزد من جز بر خدا نیست.

یعنى آنچه را من به عنوان مزد خواستم عاید شما مى‏گردد نه عاید من.این دوستى کمندى است‏براى تکامل و اصلاح خودتان.این اسمش مزد است و الا در حقیقت‏خیر دیگرى است که به شما پیشنهاد مى‏کنم،از این نظر که اهل البیت و خویشان پیغمبر مردمى هستند که گرد آلودگى نروند و دامنى پاک و پاکیزه دارند(حجور طابت و طهرت)،محبت و شیفتگى آنان جز اطاعت از حق و پیروى از فضایل نتیجه‏اى نبخشد و دوستى آنان است که همچون اکسیر،قلب ماهیت مى‏کند و کامل ساز است.

مراد از«قربى‏»هر که باشد مسلما از برجسته‏ترین مصادیق آن على علیه السلام است. فخر رازى مى‏گوید:

«زمخشرى در کشاف روایت کرده:«چون این آیه نازل گشت،گفتند:یا رسول الله! خویشاوندانى که بر ما محبتشان واجب است کیانند؟فرمود:على و فاطمه و پسران آنان‏».

از این روایت ثابت مى‏گردد که این چهار نفر«قرباى‏»پیغمبرند و بایست از احترام و دوستى مردم برخوردار باشند،و بر این مطلب از چند جهت مى‏توان استدلال کرد:

1.آیه الا المودة فى القربى .

2.بدون شک پیغمبر فاطمه را بسیار دوست مى‏داشت و مى‏فرمود:«فاطمه پاره تن من است.بیازارد مرا هر چه او را بیازارد»و نیز على و حسنین را دوست مى‏داشت، همچنانکه روایات بسیار و متواتر در این باب رسیده است.پس دوستى آنان بر همه امت واجب است (3) زیرا قرآن مى‏فرماید:

«و اتبعوه لعلکم تهتدون‏» (4) از پیغمبر پیروى کنید، شاید راه یابید و هدایت‏شوید. و باز مى‏فرماید: «لقد کان لکم فى رسول الله اسوة حسنة‏» (5) از براى شماست در فرستاده خدا سرمشقى نیکو. و اینها دلالت مى‏کند که دوستى آل‏محمد - که على و فاطمه و حسنین هستند - بر همه مسلمین واجب است.» (6)

از پیغمبر نیز راجع به محبت و دوستى على روایات بسیارى رسیده است:

1. ابن‏اثیر نقل مى‏کند که پیغمبر خطاب کرد به على و فرمود:

« یا على! خداوند تو را به چیزهایى زینت داد که پیش بندگان او زینتى از آنها محبوبتر نیست: کناره‏گیرى از دنیا; آنچنان قرارت داد که نه تو از دنیا چیزى بهره‏مند شوى و نه آن از تو. به‏تو بخشید دوستى مساکین را; آنان به امامت تو خشنودند و تو نیز به پیروى آنان از تو. خوشا به حال کسى که تو را دوست‏بدارد و در دوستى‏ات راستین باشد، و واى بر کسى که با تو دشمنى کند و علیه تو دروغ گوید.» (7)

2. سیوطى روایت مى‏کند که پیغمبر فرمود:

«دوستى على ایمان است و دشمنى وى نفاق.» (8) 5

3. ابونعیم روایت مى‏کند که پیغمبر خطاب به انصار کرد و فرمود:

آیا راهنمایى کنم شما را به چیزى که اگر بدان چنگ بزنید، بعد از من هرگز گمراه نشوید؟گفتند:آرى یا رسول الله!فرمود:این،على است.دوستش بدارید به دوستى من و احترامش کنید به احترام من،که خداوند به وسیله جبرئیل فرمانم داد که این را براى شما بگویم.» (9)

و نیز اهل سنت روایاتى از پیغمبر اکرم نقل کرده‏اند که در آن روایات نگاه به چهره على و سخن فضایل على،عبادت شمرده شده است:

1.محب طبرى از عایشه روایت مى‏کند که گفت:

«پدرم را دیدم به صورت على بسیار نگاه مى‏کرد.گفتم:پدر جان!تو را مى‏بینم که به صورت على بسیار مى‏نگرى.گفت:دخترک!از پیغمبر خدا شنیدم که گفت:نگاه به چهره على عبادت است.» (10)

2.ابن حجر از عایشه روایت مى‏کند که پیغمبر گفت:

«بهترین برادران من على است و بهترین عموهاى من حمزه است،و یاد على و سخن از او عبادت است.» (11) على محبوبترین افراد بود در پیشگاه خدا و پیغمبر،و قهرا بهترین محبوبهاست.انس بن مالک مى‏گوید:

«هر روز یکى از فرزندان انصار کارهاى پیغمبر را انجام مى‏داد.روزى نوبت من بود.ام ایمن مرغ بریانى را در محضر پیغمبر آورد و گفت:یا رسول الله!این مرغ را خود گرفته‏ام و به خاطر شما پخته‏ام.حضرت گفت:خدایا محبوبترین بندگانت را برسان که با من در خوردن این مرغ شرکت کند.در همان هنگام در کوبیده شد.پیغمبر فرمود:انس!در را باز کن.گفتم:خدا کند مردى از انصار باشد.اما على را پشت در دیدم. گفتم:پیغمبر مشغول کارى است،و برگشتم سرجایم ایستادم.بار دیگر در کوبیده شد. پیغمبر گفت:در را باز کن.باز دعا مى‏کردم مردى از انصار باشد.در را باز کردم. باز على بود.گفتم:پیغمبر مشغول کارى است،و برگشتم بر سر جایم ایستادم.باز در کوبیده شد.پیغمبر فرمودند:انس!برو در را باز کن و او را به خانه بیاور.تو اول کسى نیستى که قومت را دوست دارى.او از انصار نیست.من رفتم و على را به خانه آوردم و با پیغمبر مرغ بریان را خوردند.» (12)

پى‏نوشت‏ها:

1- شورى/23.

2- سبا/47.

3- محبت پیغمبر نسبت‏به آنان جنبه شخصى ندارد،یعنى تنها بدین جهت نیست که مثلا فرزند یا فرزندزاده او هستند،و اگر کسى دیگر هم به جاى آنها مى‏بود پیغمبر آنها را دوست مى‏داشت.پیغمبر از آن جهت آنها را دوست مى‏داشت که آنها فرد نمونه بودند و خدا آنها را دوست مى‏داشت و الا پیغمبر اکرم فرزندان دیگرى هم دوست مى‏داشت که آنها فرد نمونه بودند و خدا آنها را دوست مى‏داشت و الا پیغمبر اکرم فرزندان دیگرى هم داشت که نه او با آنها به این شکل محبت داشت و نه امت چنین وظیفه‏اى داشتند.

4- اعراف/158.

5- احزاب/21.

6- التفسیر الکبیر فخر رازى،ج‏27/ص‏166،چاپ مصر.

7- اسد الغابة،ج 4/ص‏23.

8- کنز العمال.جمع الجوامع سیوطى،ج‏6/ص‏156.

9- حلیة الاولیاء،ج 1/ص‏63.روایات در این باب بسیار زیاد است و ما در کتب معتبر اهل سنت‏به متجاوز از نود روایت‏برخوردیم که همه در موضوع دوستى و محبت امیر المؤمنین است.در کتب شیعه نیز روایات بسیار زیادى وارد شده است و مرحوم مجلسى در ج‏39 بحار الانوار،چاپ جدید،بابى در حب و بغض امیر المؤمنین منعقد کرده است و در آن باب صد و بیست و سه روایت نقل کرده است.

10- الریاض النضرة،ج 2/ص‏219،و در حدود بیست روایت دیگر تا آنجا که ما برخوردیم در همین موضوع در کتب اهل سنت نقل شده است.

11- الصواعق المحرقة،ص 74،و پنج روایت دیگر در همین موضوع در کتب مختلف اهل سنت نقل شده است.

12- مستدرک الصحیحین،ج‏3/ص 131.این داستان با کیفیتهاى مختلف به متجاوز از هجده نقل در کتب معتبر اهل سنت نقل شده است.