غدیر - عاشورا - انتظار

عقیدتی - سیاسی (اسلامی) به وبلاگ خودتان خوش امدید

غدیر - عاشورا - انتظار

عقیدتی - سیاسی (اسلامی) به وبلاگ خودتان خوش امدید

بی قرارم، سوگوارم تا ظهور

 باسمه تعالی  

قطعه ذیل از منتظری هجران کشیده و دلداده و شیفته ای از شیفتگان ولایت و امامت در سالروز شهادت حضرت امام عسکری علیه السلام که به عنوان پیام برایم ارسال شده بود عینا با ذکر ماخذ آن http://faalanezohoor.persianblog.ir بی قرارم، سوگوارم تا ظهور) در ذیل نقل میشود  

                                                                                      اللهم عجل لولیک الفرج والنصر  

با سلام و احترام و عرض تسلیت یازده بار جهان گوشهء زندان کم نیست
کنج زندان بلا گریهء باران کم نیست
سامرائی شده ام ، راه گدایی بلدم
لقمه نانی بده از دست شما نان کم نیست
قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند
بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست
یازده بار به جای تو به مشهد رفتم
بپذیرش به خدا حج فقیران کم نیست
زخم دندان تو و جام پر از خون آبه
ماجرائی است که در ایل تو چندان کم نیست
بوسهء جام به لب های تو یعنی این بار
خیزران نیست ولی روضهء دندان کم نیست
از همان دم پسر کوچکتان باران شد
تاهمین لحظه که خون گریه ء باران کم نیست
در بقیع حرمت با دل خون می گفتم
که مگر داغ همان مرقد ویران کم نیست
(سید حمیدرضا برقعی)

اللهم طال الانتظار
عجل لولیک الفرج

مولا جان این جمعه هم گذشت نیامدی

 

اللهم عجل لولیک الفرج والنصر

دلها را بهار کنید با سلام بر بهار دلها

السلام علیک  یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجک

السلام علی معز الاولیاء و مذل الاعداء، سلام و درود بر خاتم اوصیاء، مفخر اولیاء، کوکب فروزان آسمان ولایت و تنها باقیمانده خاندان عصمت علیه السلام که با قیام خود آخرین حلقه از حلقات مبارزه حق و باطل را به پایان می برد و کاخهای ستم و کنگره های بیداد را برای همیشه درهم کوبیده و آنچه غایت بعثت انبیاء و کوشش اولیاء بوده در جامعه تحقق خواهد بخشید .

       دست من گیرکه این دست همان است که من   

    بارها از غم هجران تو بر سر زده ام  

   

وصل تو گر در نفس آخر است 

 از همه عمر آن نفسم آرزوست  

      

  

 

السلام علی ربیع الانام  و نضره الایام

سلام بر بهار مردمان و سبزی روزگاران

بگو با آنکه می گوید به یک گل کی بهار آید

                                              گل نرگس جهانی را مصفا می کند آخر

مولا جان ! آمد و بهار و بی گل رویت بهار نیست .

سلام

عید آمد اما عیدی بی مولا و امسال هم سالمان را بی مولا تحویل کردیم.

خدایا! تا کی باید بهار های نوروز را بی بهار مردمان بگذرانیم و غم انتظارش را همچنان به دوش بکشیم . امسال هم عهد خواندیم و عهد قدیممان را نو کردیم . تجدید کردیم و بر ظهورش دعا کردیم .

یا صاحب الزمان خودت دست به دعا بردار که کار به دست شماست و دعای شما تایید و امضای دعای شیعیانت .

خدایا! بهار سال ۸۹ را با ظهور بهار مردمان دائمی کن .

    و این بحر طویلی است از حمید رضا برقعی

عصر یک جمعهء دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟چرا آب به گلدان نرسیده است؟چرا لحظهء باران نرسیده است؟ وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است. بگو حافظ دلخسته زشیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است ؟چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد،فقط برد، زمین مرد، زمین مرد ،خداوند گواه است،دلم چشم به راه است، و در حسرت یک پلک نگاه است، ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی، برسد کاش صدایم به صدایی...

عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس، تو کجایی گل نرگس؟به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است زجنس غم و ماتم، زده آتش به دل عالم و آدم مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای؟ ای عشق مجسم! که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت. نکند باز شده ماه محرم که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت به فدای نخ آن شال سیاهت به فدای رخت ای ماه! بیا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و  این بزم توئی ،آجرک الله!عزیز دو جهان یوسف در چاه ،دلم سوخته از آه نفس های غریبت دل من بال کبوتر شده خاکستر پرپرشده، همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی و سپس رفته به اقلیم رهایی، به همان  صحن و سرایی که شما زائر آنی و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت  ببری تا بشوم کرب و بلایی، به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد ،نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد، شب من روزن مهتاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق بیچارهء دلدادهء دلسوخته ارباب ندارد...تو کجایی؟ تو کجایی شده ام باز هوایی،شده ام باز هوایی...

 کپی شده ار :  http://vage.blogfa.com/

 اللهم عجل لولیک الفرج والنصر  

السلام علیک یا صاحب الزمان

 51

نویسنده عزیزی تحت نام 57 از وبلاگ زیبای که ذیلا معرفی میشود در اظهار نظر خود  دلنوشته ای دارند خطاب به مولایمان آخرین وارث غدیر حضرت امام مهدی عج ، بهتر آن دیدم که شما بینندگان عزیز هم آن را بخوانید   وبلاگ ریبا  http://majnoonemahdi.blogfa.com 

فروغ هدایت , بتاب !
و ای خورشید جهانها , برآی !
ای روشنگر هستی , بیفروز!
و ای راز بزرگ تجلی , چهره بنمای !
ای کعبه مقصود , نمایان شو!
و ای قبله موعود , عیان گرد!
ای مشعل علم , روشنی بخش !
و ای مربی عقل , آگاهی ده !
ای حامل قرآن , بیا!
و ای صاحب شمشیر , بخیز!
ای امید رهایی , بشتاب !
و ای پناه همگان , فرارس !
ای ذخیره الاهی , به درآی !
و ای عصمت دردها , بهبودی بخش !
و ای نجات جانها , حیات آفرین !
ای سر عظیم , بخوان !
و ای اسم اعظم , بدم !
ای کشتی نجات , به سوی ما آی !...
و ای ساحل رستگاری , پیدا شو!
بیا و مشتاقان مهجور را دریاب , و شیفتگان بیتاب را آرامش بخش ! ما کوله بار دل تاریک بردوش نهاده , در این هامون بیکران راه می سپاریم , و تو را و نشان سرمنزل تو را می جوییم ...
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
ای خورشید , از تابیدن دریغ مورز!    
http://majnoonemahdi.blogfa.com  شنبه 2 آذر ماه سال 1387 ساعت 07:14 AM

کجایی .... ؟

با تشکر از وبسایت حرم دل http://www.haramedelam.blogsky.com

 

کجایی ای دستگیر

تنها ماندیم، در نابودها بودنی نیافتیم

نیمی از آمدنت ترس دارند و نیمی تردید و اندکی با حضور قلب، آمدنت را طلب ‏می‌کنند

تنهاییم و قدممان یارای رفتن ندارد‏

هر آن وجود منجی‌ات را بیشتر خواهانیم

ما را به حال خود وامگذار

ما را دستگیری جز تو نیست

هان ای پرنده انسان باز ای به این پست خاک

و ما را رهنمون باش

نجوای منتظران (سروده ای از مقام معظم رهبری مد ظله )

بی تو سروده ای است  از امین امت در عصر غیبت در فراق مولایش حضرت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه است . او بحق امین است که امتی بیدار به رهبریش اتنخاب نموده اند . باید که اطاعتش کرد تا آسیبی به ارزشهای انقلاب اسلامی و ایران اسلامی وارد نشود این وصیت امام راحل بت شکن قرن حضرت امام خمینی قدس سره است .

بی تو
دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو
سپندوار ز کف داده ام عنان بی تو
ز تلخکامی دوران نشد دلم فارغ
ز جام عیش لبی تر نکرد جان بی تو
چو آسمان مه آلوده ام ز تنگدلی
پر است سینه ام از انده گران بی تو
نسیم صبح نمی آورد ترانه شوق
سر بهار ندارند بلبلان بی تو
لب از حکایت شبهای تار می بندم
اگر امان دهدم چشم خونفشان بی تو
چو شمع کشته ندارم شراره ای به زبان
نمی زند سخنم آتشی به جان بی تو
زبیدلی و خوشی چو نقش تصویرم
نمی گشایدم از بی خودی زبان بی تو
عقیق صبر به زیر زبان تشنه نهم
چو یادم آید از آن شکرین دهان بی تو
گزاره غم دل را مگر کنم چون «امین»
جدا ز خلق به محراب جمکران بی تو

نقل از  ویژه نامه حدیث آفتاب(ویژه نوزدهمین سالگرد رحلت ملکوتی امام خمینی- ره)صبح صادقمورخ ۶/۰۳/۸۷   http://www.sobhesadegh.ir/1387/0351/sadegh.htm