غدیر - عاشورا - انتظار

عقیدتی - سیاسی (اسلامی) به وبلاگ خودتان خوش امدید

غدیر - عاشورا - انتظار

عقیدتی - سیاسی (اسلامی) به وبلاگ خودتان خوش امدید

هفته وحدت و نوروز ۱۳۸۷ مبارک باد

تقارن هفته وحدت ( میلاد پیامبر رحمت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و امام بحق حضرت صادق علیه السلام ) و آغاز بهار طبیعت (نوروز 1387 ) بر همگان مبارک باد  

باسمه تعالی - آن شب تمام دنیا روشن گردید و هر سنگ و کلوخ و درختى خنده زد. همه چیز در آسمانها و زمین ، خداوند عز و جل را تسبیح گفتند و شیطان در حال فرار مى گفت : بهترین امتها و نیکوترین آفریدگان و گرامیترین بندگان و باعظمت ترین موجود عالم حضرت محمد صلى الله علیه و آله است اکثرعلمای شیعه میلاد پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله را روز جمعه 17 ماه ربیع الاول عام الفیل  و علمای اهل سنت میلاد آنحضرت را 12 ماه ربیع لاول همان سال می دانند . با میلادش تمام بتهای واژگون شدند و کنگره ایوان کسری فرو ریخت ، اتشکده فارس که هزار سال مدام روشن  بود خاموش گردید و دریاچه ساوه خشکید ، در بیابان سماوه سیل جاری شد و آن شب آسمان مکه روشن و ستاره باران بود . حضرت امام جعفر صادق علیه السلام رئیس مذهب جعفرى (شیعه ) نیز در روز 17 ربیع الاول سال83 هجرى ق چشم به جهان گشود. پدرش امام محمّد باقر (ع ) ، کنیه آن حضرت : ابوعبداللّه  و لقبش صادق  است. در ایران اسلامی بعد از پیروزی انقلاب شکوهمندش ، بنا به فرمان رهبر کبیر انقلاب و بنیانگزار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی قدس سره ، از 12 ربیع الاول تا 17 ربیع الاول را هفته وحدت جهان اسلام نام گزاری شده است . حلول بهار طبیعت در نوروز 1387، با آغاز هفته ((وحدت )) زاد روز رحمت خداوند منان بر عالمیان حضرت محمد رسول الله صلی الله علیه و اله و فرزند بزرگوار ش حضرت امام صادق علیه السلام را مقارن شده است .ضمن عرض تبریک ایام خجسته میلاد عقل کل و ختم رسل ، پیامبر اعظم اسلام ، حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله و سلم و زاد روز فرزند برومندش معصوم هشتم ، ششمین وارث غدیر ، ششمین وصی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم حضرت امام جعفر بن محمد ، امام صادق علیه السلام  ( هفته وحدت ) را به محضر مقدس آخرین حجت خدا و وارث همه انبیا ء و دوازدهمین وارث غدیر ، حضرت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و به همه شیعیان و عموم مسلمین و آزاداندیشان و عدالت خواهان جهان تبریک و تهنیت عرض نموده و از درگاه قادر منان در سال جدید را سال صلح و دوستی بین ملتها و سال رهائی انسانهای مظلوم (مظلومان فلسطین ، عراق و، افغانستان و ...  از شر شیاطین و و متجاوزین به کشورهای اسلامی و نابودی جنگ افروزان و استعمارگران جهانی ، سال سر بلندی و عزت برای ملتها بخصوص برای مسلمین جهان و هموطنان عزیزم در ایران اسلامی آرزومندم.یا مقلب القلوب والابصار   یا مدبر الیل و النهار   یا محول الحول والاحوال  حوّل حالنا الی احسن الحال

                                                                                     اللهم عجل لولیک الفرج والنصر

۲۸ ماه صفر سالروز رحلت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله تسلیت باد

السلام علیک یا حجت الله علی خلقه یا صاحب الزمان آجرک الله فی مصیبت جدک رسول الله صلی الله علیه و آله  . رحلت جانسوز خاتم رسل پیامبر اعظم حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله را به محضر مقدس آخرین وارث نبوت و غدیر حضرت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و همه شیعیان آنحضرت و مسلمین جهان و همه آزاد اندیشان خداجوی تسلیت عرض می نمایم همراه و همگام با امت اسلام  انزجار و تنفر خود را از ددمنشان اسرائیلی و حامیان او که بی شرمانه مظلومان فلسطینی را به خاک و خون کشیده و وحشیانه به نسل کشی ملت بزرگ فلسطین زده اند و خانه آنان را خراب می نمایند وهمچنین اعلام تنفر و انزجار از عمل بیشرمانه  روزنامه های هلندی و حامیانشان که به ساحت مقدس آخرین رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هتاکی نموده و از خدا شرم نمی کنند اعلام می دارم اللهم عجل لولیک الفرج والنصر

مسلمانان به داد مردم مظلوم فلسطین برسید و جلو نسل کشی را بگیرید

تقدیم به : برادران و خواهران مسلمان مظلوم فلسطین  ، افغانستان  ،و عراق و دیگر امت اسلامی جهان سالهای زیادی است که وجب به وجب خاک فلسطین با عطر خون شهیدان در آمیخته و صدها هزار شهید در راه دفاع ازدین وشرف و عزلت مسلمین در خانه خود در خاک فلسطین به دست دشمن بشریت اسرائیل نازپرورده شیطان بزرگ قتل عام شده و مدفونند . اما مردم مظلوم و رنجدیده از دشمن انسانیت صهیونیسم بین الملل (رژیمهای صهیونیستی حاکم بر سر نوشت ملتهای آمریکا  و اروپا و اسرائیل )  از اهداف مقدسشان دور نشده و سرسختانه مقاومت می نمایند .این ایستادگی و مقاومت است که دشمن دد منش و حامیانش را به سرحد جنون کشیده و دیوانه وار دست به اقدامت غیر انسانی و ضد بشری می زند . تا جائی که دست به نسل کشی گسترده زده است .دشمن خبیث و شیطان صفت بصورت علنی و به سخره گرفتن  قوانین و معاهدات بین المللی و مطمئن به حمایت همه جانبه سازمانهای مدافع حقوق بشر ، سازمان ملل ، شورای امنیت وکشورهای آمریکائی و اروپائی و بعضی از رژیمهای ترسو و زبون این نسل کشی از این نسل کشی مباهات کرده و به جهانیان اعلام  کند و و دیوانه وار به اعمال ننگین و ضد بشری خود ادامه می دهد .سازمانهای بین المللی (اومانیست ) که دم از انسان دوستی و حقوق انسانها می زنند و حتی از انجمنهای مختلفی را در برابر دفاع از حیوانت راه می اندازند و اگر سگی یا گربه ای به دست انسانی کشته شود اشک می ریزند و مجلس یاد بود می گیرند در برابر جنایات ددمنشانه اسرائیل و آمریکا خفقان گرفته گویا در این جهان نیستتند و خبری از کشتن انسانهای بیدفاع مظلوم ندارند.  سردمداران دولتهای اروپائی که دم از دمکراسی زده و خود را مدافع حقوق انسان در سراسر جهان می دانند و صدای آزادخواهی و آزاداندیشیشان گوش فلک را کر کده است و از اعدام قاتلان و سوداگران مرگ در جهان سوم خونشان بجوش می آید گروه تحقیق و برسی تشکیل داده و واویلای آنان به آسمان میرسد . ولی وقتی خبر نسل کشی  مردم غیر نظامی و بیدفاع مظلوم فلسطین اعم از زن و مرد کودک و زنان به دست مزدوران اسرائیلی را می شنود و می بیتند ، سکوت می کند گویا این مظلومان فاقد حقوق انسانی اند . مسلمانان جهان آیا وقت آن نرسیده که دولت های اسلامی جهان از خواب بیدارشوند و جلوی ادامه فاجعه کشتار مسلمانان را بگیرند ؟مسلمانان جهان تاکی باید شاهد رقص شمشیر قداره بند خون آشامی که رهبری صهیونیسم بین الملل را به عده دارد و بر روی پیکرهای آغشته بخون مردم مسلمان در فلسطین افغانستان عراق باشد ؟. باید به پاخواست و با رجوع به قرآن و سنت پیامبر اعظم صلی الله علایه و آله و لبیک به یسفارش و فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  رحمت در یوم غدیر از شرف و عزت و ناموس و خون مسلمین در برابر متجاوزین و دشمنان قسم خورده دفاع کرد ؟ مسلمانان جهان مگر جنگ 33 روزه نیروهای مقاومت لبنان در دفاع از کشور لبنان را فراموش کردید که چگونه عده ای مسلمان معتقد به هدف (4000 نفر ) از فرزندان شما به فرماندهی سید حسن نصرالله بینی ارتش تا بن دندان مسلح اسرائیل صهیونیسم را بخاک مالید تا اینکه بطور مفتضحانه مجبور به عقب نشینی شد ،  و این پیروزی موجب بزرگی و مجد کشورهای مسلمان بخصوص کشورهای عربی شد. و حتی مردم آزادی خواه جهان غیر اسلام لب به تحسین گشودند . ای مسلمانان جهان از قدرت دشمن نهراسید و به یقین بدانید هرکس برای رضای خدا ودر دفاع از بندگان مظلوم خدا بپاخیزد و در یاری دین خدا بکوشد خداوند یاریش خواهد کرد و این وعده خداوند منان است ان تنصرواالله ینصرکو .برادران و خواهران مسلمان به یقین باید باور داشت که اگر چراغ سبز بعضی از دولتهای مدعی مسلمانی نبود آمریکا ی ددمنش و  اسرائیل سفاک به خود اجازه شلیک حتی یک تیر را به سوی مردم مظلوم فلسطین ، افغانستان و عراق را نمی داد تا چه رسد که دست به عمل نسل کشی مسلمین یزند آنهم در خانه مسلمان .عاشقان ایران اسلامی ،ضمن اعلام انزجار و تنفر از عمل ننگین ضد بشری اسرائیل و آمریکا  و  سکوت مرگبار سازمانهای بین المللی و دولتهای غربی مدعی طرفداری از حقوق بشر وسکوت ونظاره گری بعضی از دولتهای مرعوب منطقه را که با سکوت خود عملا در کشتار خونین زنان و کودکان و مظلوم فلسطین شریک شده اند محکوم می نماید . واز دولت جمهوری اسلامی که همواره در راه دفاع از حقوق مظلومان و محرومان جهان بخصوص مظلومان فلسطین پیشگام بوده تشکر و تقدیر می نماید.اللهم عجل لولیک الفرج والنصر ( نقل از : عاشقان ایران اسلامی  http://j62m27.persianblog.ir/

ایام عزاداری اربعین حسینی تسلیت باد

اربعین عاشورای حسینی وبازگشت پیام آوران عاشورا به کربلا بر امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و منتظران حضور و ظهورش تسلیت باد به همین مناسبت گوشه ای از واقعه اسارت خاندان نبوت به عرض می رسد

مسیر خورشید

عـصـر روز عـاشـورا ابـن سـعـد سـر مـبارک سید الشهدا را به خولى سپرد تا به عبیداللّه بن زیاد برساند ((140)) .

آغاز پیام

عـمـر بـن سعد تا روز یازدهم محرم یعنى یک روز پس از شهادت امام حسین (ص ) در کربلا ماند روزیـازدهم کشته هاى لشکر کوفه را جمع آورى کردند, بر آنها نماز خواندند و آنها را دفن کردند, ولـى جـنـازه حسین (ص ) و یارانش را در صحرا بدون غسل و کفن رها کردند و زنان و خواهران و دختران امام حسین (ص ) را با خود به طرف کوفه بردند ((141)) .

خطبه زینب کبرى در کوفه

اهـل بـیـت رسـول خـدا(ص ) را هـمـانـنـد اسـیـران وارد کوفه کردند امام سجاد(ص ) از شدت بیمارى رنجور شده بود, ولى با این حال او را در غل و زنجیر کرده بودند.
مـردم کـوفـه با دیدن کاروان اسیران شیون و زارى سر دادند زینب کبرى دختر امیرالمؤمنین به مـردم اشـاره کـرد کـه خاموش باشید, یکباره نفس ها بند آمد و زنگها از صدا افتاد و زینب زبان به سخن گشود:.
سپاس خدا را و درود بر محمد و خاندان پاکش باد.
اى اهـل کـوفـه ! اى مـردم مکار حیله باز! آیا گریه مى کنید؟
اشکتان خشک مباد, ناله هایتان آرام نـگـیردشما در مثل مانند زنى هستید که رشته خود را محکم تافته , سپس تارتار از هم مى گسلد سـوگـندهایتان رادست آویز فساد کرده اید, آیا جز لاف و تکبر و فساد و چاپلوسى کنیزان و سخن چینى دشمنانه چیزى دیگرى در شما هست ؟
شما به سبزه خاکروبه و نقره بر قبر اندوده مى مانید, براى خود توشه اى پیش فرستادید که خشم خدا را برانگیخت و در عذاب , جاودانه شدید آیا گریه و زارى مى کنید؟ .
آرى ! بـه خدا شایسته گریه اید بسیار بگریید و کم بخندید که نصیبتان ننگ و عار شد, ننگى که تا ابـدپـاک نشود چگونه مى توانید این ننگ را از دامن خود بشویید که فرزند خاتم انبیا, سید جوانان بـهـشتى راکشته اید, آنکه در سرگردانى ها مرجع و در سختى ها پناه شما بود, آنکه دلیل روشن و زبـان گـویـاى شـمـابـود چه بار گناهى را بر دوش گرفتید دور باشید از رحمت خدا و نابودى نـصـیـبـتـان بـاد سـعـیتان به نومیدى انجامید, دست ها بریده شد, سوداى پرزیانى کردید, خشم پروردگار را براى خود خریدید و خوارى ذلت بر شما حتمى شد.
واى بـر شـمـا! مـى دانـیـد چـه جگرى از رسول خدا شکافتید و چه پرده نشینى را از پرده بیرون کشیدید وچه خونى ریختید و چه حرمتى را شکستید کار بسیار زشتى مرتکب شدید چیزى نمانده کـه آسـمـان وزمین شکاف بردارد و کوهها ویران شوند آنچه کردید بزرگ , دشوار, بد, کژ, زشت و شوم است و چنان بزرگ که زمین و آسمانها را پر کرده آیا شگفت دارید اگر از آسمان خون ببارد و همانا عذاب آخرت خوارکننده تر است و شما را در آن روز یاورى نیست .
مـهـلـت شـمـا را مـغـرور نـسازد که خداى تعالى از شتابکارى به دور است و همیشه براى انتقام فرصت دارد و در کمین گاه است ((142)) .

مجلس ابن زیاد

اسیران را به کوفه آوردند ابن زیاد در کاخ نشست و بار عام داد آنگاه گفت سر امام حسین (ص ) را درمـقـابلش بگذارند لبخند زنان به سر شریف امام نگاه مى گرد و با چوبى که در دست داشت به دندانهاى حضرتش مى زد و مى گفت : چه دندانهاى زیبایى ! زید بن ارقم صحابى رسول خدا(ص ) که اکنون پیر شده بود, وقتى این صحنه را مشاهده کرد فریاد زد: چوبت را از این لبها بردار به خدا نـمى دانم چند بارلب هاى رسول خدا را بر روى این لب ها دیدم که آنها را مى بوسید این را گفت و شیون سر داد ابن زیادگفت : خدا چشمانت را گریان کند به خدا اگر پیر نشده بودى گردنت را مى زدم .
زیـد از جـا بـرخـاست از مجلس خارج مى شد, مى گفت : اى جماعت عرب ! از این پس بردگانى بـیـش نـیـسـتید, پسر فاطمه را کشتید و امارت را به پسر مرجانه دادید, او خوبانتان را مى کشد و اشرارتان را به بندگى مى گیرد, از رحمت خدا دور باد آنکه به ننگ و ذلت رضا دهد ((143)) .

زینب (س ) در مجلس ابن زیاد

زنـان و کودکان امام حسین (ص ) را وارد مجلس ابن زیاد کردند زینب (س ) کهنه ترین لباسهایش راپـوشـیـده بود وقتى وارد مجلس شد ناشناس در گوشه اى نشست و کنیزانش بر گرد او حلقه زدند.
ابـن زیاد گفت : این زن کیست ؟
زینب پاسخ نداد دوباره و سه باره پرسید, ولى زینب (س ) جواب ندادکسى گفت : این زینب (س ) دختر فاطمه زهرا است .
ابن زیاد رو به زینب (س ) کرده و گفت : سپاس خدا را که رسوایتان کرد, شما را کشت و ادعایتان راتکذیب کرد.
زیـنـب (س ) فـرمـود: سـپاس خدا را که ما را به وسیله پیامبرش محمد(ص ) گرامى داشت و از پلیدى پاک کرد, تنها فاسق است که رسوا مى شود و فاجر است که تکذیب مى شود.
گفت : چگونه دیدى کارى را که خدا با برادر و خاندانت کرد؟ .
فـرمـود: من جز زیبایى ندیدم , آنها کسانى بودند که خدا شهادت را برایشان مقدر کرده بود و آنها هم به قتلگاه خویش آمدند به زودى خدا ترا با آنها در یک جا جمع خواهد کرد و به محاکمه خواهد کشید ببین آنگاه پیروزى از آن کیست , مادرت به عزایت بنشیند پسر مرجانه !.
ابن زیاد از خشم شعله ور شد, چنانکه گویى قصد جانش را دارد.
عمرو بن حریث گفت : اى امیر! این زن است به خاطر گفته هایش نباید مؤاخذه شود.
ابن زیاد گفت : با کشتن آن حسین متجاوز و عاصیان متمرد خاندانت , خدا قلبم را شفا داد.
زیـنـب دلـش شـکـسـت و گـریـسـت فرمود: به جان خودم , بزرگم را کشتى , خاندانم را اسیر کردى ,شاخه هایم را شکستى و ریشه ام را بریدى آرى اگر شفاى تو در این است شفا گرفته اى .
ابن زیاد گفت : این هم مثل پدرش سجع وقافیه مى بافد, پدرش هم شاعر و سجع باف بود.
فـرمـود: زن را بـه سجع بافى چه من به اندازه این که نتوانم سجع بافى کنم گرفتارى دارم , این آتش سینه است که از زبان بیرون مى ریزد ((144)) .

امام سجاد (ع ) در مجلس ابن زیاد

امام سجاد(ص ) را وارد مجلس ابن زیا کردند ابن زیاد گفت : تو کیستى ؟ .
فرمود: من على بن حسینم .
گفت : مگر خدا على بن حسین را نکشت .
فرمود: برادرى به نام على داشتم که مردم او را کشتند.
گفت : خدا او را کشت ؟ .
فرمود: آرى , وقت مرگ , خدا جانها را مى گیرد, هیچ کس بدون خواست خدا نمى میرد.
ابن زیاد به خشم آمد دستور داد او را بکشند.
زیـنـب کبرى (س ) دست در گردن آن حضرت کرد, فرمود: اى پسر زیاد! بس است ریختن خون ما! آیااز خون ما سیراب نشدى , اگر ایمان دارى , به خدایت سوگند مى دهم مرا هم با او بکش .
امـام سـجـاد(ص ) فـرمـود: عـمه جان ساکت باش تا با او سخنى بگویم آنگاه رو به ابن زیاد کرده فرمود:اى پسر زیاد با کشتن , مرا تهدید مى کنى و نمى دانى که کشته شدن عادت ما و بزرگوارى ما در شهادت است .
ابـن زیـاد مـدتـى بـه آن دو نگریست بعد گفت : عجب چیزى است خویشاوندى , به خدا مى دانم که دوست دارد با او کشته شود, رهایش کنید
((145)) .

خورشید بر نى

اسـیـران را بـراى مـدتى که در تاریخ ضبط نشده در کوفه نگه داشتند در این مدت به دستور ابن زیادسرهاى شریف شهدا را گاهى بر درگاه کاخ نصب مى کردند و بر روى نى در کوچه هاى کوفه و قبایل اطراف مى چرخاندند ((146)) .

در راه شام

ابن زیاد درباره اسیران و سرهاى شهدا از یزید کسب تکلیف کرده بود و یزید به او دستور داده بود آنهارا به شام بفرستد.
اهل بیت رسول خدا(ص ) را براى حرکت به سمت شام آماده کردند به دستور ابن زیاد غل و زنجیر بـردسـت و گـردن امـام سجاد(ص ) نهادند و زنان و دختران را بدون محمل بر پالان هاى خشک شـتران سوارکردند و همراه گروهى به فرماندهى کر حر بن قیس حرکت دادند و همانند اسیران کفار شهر به شهر ومنزل به منزل به شام بردند.
امام سجاد(ص ) از کوفه تا شام حتى یک کلمه با ماموران همراه سخن نگفت ((147)) .

کاروان اسیران بر دروازه شام

سـهـل سـاعـدى از اصـحـاب رسـول خـداسـت , در راه زیارت بیت المقدس وارد شام شد, خود مـى گوید:شهرى دیدم پر درخت با جویبارهاى فراوان در و دیوار شهر با پرده هاى دیبا آذین بسته شده , مردم گرم شادمانى و سرور بودند زنان نوازنده را دیدم که دف و طبل در دست مى نوازند با خود گفتم : گویا اهل شام عیدى دارند که ما نمى دانیم به گروهى برخوردم که مشغول صحبت بودند گفتم : آیا شما عیدى دارید که ما نمى دانیم ؟ .
گفتند: به نظر غریب مى آیى .
آرى من سهل ساعدى هستم که پیامبر خدا را دیده و احادیث او را مى دانم .
گفتند: اى سهل تعجب مى کنیم , چرا از آسمان خون نمى بارد و زمین اهل خود را فرو نمى برد؟ .
مگر چه شده ؟ .
اى سهل سر حسین (ص ) را از عراق هدیه مى آورند.
عجب ! سر حسین را مى آورند و این مردم شادمانى مى کنند؟
از کدام دروازه وارد مى شوند؟ .
از دروازه ساعات .
مـى گـوید: ما در همین گفتگو بودیم که پرچمها یکى پس از دیگرى نمایان شد, سوارى را دیدم که نوک نیزه اش را برداشته و سرى شبیه به پیامبر اکرم (ص ) بر آن زده و پشت سرش زنان سوار بر پالان خشک شتران بدون وسایل آسایش مى آیند خود را به اولین زن رساندم .
ـ دخترم تو که هستى ؟ .
ـ من سکینه دختر حسینم .
آیا کارى از من ساخته است ؟
من سهل بن سعد از اصحاب جدت هستم .
اى سـهـل بـه ایـن نـیـزه دار بـگـو ایـن سر را جلوتر ببرد تا مردم به آن نگاه کنند و از حرم رسول خدا(ص )چشم بردارند.
نزدیک نیزه دار رفتم .
ـ آیا مى خواهى چهارصد دینار بگیرى ؟ .
ـ در مقابل چه مى خواهى ؟ .
ـ این سر را از میان زنان بیرون ببر.
نیزه دار جلو رفت و من چهار صد دینار را به او دادم ((148)) .

اسیران در مسجد دمشق

وقـتـى کـاروان اسـیـران اهل بیت وارد مسجد دمشق شدند, ایشان را در جایگاه اسیران یعنى بر پـلـه هـاى مـسجد جامع جا دادند در این هنگام پیر مردى خود را به امام سجاد(ص ) نزدیک کرده گفت : سپاس خدارا که شما را کشت , شهرها را از دست مردان شما آسوده ساخت و امیرالمؤمنین , یزید را بر شما مسلطکرد.
امام سجاد(ص ) فرمود: اى شیخ قرآن خوانده اى ؟ .
ـ آرى خوانده ام .
ـ آیـا ایـن آیه را خوانده اى : ((قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فى القربى )), یعنى : اى پیامبر! بگو من به خاطر رسالتم از شما مزدى نمى خواهم , جز اینکه به خویشان من مودت ورزید ((149)).
اى شیخ ما همان خویشان پیامبر هستیم .
اى شـیـخ ! آیـا ایـن آیـه را خـوانده اى : ((انما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا)),یعنى : خداوند اراده کرده است پلیدى را از شما اهل بیت دور کند و شما را پاک و پاکیزه نماید ((150)) .
ـ آرى خوانده ام .
ـ ما همان اهل بیتى هستیم که این آیه درباره شان نازل شده .
پیر مرد از گفته خود پشیمان شد و مدتى همچنان ساکت ایستاد.
عـاقـبت سر به سوى آسمان برداشته و گفت : بارالها! من از دشمنى با این خاندان توبه مى کنم و ازدشمنان آل محمد بیزارى مى جویم .

سر امام حسین (ع ) در مجلس یزید

سـر مـبـارک امـام حسین (ص ) را در طشتى از طلا در مقابل یزید قرار دادند یزید پیروزمندانه بر تـخت نشسته بود نگاهى به سر و نگاهى به اهل مجلس انداخت و گفت : این شخص بر من مباهات مى کرد,مى گفت پدرم از پدر یزید بهتر است , مادرم از مادر یزید بهتر است , جدم از جد یزید بهتر است و خودم از یزید بهترم و همین مباهات بود که او را به کشتن داد, این که مى گفت پدرم از پدر یـزید بهتر است همه مى دانند در قضیه حکمیت , خدا به نفع پدر من حکم کرد و این که مى گفت مادرم از مادر یزید بهتر است به جان خودم حرف درستى است فاطمه دختر رسول خدا از مادر من بهتر بود و این که مى گفت جدم ازجد یزید بهتر است هر کس به خدا و قیامت ایمان دارد, پیامبر را بـهـتر از خود مى داند, ولى این که مى گفت خودم از یزید بهترم گویا از اینجا ناشى مى شد که ایـن آیـه قرآن را نخوانده بود: ((بگو بار الها مالک حقیقى توئى سلطه و قدرت به هر کس بخواهى مى دهى و از هر کس بخواهى مى گیرى خیر در دست توست و تو بر هر کار توانایى )) ((151)).
سـیـاسـتـى کـه بـنـى امیه پس از شهادت امام حسین (ص ) براى تبرئه و برحق جلوه دادن خود پیش گرفتند, سه رکن اساسى داشت :.
1 ـ جـدا کـردن حـسـاب امـام حـسـیـن (ص ) از پـیـامـبـر اکـرم (ص ) و اصـل اسـلام آنها سعى داشـتـنـدحـسـیـن (ص ) را بـه عنوان شخصى عادى معرفى کنند که بر مبناى اغراض شخصى با حکومت وقت درگیرو کشته شده است , بنابر این کشتن او هیچ ضررى به رابطه قاتلین او با اسلام و پیامبر اسلام ندارد.
2 ـ ایـن که ماجراى کربلا و کشته شدن امام حسین (ص ) را به مقدرات الهى مستند کنند بنابراین قاتلین آن حضرت اگر چه در ظاهر عمل بسیار زشتى را مرتکب شده بودند, ولى در حقیقت عامل اجراى قضا وقدر بودند و گناهکار اصلى , خود امام حسین (ص ) بود که با حرکت خود باعث ایجاد این واقعه شده بود.
3 ـ این که اموى ها مخصوصا شخص یزید از این حادثه اظهار نارضایى کرده , مردم کوفه و ابن زیاد رامقصر جلوه دهند.
در مـقـابـل ایـن سیاست مزورانه , اهل بیت و رجال سرشناسى که در گوشه و کنار بلاد اسلام از زمان رسول خدا(ص ) باقى مانده بودند, در موضع گیرى هاى خود:.
اولا سـعـى مـى کـردنـد ارتباط و نسبت امام حسین (ص ) با اصل اسلام را براى مردم تشریح کنند مثلازید بن ارقم , انس بن مالک و ابو برزه اسلمى از اصحاب رسول خدا(ص ) در مجلس ابن زیاد و یـزیـداعـتـراض کـردنـد و از علاقه شدید رسول خدا به امام حسین (ص ) سخن مى گویند و امام سـجـاد(ص ) درخـطـبـه اى کـه در مسجد دمشق ایراد مى کند, به انحا مختلف ارتباط وثیق امام حسین (ص ) با ارکان اسلام را بیان مى دارد ((152)) .
ثـانـیـا: از سـنت هاى جارى آفرینش و حکمت الهى در مقابل جنایتکاران پرده بردارند و تحریفات یـزیداز آیات شریف قرآن را در تطبیق بر واقعه کربلا به مردم گوشزد کنند به عنوان نمونه زینب کـبـرى درمجلس یزید, سنت امهال جنایتکار را تشریح مى کند و امام سجاد در جواب ابن زیاد, بر دخالت مردم درشهادت برادرش على اکبر تاکید مى نماید ((153)) .
ثـالـثـا: دخـالـت یـزید و خاندان بنى امیه را در این حادثه افشا کنند و لذا در سخنانى که در شام ایرادشده بدون هیچ اشاره اى به ابن زیاد و مردم کوفه , یزید را مسئول مستقیم این جنایت معرفى مى کنند.
الـبـته از این نکته نیز نباید غافل شد که یزید به علت خباثت ذاتى و حماقت باطنى , هرگز موفق بـه اجـراى دقـیق این سیاست نشد و به طور مکرر در سخنان خود به دشمنى خود با پیامبر اسلام اشاره کرده و از کشته شدن امام حسین (ص ) اظهار شادمانى و خشنودى نمود و همین امر بود که در کـنـارروشنگرى هاى اهل بیت (ع ), حکومت بنى امیه را رسوا و بى آبرو ساخت و طومار حکومت آنان را درهم پیچید.

ابوبرزه

سـر مـبـارک امـام حـسـیـن (ص ) در مقابل یزید بود بزرگان شام در مجلس حاضر بودند یزید با چوب خیزران به لب و دندان امام مى زد و سخنان بیهوده مى گفت , ابوبرزه اسلمى , صحابى رسول خـدا, درمـجـلـس حـاضـر بود فریاد زد: واى بر تو اى یزید! با چوب بر دندان حسین , پسر فاطمه مـى زنى !؟
خوددیدم که رسول خدا لب و دندان او و برادرش حسن را مى مکد و مى گوید این دو, سالار جوانان بهشتند,خدا قاتلشان را لعنت کند.
یزید از سخنان او خشمگین شد و دستور داد او را کشان کشان از مجلس بیرون بردند ((154)) .

امام سجاد (ع ) در مجلس یزید

یـزیـد مـجـلـسـى ترتیب داد و اشراف شام را دعوت کرد و دستور داد امام سجاد و زنان کودکان امـام حـسین (ص ) را وارد مجلس کردند حضار به آنها مى نگریستند امام سجاد(ص ) روبروى یزید قرار گرفت وچند شعر خواند که بیزارى و نفرت او را از یزید نشان مى دهد:.
((انتظار نداشته باشید که شما به ما اهانت کنید و ما احترامتان کنیم , یا شما دائما ما را آزار دهید و مـادسـت از آزار شـمـا برداریم خدا مى داند که ما شما را دوست نداریم پس شما را از این که ما را دوست ندارید سرزنش نمى کنیم )).
یـزیـد گـفت : اى على ! پدرت با من قطع رحم کرد, حق مرا ندیده گرفت و بر سر منصبم با من جنگیدخدا هم با او چنان کرد که دیدى .
در جواب این آیه را خواند: اما هر مصیبتى که در زمین یا از ناحیه جانشان به شما برسد, قبل از آن که به صحنه وجود آید, در کتابى ثبت شده است ((155)) .
اى پـسر معاویه و هند و صخر! قبل از آن که تو متولد شوى همیشه نبوت و امارت در دست پدران من بوده است در جنگ بدر و احد و احزاب پرچم رسول خدا در دست جد من على بن ابیطالب بود, درحـالى که جد و پدر تو پرچم هاى کفار را به دوش مى کشیدند واى بر تو اى یزید! اگر بدانى چه کـرده اى ونـسـبت به پدر و اهل بیت و برادران و عموزادگان من چه گناهى مرتکب شده اى , به کـوهـهـا مى گریزى و سربر خاکهاى بیابان مى گذارى و به حال خود شیون و زارى مى کنى این سـزاوار است که سر حسین پسرعلى و فاطمه بر دروازه شهرتان نصب شود, در حالى که او ودیعه رسول خداست ؟ .
اى یزید منتظر باش که در روز قیامت قرین ندامت و خوارى شوى ((156)) .

اظهار کفر

اگـر یـزیـد در بـرخـورد بـا واقـعـه کـربلا سکوت مى کرد, قلم به مزدان تاریخ تراش , به راحتى مى توانستندشخصیت حقیقى او را در پس پرده اى از روایات جعلى مخفى کنند, ولى طبع جاهلى یـزیـد این فرصت رااز او گرفت و باعث شد تمام رشته هایش پنبه شود و مرزى شد تا حساب مزد بگیران تاریخ نویس ازعلماى ربانى امین جدا شود.
سـر شـریف امام حسین (ع ) در مقابل یزید بود, با چوب خیزران به لب و دندان امام حسین مى زد واشـعـارى را کـه در احد براى شادکامى از شکست مسلمین سروده شده بود, با ترکیب چند بیت ازخویشتن مى خواند:.
((اى کـاش بـزرگـان مـن کـه در روز جنگ بدر کشته شدند, زارى قبیله خزج را از فرود آمدن ضربات مامى دیدند و از شادى فریاد مى زدند و مى گفتند دست مریزاد اى یزید! به جاى جنگ بدر بـزرگان و مهتران آنها را کشتیم و بى حساب شدیم طایفه هاشم با سلطنت بازى کردند, وگر نه خـبـرى از آسمان نیامده ونازل نشده من از دودمان خندق نیستم , اگر انتقام کارهاى احمد را از فرزندانش نگیرم ))((157)).

خطبه زینب کبرى (س ) در مجلس یزید

هـنـگـامـى کـه یـزیـد حـقیقت درون خود را آشکار ساخت و بر همگان معلوم شد که جنگ بین امام حسین (ع ) و یزید جنگ بین دین و کفر بوده است , زینب کبرى (س ) به پا خاست و فرمود:.
سـپـاس خـدا را و درود خـدا بـر رسـول او و خاندانش باد خداى سبحان راست گفت که فرمود: ((عـاقـبـت آنـان که کار زشت کردند, بسیار زشت است که آیات خدا را تکذیب کردند و به استهزا گرفتند)) اى یزید!گمان مى کنى اکنون که اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما بسته اى و چنان راه چاره بر ما مسدود نموده اى که ما را برده وار به هر سو مى کشند, ما نزد خدا بى مقدار شده و تو مـحـتـرم هـستى و این پیروزى به خاطرارزشى است که نزد خدا دارى که تکبر مى ورزى و باد به بـینى انداخته اى , از اینکه روزگار به کام توست وکارهایت مرتب و آراسته و ملک و پادشاهى ما را بى مزاحم در اختیار گرفته اى , شادمان وخوشحالى ؟ .
اندکى آهسته تر! آیا فراموش کرده اى که خداى تعالى مى فرماید:.
((کـافـران نـپـنـدارنـد مـهلتى که به ایشان مى دهیم به نفع آنهاست , این مهلت را فقط براى آن مى دهیم که گناه بیشتر مرتکب شوند و آنان را عذابى دردناک است )) (آل عمران / 178).
اى پـسـر آزاد شـده هـا! آیا این عدالت است که زنان و کنیزان خود را پشت پرده بنشانى و دختران رسول خدا را اسیر کرده در حالى که پرده از ایشان برداشته و چهره هایشان را آشکار کرده به دست دشمنان دهى تا از شهرى به شهرى برند و قومى بیگانه به آنان نگاه کنند و دور و نزدیک و شریف و وضیع به آنها چشم دوزند, در حالى که نه سرپرستى براى آنها مانده نه پشتیبانى .
چگونه مى توان از کسى انتظار مراعات داشت که مادرش جگر پاکان را به دندان کشید و گوشتش ازخـون شـهیدان رویید؟
چگونه در دشمنى ما خانواده کوتاهى کند کسى که ما را با چشم بغض و کنیه مى نگرد؟ .
بـا این همه باز بدون آن که احساس گناه کنى و بدانى چه کار مى کنى با چوب به لب و دندان ابا عـبـداللّه سـالار جوانان اهل بهشت مى زنى و مى گویى : ((فریاد شادى سر داده مى گفتند دست مـریـزاد اى یـزید))!چرا نمى گویى که با ریختن خون ذریه محمد (ص ) و ستارگان زمین از آل عـبـدالـمـطـلـب , زخم ما را علاج ناپذیر کردى و ریشه مان را سوختى ؟
اکنون نیاکان خود را صدا مى زنى و گمان مى کنى که با آنها سخن گفته اى ؟
به زودى نزد آنان مى روى و آرزو مى کنى که دسـتـت خـشـک شده بود و این کار را نمى کردى وزبانت لال مى شد و این سخن را نمى گفتى ! خدایا حق ما را بستان و انتقام ما را از این ستمگران بگیر وخشمت را بر کسى که خون ما را ریخت و حامیان ما را کشت نازل کن به خدا سوگند پوست خود راشکافتى و گوشت خود را پاره کردى ! تـو بـا ایـن بـار کـه از ریـختن خون ذریه رسول خدا (ص ) و شکستن حرمت عترت و پاره تنش به گردن دارى , بر او وارد مى شوى , ((و گمان مکن آنانکه در راه خدا کشته مى شوند مرده اند, بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزى مى خورند))(آل عمران / 169).
هـمـیـن بـرایت بس که خداوند حاکم است و محمد خصم تو و آن کسى که کار را براى تو ساخته وپرداخته کرد و تو را بر گردن مسلمین مسلط نمود, به زودى خواهد فهمید که پاداش ستمگران بد پاداش است و آگاه مى شود که کدام یک از شما پست تر و لشکر کدام یک ضعیف تر است .
اگـر مصائب دنیا باعث شده که من با تو سخن بگویم باز هم تو را بى ارزش مى دانم و کوبیدنت را لازم و نکوهشت را با ارزش مى شمرم و از جاه و حشمت تو هراسى ندارم , ولى چشم گریان است و دل بریان .
بـسـیـار عجیب است که نجیبان حزب خدا به دست آزاد شدگان حزب شیطان کشته مى شوند, ازچـنـگـالـتـان خـون ما مى چکد و از دهانتان گوشت ما مى ریزد و آن بدن هاى پاک را گرگ ها سرکشى مى کنندو گفتارها در خاک مى غلطانند.
اگر امروز ما را به عنوان غنیمت گرفته اى , به زودى در آنجا که جز عمل خود را نیابى , ما به زیان توخواهیم بود و خدا به بندگان خود ستم نمى کند.
بـه خـدا شـکـایـت مى کنم و بر او تکیه دارم , پس هر حیله که دارى به کار گیر و هرچه مى توانى تـلاش کن و هر چه مى خواهى کوشش کن ! به خدا نمى توانى ما را از خاطره ها محو کنى و وحى ما را بـمـیرانى و به نهایت ما نمى رسى و ننگ این ستم را نمى توانى از خویش پاک کنى راى تو بسیار سـسـت و ایـام دولـت انـدک و آن روز کـه مـنادى فریاد مى زند ((لعتنت خدا بر ستمکاران باد)) جمعیت ات به پریشانى مى گراید.
سـپـاس خـدا را کـه کار پیشینیان ما را با سعادت و مغفرت پایان برد و کار آخرمان را با شهادت و رحمت و از خدا مى خواهم که ثوابشان را کامل کند و بیفزاید و خودش براى ما خلفى نیکو باشد که او مهربان ورحیم است و همو براى ما کافى و بهترین وکیل است یزید در جواب این کلام رسا فقط توانست بگوید:.
((فـریـادى اسـت کـه از زنـان شـایـسـتـه اسـت ـــــ نـوحـه گرى بر نوحه گران بسیار آسان است ))((158)).

مثل اهل بیت

در ایـامى که اهل بیت در دمشق به سر مى بردند روزى امام سجاد (ع ) در بازار دمشق قدم مى زد منهال بن عمرو پیش آمده عرض کرد: چگونه اى یابن رسول اللّه ؟ .
فرمود: اى منهال ! امروز ما مثل بنى اسرائیل در میان فرعونیان شده ایم که پسرانشان را مى کشتند وزنـانشان را زنده مى گذاشتند اى منهال ! عرب بر عجم افتخار مى کند که محمد (ص ) از قریش است ولى ما اهل بیت محمد (ص ) مورد خشم قرار گرفته و کشته مى شویم انا للّه و انا الیه راجعون ((159)) .

خطبه امام سجاد (ع ) در مسجد دمشق

در ایـامـى که اهل بیت امام حسین (ع ) در شام به سر مى بردند یزید مجلسى در مسجد ترتیب داد وخطیبى را به منبر فرستاد تا از حسین بن على (ع ) و پدر بزرگوارش على (ع ) بدگویى کند.
خـطـیـب به منبر رفت و تا توانست به آن دو بزرگوار ناسزا گفت و در مدح یزید و پدرش معاویه سـخنان بیهوده گفت امام سجاد (ع ) که در مجلس حضور داشت بانگ برآورد و فرمود: واى بر تو اى خـطـیـب ! بـه بهاى خشم الهى , رضاى مخلوق را خریدى و جایگاه خویش در آتش مهیا کردى آنگاه رو به یزید کرده فرمود: اى یزید! به من اجازه بده بر بالاى این چوبها روم و سخنانى بگویم که خـدا را خوش آید و اهل مجلس را اجر و پاداشى باشد یزید, مخالفت کرد ولى مردم به او گفتند او را اجازه بده چه بسا چیزى براى گفتن داشته باشد.
یزید گفت : اگر او به منبر رود تا من و خاندان ابوسفیان را رسوا نکند پایین نخواهد آمد.
گفتند: آخر او چه مى تواند بگوید؟ .
گفت : او از خاندانى است که علم و دانش با جانشان در آمیخته .
ولى مردم همچنان اصرار مى کردند تا یزید ناچار شد اجازه دهد.
حـضـرت بـه منبر رفت نخست سپاس و ستایش خداى به جا آورد, آنگاه خطبه اى خواند که قلبها رالرزاند و چشمها را گریاند.
بخشى از بیانات آن حضرت این است :.
اى مـردم بـه مـا شـش چیز داده شده و با هفت چیز دیگر بر سایر مردم برترى یافته ایم : به ما علم وبـردبـارى و سـخـاوت و فـصـاحـت و شـجـاعت و محبت در قلوب مؤمنین را داده اند و سر آمد دگرانیم , زیرامحمد پیامبر (ص ) برگزیده از ماست صدیق این امت (على ((ع ))) از ماست , جعفر طیار از ماست , حمزه شیر خدا و رسول از ماست , فاطمه بتول بانوى زنان عالم از ماست و دو سبط این امت آقاى جوانان بهشتى از ما هستند هرکسى مرا مى شناسد, مى شناسد و هر کسى نمى شناسد حـسـب و نـسـبم را برایش مى گویم : من فرزند مکه و منایم , من فرزند زمزم و صفایم , من فرزند کـسـى هستم که زکات را با رداى خویش حمل مى کرد من پسر بهترین کسى هستم که در جهان لباس پوشید, من پسر بهترین کسى هستم که با کفش یا پاى برهنه راه رفت , من پسر بهترین کسى هـسـتـم کـه طـواف کرد و سعى به جا آورد, من پسربهترین کسى هستم که حج گزارد و لبیک گفت من پسر کسى هستم که با براق به هوا برده شد, من پسرکسى هستم که از مسجد الحرام به مـسـجـد اقـصـى بـرده شـد ـ مـنزه باد آن که او را برد ـ, من پسر کسى هستم که جبرئیل او را تا سـدرة الـمـنتهى برد, من پسر کسى هستم که نزدیک و نزدیک تر شد تا به اندازه دو کمان یاکمتر فـاصـلـه داشت , من پسر کسى هستم که امام جماعت فرشتگان آسمان شد, من پسر کسى هستم کـه خـداى بـزرگ بـه او وحى فرستاد, من پسر محمد مصطفایم , من پسر على مرتضایم , من پسر کـسـى هـستم که در راه احیاى لا اله الا اللّه مبارزه کرد, من پسر کسى هستم که در رکاب رسول خدا با دو شمشیرجنگید, با دو نیزه نبرد کرد, دوبار هجرت کرد, دوبار بیعت کرد, به دو قبله نماز آورد, در بـدر و حـنـین جنگید و یک لحظه کفر نورزید من پسر بهترین مؤمنین و وارث پیامبران کـوبـنده کافران , سید و سالارمسلمانان و مجاهدین , زنیت عابدین , تاج سر گریه گنندگان (از خوف خدا) صبورترین مردم , برترین پیشوا از آل یاسین و از خاندان رسول پروردگار عالمیانم .
حـضـرت هـمچنان در معرفى خود سخن مى راند و مى فرمود من , من , تا صداى گریه و زارى از مـجـلـس بـرخاست یزید به هراس افتاد, ترسید آشوبى به پا شود, به مؤذن دستور داد اذان بگوید, مؤذن در بین کلام حضرت اذان گفت حضرت ساکت شد.
مـؤذن گـفـت : اللّه اکـبـر حضرت فرمود: بزرگ است بسیار بزرگ , قابل مقایسه نیست , با حواس درک نمى شود, چیزى از خدا بزرگتر نیست .
مـؤذن گـفـت : اشـهـد ان لا اله الا اللّه حضرت فرمود: مو, پوست , گوشت , خون مغز و استخوان من شهادت مى دهد که جز او خدایى نیست .
مـؤذن گـفت : اشهد ان محمدا رسول اللّه حضرت از بالاى منبر رو به یزید کرد و فرمود: اى یزید! این محمد جد من است یا جد تو؟
اگر بگویى جد توست دروغ گفته اى و اگر بگویى جد من , پس چرا عترت و خاندان او را کشتى ؟

((160)) .

 (کپی شده از: مرکز پژوهشهاى اسلامى صدا و سیما ، امام حسین و عاشورا از دیدگاه اهل سنت )  

منابع :  
140- مقتل خوارزمى , ج 2, ص 39.
141- مقتل خوارزمى , ج 2, ص 39.
142- مقتل خوارزمى , ج 2, ص 1 ـ 40.
143- کـامـل ابـن اثیر, ج 4, ص 81 و ینابیع الموده , ص 324 مقتل خوارزمى , ج 2, صص 6 ـ 45 و تذکره بسط ابن جوزى , ص 231.
144- کـامل ابن اثیر, ج 4, ص 2 ـ 81 و مقتل خوارزمى , ج 2, ص 42 و تاریخ طبرى , ج 4, ص 50 ـ 349.
145- کامل ابن اثیر, ج 4, ص 82 و تاریخ طبرى , ج 4, ص 250 و مقتل خوارزمى , ج 2, ص 3 ـ 42.
146- کامل ابن اثیر, ج 4, ص 83 و تاریخ طبرى , ج 4, ص 351 و تذکره سبط ابن جوزى , ص 234.
147- مقتل خوارزمى , ج 2, ص 6 ـ 55 و کامل ابن اثیر, ج 4, ص 83 و تاریخ طبرى , ج 4, ص 251.
148- مقتل خوارزمى , ج 2, صص 1ـ60.
149- شورى / 23.
150- احزاب / آیه 33.
151- مقتل خوارزمى , ج 2, ص 57 و تاریخ طبرى , ج 4, ص 355.
152- مقتل خوارزمى , ج 2, ص 57 و 58 و 69 و 70 و تذکرة بسط بن جوزى , ص 231 و 235.
153- مقتل خوارزمى , ج 2, صص 5ـ64.
154- مقتل خوارزمى , ج 2, ص 57 و کامل ابن اثیر, ج 4, ص 85.
155- حدید / 23.
156- مقتل خوارزمى , ج 2, ص 63.
157- مقتل خوارزمى , ج 2, ص 64 و تذکره سبط بن جوزى , ص 235.
158- مقتل خوارزمى , ج 4, ص 6 ـ 64.
159- مقتل خوارزمى , ج 2, ص 72.
160- مقتل خوارزمى , با تلخیص , ج 2, ص 71 ـ 69.

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

       

خواب می دیدم که در بیداریم


در مسیر کاروانی جاریم


کاروانی بی سر و بی سر پرست


غل به گردن- خشک لب - تاول بدست


کاروان از بس که آتش دیده بود


اشک در چشمانشان خشکیده بود


در کوچه پس کوچه های کفر زده شام کاروانی از نور  در حرکت است  بانویی

در دل محمل ودختری در آغوشش.

 حتی نگاه خسته اش  هنوز به پیکرهای بی جان و سوخته از هجوم تازیانه

جان میبخشد  چه صبورانه در این شامگاه زندگا نیش پای بر شام نهاده و نگاه غمزده اش

بر دخترکان و حریم حسینش نگران است.

............................................

  یادگار برادرم  نور چشمانم حجت خدا امام زمان من

علی جان تورا چه میشود؟

آتش افتاده به عمامه ات

 بوسه های عجول سنگ ها به مقدمت

نگاه غیرتت بر حرم

خیمه ی ماتم  دلت

در میان  هلهله ورقص زنان شامی

بر پای نیزهای خون چکان

آه

 میدانم غمت را میخوانم نگاهت را سلسله های غمت بر دوش عمه

علی جان صبور باش

.......................

سکینه جان

 آرامش حسین من کمی دیگر تحمل کن

 نگاه پدر را ببین

غمزده ی رخسار نیلی توست.

...................

رباب دلشکسته ام

علی اصغرت در آغوش مادرم زهرا ست اینقدر به دیدگان بسته ی

علی بر روی نی نگاه نکن.

................................................

رقیه جان 

 کبود ترین زهرا ی کاروان 

 ام ابیهای برادرم

 چه قدر  به آن نیزه مینگری؟

 عمه را ببین

مرا شمیم زهرایی تو حیدوار به شام آورده است

 عمه را در این شهر غم تنها نگذاری

رقیه جان من بی تو  چون حیدر بی زهرایم عزیزم در این خرابه چاهی برای

 گریه ی حیدرنیست

این همه شتاب برای پر زدنت دلم را خون کرده

 کمی دیگر صبر کن گل چینان چمن

در باغ خرابه پر پر ت میکنند.

............................................

http://www.aghasi5.blogfa.com/ (نقل از شاید این جمله بیاید شاید)

+ نوشته شده در  چهارشنبه هفدهم بهمن 1386ساعت 12:30  توسط سید ایلیا