یا امام زمان انتظار هم از نیامدنت بی تاب شد.
نیمه شعبان مبارک.
از زمین نور به بالا رود امشب زیرا
نور خورشید امامت همه تابان آمد
قائم آل محمد (عج) گل گلزار رسول
حجه بن الحسن (عج) آن مظهر ایمان آمد
میلاد مولای مهربانی و امید زندگانی، تبریک و تهنیت باد.
گرفته بلبل دلم بهانهی بهار را
خوانده به گوش آسمان ترانهی بهار را
گفتم که روی ماهت از من چرا نهان است
گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است
یا صاحبالزمان (عج) به ظهورت شتاب کن، میلادت مبارک.
زهی خجسته زمانی که یار باز آید
به کام غمزدگان غمگسار باز آید
اگر فدای امام زمان نخواهد شد
ز سر چه گویم و سر، خود چه کار باز آید
سالروز شکفتن دوازدهمین گل بوستان امامت و ولایت خجسته باد.
یکی از جمعهها جان خواهد آمد
به درد عشق، درمان خواهد آمد
غبار از خانههای دل بگیرید
که بر این خانه مهمان خواهد آمد
فرخنده میلاد مسعود دوازدهمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، یگانه منجی عالم بشریت، آخرین ذخیره الهی برای نجات انسانها از ظلمتکده علایق نفسانی، حضرت مهدی موعود (عج) مبارک باد.
خجسته میلاد موعود ادیان الهی حضرت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه مبارباد
آیا وضوی شهادت گرفته اید شما نگاهبانان حماسه انتظار ؟
..و اینک به ارمغان ، در این مسیر ، هرچه گل داغ هرسنبل سپیده امید هرجا که دیده ام ، با داس هر کلام (بهر تو چیده ام
( موسوی گرما رودی : من شعر شیعی ام)
: و تو ای مظلوم تاریخ ، ای پیشوای محرومان ، ای حامی زحمتکشان ، ای انقلابگر پیروز . ای سرو افراخته در دشتهای خاموش ، ای قامت رعنای عدالت ، ای داد رس مظلومان ، ای فجر امید ، ای فریاد آزادی . فردا که دستهامان می رود تا پنجره های شرق را بگشاید ، امیدهامان اینست که این بار آفتابی دیگر بتابد ، آفتابی که بر ملک تو می تابد ... ای آفتاب ظهور ، ظهور پیروز، پیروزی عدالت ، عدالت و امید امید مستضعفان ، مستضعفان پیروز . امشب که می خوابیم : شاید آخرین شب هجران باشد ، هجران مشتاقان ، مشتاقان محروم ، محرومان تاریخ ، تاریخ امپراطوران نه ، تاریخ محرومان . برای فرزندانمان حماسه خواهیم سرود ، به آنها خواهیم گفت ما باغبانان که عمری چشم بر راه گذاشته ایم ، تا تو بیائی و با مژگان دیدگانمان فرش راهت را جارو کنیم ، نشستیم و تو نیامدی . به آنها خواهیم گفت که لاله های انتظار را در قلب هایشان هر روز آبیاری کنند مبادا این گلها از طراوت بیفتد . به انها خواهیم گفت ، وقتی امامتان آمد ، این لاله ها را چیده با روبانی سرخ که نشانه اعتراضتان بر هرچه ستم و ستمگران بوده بپیچید و به حضورش ببرید . بگوئید : این بود که در خانه داشتیم متاعی است اندک .... بدانید او می پذیرد ، آخر او خیلی رئوف است ، او لاله های شما را می پذیرد ، مگر برایتان نگفتم فرزندانم که او وارث کریمان تاریخ است و امام قلب تاریخ است . راستی فرزندانم یادتان نرود که به امامتان بگوئید ، پدرانمان در فراغت خیلی افسرده شدند ، عاقبت پروانه صفت پرو بالشان را بدست شعله های شمع دادند و در هجران تو سوختند . نه اینکه از پای نشستند ، نه ، حرکت فلسفه تشیع است ، شیعه یعنی پپرو امامان معصوم ، امامانی که همه خونشان را در راه عقیده شان دادند یعنی شهید شدند . سلام ما را به او برسانید . یکبار در چشمان پرفروغش خیره شوید و بجای `پررتان بگوئید : السلام علیک یا بقیه الله سلام ما را به او برسانید . یکبار در چشمان پرفروغش خیره شوید و بجای پدرتان بگوئید : السلام علیک یا بقیه الله .
و اگر شما فرزندان ، نیز به پایان زندگی رسیدید و او نیامد بفرزندانتان بگوئید که آنهاهم لاله های انتظاررا در قلبهایشان آبیاری کنند و ... همین ها که گفتیم به آنها هم بگوئید و به آنها بگوئید که به فرزندانشان .....
اما نه ، خدایا چه میگویم ، نه آنقدر دیر ، نه ... شاید که فردا ندایت را سردهی : جاء الحق ...
وه که چه طنین پیروزمندانه ای دارد ، گوئی که اکنون می شنوم ای امام ...
اگر ما مظلومان طعم مظلومیت را چشیدیم ، خوب می فهمیم که تو از همه مظلوم تری زیرا که با نگاه پرنوذت که به شعاع همه جهان است ، هر جا را می بینی و از هر ظلمی آگاهی ، ظلم ها را که دیدی ، دریای قلب رؤفت طوفانی می شود .اما سخنی نمی توانی گفت ، غیر از آنکه نظاره گر باشی ، آخر هنوز اجازه ظهورت نیامده است ...
اینست که تو را خطاب کردم ای مظلوم تاریخ .
ای صاحب دعوت محمدی (ص) ای وارث صو لت حیدری ، ای وارث حلم حسنی ای وارث شجاعت حسینی ، ای وارث عبادت سجادی …. ای وارث هیبت عسکری
بما گفته اند که ، جمعه ها که سر می رسد ، دامن پرده کعبه را چنگ می زنی و ظهورت را میطلبی : (( خدایا اجازتم ده )) ....خدایا اجازه اش فرما ، آخر جهان در تب و تاب است ، همه جا می جوشد ، همه می خروشند ...
هر صبح در زیارت وارث ، بر وارث انبیا و اولیا ، حسین علیه السلام درود می فرستیم و مصیبت شهادت او را بر تو فرزندش تسلیت می گوئیم یادمان نمی رود که بگوئیم درود بر تو ای وارث حسین ...
یادمان نمی رود که بگوئیم درود بر تو ای وارث حسین ...
و نیز همان وقت که دست هامان را آماده می کنیم تا با تو ((عهد )) بندیم ، تجدید بیعت کنیم ، می گوئیم : ای مهدی ، ای امام ، امروز و هر روز ، آماده ، جان بر کف ، با عهدی تازه با گره ای محکم ، نه گسستنی که استوار ...
اگر مرگ بین ما فاصله اندازد از خدا بخواه که در قیام ÷پرشکوهت ما را از قبرهایمان بیرون آورد و حال آنکه شمشیرهامان آخته ، نیزه هامان افراشته ، کفن هامان بر تن ، برزبانمان لبیک .
نیز میگوئیم : خداوندا با ظهورش ÷یپیامبرت را خشنود کن ، در ظهورش تعجیل نما ، ما آن را دور نمی بینیم اگر دشمن دور می پندارد ، نزدیک است ، قیام نزدیک است .
این حماسه نگاهبانان است ، بر برج نگاهبانی خویش ، به شعاع عمرشان به محدوده دیدبانی شان ، یعنی که در طول غیبت پیوسته پاسدار ، پیوسته بیدار ، همیشه هشیار .
مبارزانی سخت پرکوش ، با تقوا تسخیر نا پذیر .
در سنگر مرجعیت ، در مقام تحقیق ، با شمشیر قلم ،با خنجر زبان ، با سلاح صبر _ یعنی مقاومت _ چه به عنوان پیشوا ، چه در مقام مسلمانی عادی ، همه جا ، همه کس با ویژگی های انتظار ، پاسدار و مبارز ، همه دست بدست ، فرهنگ اصیل اسلام را به نسل ها سپردند و اینگونه به ما رسیده و ما به دیگران .
همگی راغب دولت کریمانه مهدی ، که اسلام را عزت و بزرگی بخشد و نفاق و کفر را فرو آورده و نابود کند
در دستی شکوه به خدا از دردها از مصیبت ها .
گله و شکوه از فقدان پیامبر ، غیبت رهبر ، زیادی دشمن ، کمی یاور .و در دستی دیگر ایمان و انتظار ، تقوا و مرزبانی ، پاسداری و نگاهبانی .
*****
پس حماسه ها را بسرائید ای حماسه گران ، ای نگاهبانان ، ای منتظران . در شیپورهای آماده باش خویش فریاد العجل یا صاحب الزمان را حتی بگوش دورترین ستاره ها هم برسانید ، آخر آنها هم منتظرند ، تکوین در انتظار است ، تشریع مترصد است ، جهان چشم به راه است .
حماسه سر دهید که او می آید ، او باید بیاید ، این وعده خداست پس اینک ، اسب ها را زین کنید سلاحها را آماده کنید ، چکمه ها را بپوشید ، دست ها را بالا زنید ، آماده باشید ، شاید که تا لحظاتی چند او شما را بخواند > او بیاید ، او به پیش و شما به دنبال ...
راستی آیا وضوی شهادت گرفته اید ؟ عطر زده اید ؟ لاله هایتان را آورده اید؟
نقل از کتاب ذهنیت مستشرقین و اصالت مهدویت از حسین منتظر)
پگاه نیمه شعبان خجسته میلاد آخرین وارث غدیر حضرت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه مبارکتان باد ای حماسه سازان مدافعان امامت و ولایت در عصر غیبت .
باغ را زینت کنید
باغ را زینت کنید
از باغبان دعوت کنید
با گل دامان نرجس لحظهای خلوت کنید
تا سحر با آن نگار نازنین صحبت کنید
صورت حق جستجو در آن نکو سیرت کنید
با امام عصر یکبار دگر صحبت کنید
اهل مجلس باز وصف ماه مجلس بشنوید
بوی یاس از نرگس دامان نرگس بشنوید
نرجسا! ماه هزاران انجمن آوردهای
آفتاب حسن حیّ ذوالمنن آوردهای
لال? سرخ حسینی بر حسن آوردهای
باز در عالم خلیل بت شکن آوردهای
یوسف کنعان ما را در وطن آوردهای
یا که بر یعقوب بوی پیرهن آوردهای
بر تو و فرزندت ای پاکیزه مادر آفرین
از خدا و احمد و زهرا و حیدر آفرین
این مسیح آفرینش پیشتر از آدم است
این چراغ طور بینش این فروغ عالم است
این کلام الله ناطق این کتاب محکم است
این مسیحای مسیحا این امام مریم است
این صفا، این مروه، این حجر، این حرم، این زمزم است
این امید انبیا از بوالبشر تا خاتم است
این تمام چارده معصوم در یک صورت است
این نه یک نوزاد این پیر تمام خلقت است
نرجس! امشب خلق را در وجد و شور آوردهای
یک قمر نه چارده خورشید نور آوردهای
سِرِّ ده فرمان موسی را ز طور آوردهای
مصحف و انجیل و تورات و زبور آوردهای
مصطفی را از حرا یا غار ثور آوردهای
بر تمام انبیاء وجد و سرور آوردهای
جان عالم باد قربانت که مهدی زادهای
ای سلام از حیّ سبحانت که مهدی زادهای
یا محمد نقش جاء الحق به بازویش به بین
ذوالفقار حیدری در تیغ ابرویش به بین
یک جهان توحید در چشم خدا جویش ببین
روی خود، روی خدا در مصحف رویش ببین
صوت قرآن بشنو و لعل سخن گویش ببین
ُخلق خود درُخلق وخوی خویش ،درخویش ببین
اوست نوزادی که بر عالم امامت میکند
قائم است و با قیام خود قیامت میکند
آی اسرائیلیان! موسی است این موسی است این
ای مسیحیّون! همانا حضرت عیساست این
ای مسلمانان عالم بر همه مولاست این
ای تمام اهل دنیا! مصلح دنیاست این
ای همه ایرانیان! از دودهی کسراست این
ای همه سادات عالم یوسف زهراست این
ای شب هجران! سپاه صبح میآید ز دور
شیعیان آماده، نزدیک است ایّام ظهور
مهدی آمد تا لوای عدل را بر پا کند
مهدی آمد تا جهان را جنت الاعلا کند
مهدی آمد تا گره از کار عالم وا کند
مهدی آمد تا دوباره معجز موسا کند
او زمین را از عدالت سینهی سینا کند
او همه فرعونیان را غرق در دریا کند
یوسف گمگشته بوی پیرهن آید از او
بی تبر کار خلیل بت شکن آید از او
یا امام منتقم ای یوسف زهرا بیا
ای شب تاریک را صبح جهان آرا بیا
ای یگانه وارث خونهای عاشورا بیا
ای صدای انتقام زینب کبرا بیا
آفتاب فاطمه از آن سوی صحرا بیا
ای شبان ما ببین حال دل ما را بیا
گرگ آدمخوار دم از حقّ آدم میزند
چنگ بر دلهای مظلومان عالم میزند
یوسف زهرا ببین آنان که زهرا را زدند
جای عرض تسلیت امّ ابیها را زدند
تا قیامت پیروان راه مولا را زدند
علم و دین و دانش و ایمان و تقوا را زدند
نور و قدر و کوثر و یاسین و طاها را زدند
فاش گویم کلّ مظلومان دنیا را زدند
شیعه میسوزد هماره، شیعه میگرید مدام
تا ز فریاد تو برخیزد خروش انتقام
صبر کن یا فاطمه فریاد پشت در مزن
طایر جان امیرالمؤمنین پر پر مزن
یا علی از ناله چاه کوفه را آذر مزن
یا حسین از نوک نی آتش به خشک و تر مزن
زینب کبرا دگر بر چوب محمل سر مزن
چاک بر پیراهن خود پای طشت زر، مزن
میرسد روزی که عترت را شود روشن دو عین
خیزد از مهدی صدای یا لثارات الحسین
ای گریبان چاک صبح جمعه بر دیدار تو
ای همه یوسف رخان گم گشته بازار تو
ای گناه ما هماره باعث آزار تو
ای مسیح آسمانی فردی از انصار تو
ای شرار خشم حق در تیغ آتش بار تو
ای سرشک چشم زهرا بر گل رخسار تو
قلب شیعه بیقرار توست یابن العسکری
فاطمه چشم انتظار توست یابن العسکری
یوسف گمگشته تو، کنعان همه عالم، بیا
ای یگانه منجی ذریّهی آدم بیا
ناخدا ! بهر خدا در این محیط غم بیا
ای گرامی زاده پیغمبر خاتم بیا
بی تو گشته آفرینش خیمهی ماتم بیا
ای نثار مقدمت خون دل میثم بیا
تا تو در ما غایبی برپاست در هر انجمن
ناله یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن
"حاج غلامرضا سازگار"
باسمه تعالی
خجسته زاد روز سید و سالار آزادگان جهان حضرت امام حسین علیه السلام و روز پاسدار مبارک باد
»پاسداران»
فرزندان راستین این امّت و جوشیده از متن انقلاباند.
صادقترین
چهرههاى «حزب اللّه»اند.
پاسدار،
اهل نماز و راز و نیاز است.
زندگیش
ساده، بر خوردش متواضعانه و اخلاقش اسلامى است.
پاسدار،
ایثارگرى است بىتوقع، و رزمندهاى است بىچشمداشت.
پاسدارى
یک شغل نیست، یک تعهد است، و پاسدار، یک شاغل نیست، یک عاشق است. یک حقوق بگیر
نیست، یک «حق» بگیر است. پاسدار، در غم و شادى شریک مردم است. در بیرون از خانه،
پناه و یار مردم است، و در خانه، معلم زن و فرزند.
پاسداران،
قصّهگوى سالهاى حماسه و ایثارند.
شاهدانِ
صحنههاى زیباى خدا باورى و عشق، که با جوهرى از خون، با قلمى از گلوله و بر
صفحهاى از دشت و بیابان جبهههاى نبرد، سروده و نگاشته شده است.
پاسداران،
حنظلههاى عصر امام خمینى(ره) بودند، که «از حجله عروسى تا بستر شهادت» را، با بال
شهادتطلبى طى مىکردند و در سالهاى جنگ، «بقا» را در «فنا»
جستجو
مىکردند، «ماندن» را در «رفتن»، «بودن» را در «نبودن» و... جاودانگى را در »شهادت«
.
برادر پاسدار
با ویژگیهائی پاسداری و تعهدی که در سنگر پاسداری در شما می بینیم ، با شور و عشق که در دل دارید و مشعل صبرى که بر کف گرفتهاید، عظمت روحتان و صبر و تحمّلتان در پاسداری و دفاع از ارزشهای والای انقلاب اسلامی الهامبخش ماست.
فرصت را مغتنم شمرده ، در زاد روز میلاد سرور آزادگان و بزرگ پاسدار اسلام و ارزشهای دینی حضرت امام حسین علیه السلام ضمن درود و تحیات به ارواح تابناک شهیدان والامقام و عرض تبریک روز پاسدار از زحمات و تلاشهای خستگی ناپذیر جنابعالی و همه پاسداران گرانقدر در سنگر مسئولیت آفرین نیروی مقاومت بسیج که نقش عمده ای را در ثبات و استمرار انقلاب اسلامی این ودیعه الهی بعهده داشته اید و دارید، صمیمانه تشکر و قدر دانی می نمائیم .
اللهم عجل لولیک الفرج والنصر
طلوع محمد صلی الله علیه وآله (مهدی سهیلی
زمین و آسمان مکه آن شب نورباران بود
و موج عطر گل در پرنیان باد می پیچید
امید زندگی در جان موجودات میجوشید
هوا آغشته با عطر شفابخش بهاران بود…
شبی مرموز و رؤیایی
به شهر مکه مهد پاکجانان، دختر مهتاب میخندید
شبانگه ساحت «امالقرا» در خواب میخندید
ز باغ آسمان نیلگون صاف و مهتابی
دمادم بس ستاره میشکفت و آسمان پولک نشان میشد
صدای حمد و تهلیل شباویزان خوش آهنگ
به سوی کهکشان میشد…
دل سیارهها در آسمان حال تپیدن داشت
و دست باغبان آفرینش در چنان حالت
سر «گل آفریدن» داشت*
شگفتی خانه «امالقری» در انتظار رویدادی بود
شب جهل و ستمکاری
به امیّد طلوع بامدادی بود
سراسر، دستگاه آفرینش اضطرابی داشت
و نبض کائنات از انتظاری دم به دم میزد
همه سیارهها در گوش هم آهسته میگفتند
که: امشب نیمه شب، خورشید میتابد
ز شرق آفرینش اختر امیّد میتابد
در آن حال «آمنه» در عالم سرگشتگی میدید:
به بام خانهاش بس آبشار نور میبارد
و هر دم یک ستاره در سرایش میچکد رنگین و نورانی
و زین قدرت نماییها نصیب او
شگفتی بود و حیرانی
در آن دم مرغکی را دید با پرهای یاقوتی و منقاری زمرد فام
که سویش پرکشید از بام
و در صحن سرا پر زد
و پرهای پرندین را به پهلوی زن درد آشنا سائید
به ناگه درد او آرام شد، آرام
به کوته لحظهای گرداند سر را آمنه با هاله امید
تنش نیرو گرفت و در دلش نور خدا تابید
چو دید آن حاصل کون و مکان و لطف سرمد را
دو چشمش برق زد تا دید رخشان چهر احمد را
شنید از هر کران عطر دلاویز محمد را
سپس بشنید این گفتار وحیآمیز:
الا ای آمنه! ای مادر پیغمبر خاتم!
سرایت خانة توحید ما باد و مشیّد باد
سعادت همره جان تو و جان محمد باد*
بدو بخشیدهایم ای آمنه، ای مادر تقوا!
صدای دلکش «داود» و حب «دانیال» و عصمت «یحیی»
به فرزند تو بخشیدیم:
کردار «خلیل» و قول «اسماعیل» و حسن چهره« یوسف »
شکیب «موسی عمران» و زهد و عفت «عیسی»
بدو دادیم خُلق «آدم» و نیروی «نوح» و طاعت «یونس»
وقار و صولت «الیاس» و صبر بیحد «ایوب»
بود فرزند تو یکتا
بود دلبند تو محبوب
سراسر پاک…
سراپا خوب…
دو گوش آمنه بر وحی ذات پاک سرمد بود
دو چشم آمنه در چشم رخشان محمد بود
که ناگه دید روی دخترانی آسمانی را
به دست این یکی ابریق سیمین،
در کف آن دیگری طشت زمرد بود
دگر حوری،پرندی چون گل مهتاب در کف داشت
«محمد»را چو مروارید غلتان شست و شو دادند
به نام پاک یزدان بوسه ها بر روی او دادند
سپس از آستین کردند بیرون دست قدرت را
زدند از سوی درگاه خداوندی
میان شانههای حضرتش «مهر نبوت» را
سپس در پرنیانی نقرهگون، آرام پیچیدند
وز آنجا آسمانی دختران، بر عرش کوچیدند
همان شب قصه پردازان ایرانی خبر دادند
که آمد تک سواری در «مدائن» سوی «نوشروان»
و گفت: ای پادشه! آتشکده آذرگشسب ما
که صدها سال روشن بود
هم امشب ناگهان خاموش شد… خاموش…
به «یثرب» یک یهودی بر فراز قلعهای فریاد را سر داد:
که امشب اختری تابنده پیدا شد
و این نجم درخشان، اختر فرزند عبدالله
نوین پیغمبر پاک خداوند است
و انسانی کرامند است.
یکی مرد عرب، اما بیابانگرد و صحرایی
قدم بگذاشت در «امالقری» وین شعر خوش برخواند:
که ای یاران! مگر دیشب به خواب مرگ پیوستید؟
چه کس دید از شما آن روشنان آسمانی را؟
که دید از «مکیان» آن ماهتاب پرنیانی را؟
زمین و آسمان «مکه» دیشب نورباران بود
هوا آغشته با عطر شفابخش بهاران بود
بیابان بود و تنهایی و من دیدم
که از هر سو ستاره در زمین ما فرود آمد
به چشم خویش دیدم ماه را از جای خود کندند
ز هر سو در بیابان عطر مشک و بوی عود آمد
بیابان بود و من، اما چه مهتاب دلارایی
بیابان بود و من، اما چه اخترهای زیبایی
بیابان رازها دارد، ولی در شهر،آن اسرار پیدا نیست
بیابان نقشها دارد که در شهر آشکارا نیست
کجا بودید ای یاران؟
که دیشب آسمانیها زمین مکه را کردند گلباران
ولی گل نه، ستاره بود جای گل
زمین و آسمان مکه دیشب نورباران بود
هوا آغشته با عطر شفابخش بهاران بود…
زاد روز میلاد پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله و فرزند ، ششمین جانشینش امام جعفر بن محمد علیه السلام را به پیشگاه آخرین وارث غدیر حضرت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه و منتظران حکومت واحد جهانیش تبریک عرض می نمایم . اللهم عجل لولیک الفرج والنصر
متن عربی و ترجمه خطبه منی امام حسین(علیه السلام)
در سال 58 ق، دو سال پیش از مرگ معاویه، امام حسین(علیه السلام)، عبد الله بن عباس و عبد الله بن جعفر، عازم سفر حج میشوند، در این سفر امام حسین(علیه السلام) جهت اتمام حجت با علمای زمان خود، قریب به هزار نفر از صحابه و تابعین را در صحرای منا جمع نموده و خطبهای ایراد میکنند که در آن وظیفه علما و علت جهاد داخلى خود را بر ضد دولت جائر اموى تشریح میکنند.
قدیمیترین کتابی که این خطبه در آن ذکر شده است، کتاب شریف «تحف العقول»۱ نوشته عالم جلیلالقدر «ابن شعبه حرانی» است. پس از ایشان "مرحوم فیض کاشانی" در کتاب «وافی»۲ و "مرحوم مجلسی" در «بحار الانوار»۳ نیز این حدیث را به نقل از "تحف العقول" ذکر کردهاند. مرحوم ابن شعبه حرانی از راویان و فقهای بزرگ شیعه در قرن چهارم هجری قمری، معاصر شیخ صدوق و از مشایخ شیخ مفید میباشند.
خطبه منی
اعْتَبِروُا ایّها النّاسُ بِما وَعَظَ اللَّهُ بِهِ أَوْلِیاءَهُ مِنْ سُوءِ ثَنائِهِ عَلَى الأَحبارِ اذْ یَقُولُ: «لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرّبّانِیّونَ وَ الأَحبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الإِثمَ»
اى مردم! از پندى که خدا- با بد یاد کردن از علماى یهود- به اولیاى خود داده است، عبرت بگیرید؛ آنجا که گفته است: « چرا عالمان دینى و احبار، مردمان را از گفتار گناه آمیز باز نداشتند.»
و قال: «لُعِنَ الّذینَ کَفَرُوا مِنْ بَنی إِسْرائیلَ.» الى قوله: «لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ» وَ إِنّما عابَ اللَّهُ ذلِکَ عَلَیْهِمْ، لأَنّهُمْ کانُوا یَرَوْنَ مِنَ الظّلَمَةِ الّذینَ بَیْنَ أَظْهُرِهِمُ الْمُنْکَرَ وَ الْفَسادَ، فَلا یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ ذلِکَ رَغْبَةً فیما کانُوا یَنالُونَ مِنْهُمْ وَ رَهْبَةً مِمّا یَحْذَروُنَ؛ وَ اللّهُ یَقُولُ: «فَلا تَخْشَوُا النّاسَ وَ اخْشَونِ»۴
و خداوند میگوید: «کسانى از بنى اسرائیل که کفر ورزیدند، گرفتار لعنت شدند» تا اینجا که میگوید: «آنان بد مىکردند»؛ و خدا بر آن عالمان از آن جهت عیب گرفت که از ظالمانی که میانشان بودند، امور زشت و فساد را میدیدند اما آنان را به سبب چشمداشت نعمتى از ایشان و یا ترس از قدرت آنان، از آن کارها باز نمىداشتند؛در حالی که خداوند فرموده است: «از مردمان بیم نداشته باشید و از من بترسید.»
وَ قالَ: «وَ الْمُؤمِنُونَ وَ الّمُوْمِناتُ بَعْضُهُمْ اوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأمُروُنَ بِالْمَعْروُفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ». فَبَدَأَ اللّهُ بِالأمرِ بِالْمَعْروُفِ وَ النّهْىِ عَنِ الْمُنْکَرِ فَریضَةً مِنْهُ، لِعِلْمِهِ بِأَنّها اذا أُدّیتْ و أُقیمَتْ، اسْتَقامَتِ الْفَرائِضُ کُلّها، هَیّنُها وَ صَعْبُها.
و خداوند فرموده است: «مردان مؤمن و زنان مؤمن، بعضی بر بعضی یگر ولایت دارند، به کار نیک فرمان مىدهند و از کار بد نهى مىکنند»؛ در این آیه خداوند از امر به معروف و نهى از منکر- به عنوان فریضهاى الهى- آغاز کرده است، زیرا مىدانسته است که اگر امر به معروف و نهی از منکر ادا شود و به اقامه آن توجه شود، همه کارهاى واجب محقق میگردد، چه آسان باشد و چه دشوار.
وَ ذلِکَ أَنّ الأمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النّهْی عَنِ الْمُنْکَرِ دُعاء الَى الإِسْلامِ مَعَ رَدّ الْمَظالِمِ وَ مُخالَفَةِ الظالِمِ، وَ قِسْمَةِ الْفَیْء وَ الْغَنائِمِ، وَ أَخْذِ الصّدَقاتِ مِنْ مَواضِعِها وَ وَضْعِها فى حَقِّها.
چون امر به معروف و نهى از منکر دعوت به اسلام است، همراه با جلوگیرى از ستمها و مخالفت با ستمگران، و تقسیم کردن سودها و غنیمتها، و گرفتن صدقات (زکات و ...) از محلش و مصرف آنها در اموری که حق آنهاست.
ثُمّ أَنْتُمْ أَیّتُهَا العِصابَةُ، عِصابَةُ بِاْلعِلْمِ، مَشْهُورَةٌ وَ بِالْخَیْرِ مَذْکُورَةٌ وَ بِالنّصیحَةِ مَعْروُفَةٌ، وَ بِاللّهِ فِی أَنْفُسِ النّاسِ مَهابَةٌ، یَهابُکُمُ الشّریفُ وَ یُکْرِمُکُم الضّعیفُ، وَ یُؤثِرُکُمْ مَنْ لا فَضْلَ لَکُمْ عَلَیْهِ وَ لا یَدَ لَکُمْ عِنْدَهُ، تَشفَعُونَ فِى الْحَوائِجِ اذَا امْتُنِعَتْ مِنْ طُلّابِها، وَ تَمْشُونَ فى الطّریقِ بِهَیْبَةِ الْمُلوُکِ وَ کَرامَةِ الأکابِرِ،
حال شما اى جماعت، جماعتی که به علم شهرت دارید، و به نیکى از شما یاد مىکنند، و به خیرخواهى و اندرزگویى شناختهاید، و به سبب خدا در نزد مردمان صاحب احترامید، و بزرگان از شما بیمناکند، و ناتوانان شما را بزرگ مىدارند، و آن کس که فضل و تسلطی بر او ندارید شما را بر خود برمىگزیند، آنان که از نیازمندی های خود منع شدهاند شما را به عنوان شفیع میگیرند و در راهها با هیئت شاهان و احترام سران و بزرگان گام برمىدارید.
أَ لَیْسَ کُلّ ذلِکَ إِنَّما نلتُمُوهُ بما یُرْجَى عِندَکُمْ منَ الْقِیامْ بِحَقِ اللّهِ، وَ إِنْ کُنْتُمْ عَنْ أَکْثَرِ حَقِهِ تَقْصُروُنَ؛ فَاسْتَخْفَفْتُمْ بِحَقِّ الْأَئِمَّة
آیا همه اینها به این علت نیست که به شما امید است که برای اجرای حق خدا قیام کنید؟ اگر چه از قیام در بیشتر حقوق الهی کوتاهی کردید، چنان که حق امامان را نیز ناچیز شمردید،
فَأَمّا حَقّ الْضّعَفاءِ فَضَیّعْتُمْ وَ امّا حَقّکُمْ بِزَعْمِکُمْ فَطَلَبْتُمْ.
اما حق ناتوانان را ضایع کردید درحالی که آنچه را حق خود پنداشتید آن را طلب نمودید و از آن نگذشتید.
فَلا مالًا بَذَلْتُمُوهُ؛ و لا نَفْسَاً خاطَرْتُمْ بِها لِلَّذى خَلَقَها؛ وَ لا عَشیرَةً عادَیْتُمُوها فی ذاتِ اللَّهِ.
مالی را در راه خدا نبخشیدید و جانی را در راهی که خدا شما را برای آن آفریده بود به خطر نیانداختید و با قومی به خاطر خدا دشمنی نکردید.
أَنْتُمْ تَتَمَنَّوْنَ عَلَى اللَّهِ جَنَّتَهُ وَ مُجاوَرَةَ رُسُلِهِ و اماناً مِنْ عَذابِهِ؛
شما به بهشت خدا و همجواری با پیامبرانش و در أمان ماندن از عذابش امید بستهاید و آن را از خداوند انتظار دارید.
لَقَدْ خَشِیتُ عَلَیْکُمْ، ایُّهَا الْمُتَمَنُّونَ عَلَى اللَّهِ، أنْ تَحِلَّ بِکُمْ نِقْمَةٌ مِنْ نَقَماتِهِ. لأَنَّکُمْ بَلَغْتُمْ مِنْ کَرامَةِ اللَّه مَنْزِلَةً فُضِّلْتُمْ بِها؛ وَ مَنْ یُعْرَفُ بِاللَّهِ لا تُکْرِمُونَ وَ انْتُمْ بِاللَّهِ فی عِبادِهِ تُکْرَموُنَ.
اما اى کسانى که بر خدا منت مىنهید! از آن بیمناکم که کیفرى از کیفرهاى او بر شما نازل شود، زیرا که شما از کرامت خدا به منزلتى رسیدید و برترى پیدا کردید، درحالی که اولیاى خدا که به واسطه او شناخته شدهاند احترام گذارده نمیشوند و شما به واسطه انتساب به خدا در میان بندگانش تکریم میشوید.
وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلا تَفْزَعُونَ، وَ أَنْتُمْ لِبَعْضِ ذِمَمِ آبائِکُمْ تَفْزَعُونَ؛ وَ ذِمَّةُ رَسوُلِ اللَّهِ (ص) مَحْقُورَةٌ،
مىبینید که عهدهاى خدایى (مقررات دین) شکشته شدهاند اما هیچ باکتان نیست. درحالی که اگر یکى از پیمانهاى پدرانتان شکسته شود، هراسان خواهید شد، و اکنون در این اندیشه نیستید که پیمان (سنت) پیامبر خدا شکسته شده است.
وَ الْعُمْی وَ الْبُکْمُ وَ الزُّمْنُ فی الْمَدائِنِ مُهْمَلَة، لا ترْحَمُونَ؛ وَ لا فی مَنْزِلَتِکُمْ تَعْمَلُونَ وَ لا مَنْ عَمِلَ فیها تُعینُونَ؛
کوران، گنگان و بیماران زمینگیر در شهرها به حال خود رها شدهاند و به حال آنان رحم نمیکنید، و به کارى که شایسته جایگاه شما است برنمىخیزید، و کسانی را هم که در حق آنان بخواهند کاری کنند یاری نمیکنید.
وَ بالادّهانِ وَ الْمُصانَعَةِ عِنْدَ الظَّلَمَةِ تَأمَنُونَ.
با سازشکارى و زد و بند (ساخت و پاخت کردن) با ستمگران برای خود أمینت ایجاد کردهاید.
کُلُّ ذلِکَ مِمّا أَمَرکُمُ اللَّهُ بِهِ مِنَ النَّهْىِ وَ التَناهِى، وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلوُنَ.
و اینها همه وظایفى است که خدا ، از نهی کردن و اجتنابورزیدن، بر عهده شما گذاشته است اما از آن غافلید.
وَ أَنْتُمْ أَعْظَمُ النّاسِ مُصیبَةً لِما غُلِبْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ مَنازِلِ الْعُلَماءِ لَوْ کُنْتُمْ تَسْعَوْنَ.
اگر گوش فرامیدادید میفهمیدید که «منزلت علما» که به آن دست یافتهاید، مصیبت شما را بزرگتر کرده است.
ذلِکَ بِأَنَّ مَجارِی الأموُرِ وَ الأَحْکامِ عَلى أَیْدِی الْعُلماءِ بِاللَّهِ الأمَناءِ عَلى حَلالِهِ وَ حَرامِهِ. فَأَنْتُمُ الْمَسْلُوبُونَ تِلْکَ الْمَنْزِلَةَ.
چون جریان کارها و احکام باید به دست عالمان الهى باشد که امانتدار حلال و حرام خدایند، لیکن این منزلت از شما ربوده شده،
وَ ما سُلِبْتُمْ ذلِکَ، إلّا بِتَفَرُّقِکُمْ عَنِ الْحَقّ وَ اخْتِلافِکُمْ فی السُّنَةِ بَعْدَ الْبَیّنَةِ الْواضِحَةِ.
و سبب ربوده شدن آن چیزى جز پراکندگى شما در باره حق و اختلافتان در باره سنت با وجود دلایل آشکار نیست.
وَ لَوْ صَبَرْتُمْ عَلَى الأذَى وَ تَحَمَّلْتُمُ الْمَئُونَةَ فی ذاتِ اللَّهِ، کانَتْ أُمُورُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ تَرِدُ وَ عَنْکُمْ تَصْدُرُ وَ إلَیْکُمْ تُرْجَعُ.
و اگر شما در برابر آزار (این و آن) شکیبایى پیش مىگرفتید، و رنجها را در راه خدا تحمل مىکردید، امور دین خدا (و سیاست دینى جامعه) در دست شما قرار مىگرفت، و از شما صادر میشد و به شما باز میگشت (مرجع همه امور شما بودید).
وَ لکِنَّکُمْ مَکَّنْتُمُ الظَّلمَةَ مِنْ مَنْزِلَتِکُمْ وَ اسْتَسْلَمتُمْ أُمُورَ اللَّهِ فی أیْدیهِمْ یَعْمَلُونَ بِالشُّبَهاتِ وَ یَسیروُنَ فی الشَّهَواتِ.
اما شما با منزلتى که داشتید، ستمکاران را قدرت و استقرار بخشیدید، و کارهاى خدا را به دست ایشان سپردید، تا به شبههها عمل کنند و بر راه شهوتها و هواهاى نفس خویش پیش روند؛
سَلَّطَهُمْ عَلى ذلِکَ فِرارُکُمْ مِنَ الْمَوْتِ وَ إعجابُکُمْ بِالْحَیاةِ الَّتی هِیَ مُفارِقَتُکُمْ.
سبب چیرگى ایشان، گریز شما از مرگ و خوش آمد شما از حیاتى است که ترکتان خواهد کرد.
فَأَسْلَمْتُمُ الضُّعَفاءَ فی أَیْدِیهِم؛ فَمِنْ بَیْنِ مُسْتَعْبَدٍ مَقْهُورٍ، وَ بَیْنِ مُسْتَضْعَفٍ عَلى مَعیشَتِهِ مَغْلوُبٍ.
شما ناتوانان را تسلیم سلطه ستمگران کردید که برخی از آنان را تحت سلطه و به بردگی بگیرند و برخی را با ناتوان ساختن از طلب روزی محروم کنند.
یَتَقَلَّبُونٍ فی الْمُلْکِ بِآرائِهِمْ وَ یَسْتَشْعِروُنَ الخِزْیَ بِأَهوائِهِمْ اقْتِداءً بِالأَشرارِ وَ جُرْاةً عَلَى الجَبّارِ.
امور حکومت را با رأی و دلخواه خود زیر رو کنند و به پیروی از اشرار و جرأت بر خداوند جبّار، رسوایی و ننگ هوسبازی را برخود هموار کنند.
فى کُلِّ بَلَدٍ مِنْهُمْ عَلَى مِنْبَرهِ خَطیبٌ یَصْقَعُ؛ فَالْأَرْضُ لَهُمْ شاغِرَةٌ؛ وَ أَیْدیهِمْ فیها مَبْسُوطَةٌ.
در هر شهرى سخنرانى زبان باز بر منبر دارند و تمام سرزمین اسلام، بىدفاع زیر پایشان افتاده، و دستشان برای هرکاری همه جا باز است.
وَ النّاسُ لَهُمْ خَوَلٌ، لا یَدْفَعُونَ یَدَ لامِسٍ؛ فَمِنْ بَیْنِ جَبّارٍ عَنیدٍ، وَ ذی سَطْوَةٍ عَلَى الضَّعَفَةِ شَدید، مُطاعٍ لا یَعْرِفُ الْمُبْدِئ الْمُعیدَ.
مردمان همچون خادمان و بندگان ایشان شدند، و از دفاع از خود ناتوان ماندند؛ برخى زورگو و کینه ورزند و بر ناتوان سخت مىتازند، برخى هم فرمانروایى هستند که به خدا و قیامت اعتقادى ندارند.
فَیا عَجَباً، وَ ما لی لا أَعْجَبُ، وَ الأرْضُ مِنْ غاشٍ غَشُومٍ وَ مُتَصَدّقٍ ظَلُوْمٍ وَ عامِلٍ عَلَى الْمُؤمنینَ بِهِمْ غَیْر رَحیمٍ.
شگفتا! و چرا در شگفت نشوم؟! که زمین در تصرّف مردى دغلباز و ستمکار و مالیات بگیرى ظالم است و مأموری که هیچ مهر و ترحّمى بر مؤمنان ندارد؛
فَاللَّهُ الْحاکِمُ فیما فِیهِ تَنازَعْنا وَ الْقاضِى بِحُکْمِهِ فیما شَجَرَ بَیْنَنا.
و خداوند حکم کننده و قضاوت کننده است در آن چیزی که اختلاف کرده و بحث نمودیم.
اللّهُمَّ، إنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنْ ما کانَ مِنا تَنافُساً فى سُلطانٍ وَ لا الْتِماساً مِنْ فُضُولِ الحُطامِ.
بار الها! تو خود مىدانى آنچه از ما برآمده از سر رقابت در سلطنت و میل به افزودن کالاى دنیا نبوده است.
وَ لکِنْ لِنُرِىَ الْمَعالِمَ مِنْ دینِکَ؛ وَ نُظْهِرَ الْاصْلاحَ فى بِلادِکَ؛ وَ یَأمَنَ المَظْلُوموُنَ مِنْ عِبادِکَ؛ وَ یَعْمَلُ بفَرائضِکَ و سُنَنِکَ وَ أَحکامِکَ.
بلکه از آن روست که پرچم دین تو را افراشته بینیم و دست به اصلاح سرزمینها زنیم تا بندگان ستمدیدهات ایمن شوند و به واجبات و مستحبات و احکام دین تو عمل شود.
فَإِن لَمْ تَنْصُرُونا وَ تُنْصِفوُنا قَوِىَ الظَّلَمَةُ عَلَیْکُمْ وَ عَمِلُوا فی إطفاءِ نُورِ نَبِیّکُمْ. وَ حَسْبُنَا اللَّهُ، وَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْنا، و إلَیْهِ أَنَبْنا، وَ إلَیْهِ الْمَصیرُ.
پس اى علما! اگر شما به یارى ما برنخیزید و داد ما را ندهید، این ستمگران بر شما چیره خواهند گشت، و در خاموش کردن نور پیامبر (و از میان بردن احکام قرآن) خواهند کوشید. البته خدا ما را بس است، ما بر او توکل کردیم، و به آستان او روى آوردیم، که بازگشت همه به سوى او است.
[1] ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول صلى الله علیه و آله، 1جلد، جامعه مدرسین - قم، چاپ: دوم، 1404 / 1363ق، ص: 237.
[2] فیض کاشانى، محمد محسن بن شاه مرتضى، الوافی، 26جلد، کتابخانه امام أمیر المؤمنین على علیه السلام - اصفهان، چاپ: اول، 1406 ق، الوافی ؛ ج15 ؛ ص177
[3] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)، 111جلد، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق، ج97 ؛ ص: 79.
[4] در برخی قسمتهای ترجمه از کتاب الحیاة / ترجمه احمد آرام و رهاورد خرد (ترجمه تحف العقول) / پرویز اتابکی و ترجمه تحف العقول/ صادق حسن زاده، استفاده شده است.(برگرفته شده از sharhhal.blog.ir).