غدیر - عاشورا - انتظار

عقیدتی - سیاسی (اسلامی) به وبلاگ خودتان خوش امدید

غدیر - عاشورا - انتظار

عقیدتی - سیاسی (اسلامی) به وبلاگ خودتان خوش امدید

عطش انتظار

باسمه تعالی

چشم به راه سپیده
تو را غایب نامیده اند، چون «ظاهر» نیستی، نه اینکه «حاضر» نباشی.
«غیبت» به معنای «حاضرنبودن»، تهمت ناروائی است که به تو زده اند و آنان که بر این پندارند، فرق میان «ظهور» و «حضور» را نمی دانند، آمدنت که در انتظار آنیم به معنای «ظهور» است، نه «حضور» و دلشدگانت که هر صبح و شام تو را می خوانند، ظهورت را از خدا می طلبند نه حضورت را. وقتی ظاهر می شوی، همه انگشت حیرت به دندان می گزند با تعجب می گویند که تو را پیش از این هم دیده اند. و راست می گویند، چرا که تو در میان مائی، زیرا امام مائی. جمعه که از راه می رسد، صاحبدلان «دل» از دست می دهند و قرار از کف می نهند و قافله دل های بی قرار روی به قبله می کنند و آمدنت را به انتظار می نشینند...
و اینک ای قبله هر قافله و ای «شبروان را مشعله»، در آستانه آدینه ای دیگر با دلدادگان دیگری از خیل منتظرانت سرود انتظار را زمزمه می کنیم.
عطش انتظار
بنمای رخ که گلشن جان از تو خرم است
ای ماه من که روی تو خورشید عالم است
باز آ که از فراق تو ای مهر جانفروز
صبح زمانه تیره تر از شام ماتم است
دور از حریم وصل تو ای کعبه امید
چشمم بسان چشمه جوشان زمزم است
ای از تو جمع خاطر شوریدگان ببین
کار جهان زفتنه ایام در هم است
ای خادم در تو سلیمان، ببین کنون
در دست دیو فتنه گر قرن، خاتم است
باز آی و بازگیر زاهریمنان نگین
ای آنکه نقش خاتم تو اسم اعظم است
باز آی ای طبیب روان های بی قرار
برخستگان ، غمزه لطف تو مرهم است
محمود شاهرخی
ای مرد ظهور!
ما منتظریم از سفر، برگردی
یک روز شبیه رهگذر برگردی
با کاسه آب و مجمری از اسپند
ما آمده ایم پشت در، برگردی
وقتی سرشب که رفتنت را دیدیم
گفتیم نمی شود سحر، برگردی؟؟
ما منتظر توایم آقا، نکند
یک جمعه غروب بی خبر برگردی
من گوشه نشین کوچه برگشتم
ای کاش که از همین گذر برگردی
پرواز نمی کنیم از اینجا، باید
در فصل نبود بال و پر برگردی
وقتش نرسیده است ای مرد ظهور
با سیصد و سیزده نفر، برگردی؟
فانوس بیابان زدگان
آه ای چشم تو فانوس بیابان زدگان
ساحل امن تو آرامش طوفان زدگان
کیستی آینه گم شده در وهم غبار؟
کیستی ای شبه شبرو مهتاب سوار؟
ای که بر هر گذری عشق به دریوزه توست
لب ما تشنه آبی است که در کوزه توست
ما جگر سوخته آتش آهیم، بیا
دیرگاهی است تو را چشم به راهیم، بیا
هر شب از کوچه صدای قدمت می آید
اشکم از دیده به پابوس غمت می آید
صبح در آینه اما خبری نیست که نیست
از تو بر گونه خشکم اثری نیست که نیست
جام عشق از می چشمان تو پر خواهد شد
تو گلو تازه کنی حرمله حر خواهد شد
گل نشکفته ام ای دورتر از دسترسم
تو زمن دوری و من با تو نفس در نفسم
بی تو منصور دلم را به چه داری بکشم
پای در دامن سبز چه بهاری بکشم
بگذار آینه ام غرق نگاهت باشد
نقطه عطف دلم، خال سیاهت باشد
لااقل وعده بده بلکه دلم شاد شود
من خراب توام ای خانه ات آباد شود
.(نقل از روزنامه کیهان ۱۲/۲/۸۷ )

نجوای منتظران ( ۱)


بسم الله الرحمن الرحیم

وبذکر مولانا المهدی (عج)

تیره شب انتظار و غیبت به درازا کشیده ، دریای سیاه زندگی سراسر گرداب و طوفان گشته ، پهندشت سر سبز انسانیت ، کویر تفتان شده و منتظران دردمند در انتظار آمدن صبح وصال و پیروزی دست بدعا شده اند ، خاکدان حیاتشان ماتم سرائی است که با ندبه ها و ناله ها عجین گشته و در حرمان یار از دیده پنهانشان ، اشک غم از دیده ها روان دارند .

چه که ، زمانی بس دراز است که بیوفائی ها و نا شکیبائی ها و پراکنده دلی های مدعیان حب و ایمان و هماهنگی و یکدلی دشمنان انسانیت و غارتگران عدل و حقیقت ، سبب رخ پوشانیدن آن محبوب عالمیان ، تنها باز مانده خداوند در زمین ، حضرت مهدی صاحب الزمان (عج) گردیده است .

 محبوبی که نگاهبان اسرار نهان پروردگار جهانیان است .

امامی که گنجینه ی معارف و دانش الهی است ، عریری که عزت بخش دوستان حق و ذلت دهنده دشمنان است .

و او که عزت دهنده ی مستضعفین و ایمان آورندگان است

آن خورشیدفروزان را با همه ی ویژگیهای الهی اش در پس پرده ها و هاله های ابر کژی ها و زشتی ها و گناهانمان نگهداشته ایم ، چه که حضرتش در پیامی اندوه بار چنین فرمود :

 

وَلَوْ انَّ اشیاعنا وَفَّقَهُمْ الله بِطاعَتِهِ علی اجْتماع من القلوبِ فی الوفاءِ بالعهد     ص 16

(( اگر شیعیان ما ، که خداوندآنان را بر طاعت خود توفیق دهد ، بر پایه شناختی شایسته و صادقانه در راه وفا به پیمانی که بر دوش دارند همدل می شدند ، برکت دیدار ما از ایشان واپس نمی افتاد و سعادت دیدار ما برای آنان زود تر دست می داد ، پس ما را از ایشان دور نمی دارد

مگر رفتار ناشایست و نا پسند آنان که خبرش بما می رسد .))

پس منتظران راستین را باید که با تزکیه و تلاش در راه اصلاح خود و دیگران و با شور و گداز ، به درگاه بی نیاز ، پرده های ظلمانی حجاب غیبت را کنار زده و با شور و اشتیاق عید وصال را با جشن گیرند ، چرا که از امامان معصوم سلام الله علیهم شنیده ایم :

امام حسین عله السلام : یُصْلِحُ الله اَمْرَهُ فی لَیْلَةِ واحِدَة .

خداوند ظهورش را در یک شب اصلاح می نماید .(کمال الدین ، باب 33 ، ح دهم )

امام صادق علیه السلام : فَتَوَقَّعُوا الفَرَجَ صَباحاً وَ مَساءً .

پس بامدادان و شامگاهان در انتظار فرج و ظهورش باشید .

( منتخب الاثر ، صافی گلپایگانی ص 206 ) 

بنا براین ظهورآن حضرت به فرمان خداوند ، ناگهانی و غیر مترقبه می باشد . لذا وظیفه پاسداران حریم ولایت و شیفتگان طریق هدایت است که هر لحظه آماده و مهیا ، منتَظِر و گوش به فرمان مولای خود بوده ، لحظه به لحظه نزدیک شدن ظهور را از خدا طلب نمایند و با فراوانی دعا و تضرع ، به درگاه خداوند متعال ، تسریع  در  فرج آن حضرت را خواستار شویم که خود آن بزرگوار فرموده :

اَکْثِروُا الدُّعاءَ بِتَعْجیلِ الْفَرَجِ فَاِنَّ فِیهِ فَرَجُکُمْ .

برای تعجیل در فرج دعا کنید ، زیرا فرج شما در همانست .

( بحار الانوار ، جلد 53 ص 181 ).

آری ، مُتظِران دل خسته و دلسوختگان شیدای مولا را ، برای فرارسیدن ایام وصال ، راز و نیاز ها و سوز و گداز ها است ، چرا که ششمین پیشوای معصومشان ، امام صادق علیه السلام برخاک می نشیند و مانند پدر فرزند از دست رفته ای ، بی قرار ، اشک ریزان چنین می فرماید :

سَیِّدی غَیْبَتُکَ نَفَتْ رُقادی وَ ضَیَّقَتْ عَلَیَّ مِهادی وَابْتَزَّ تْ مِنّی راحَةُ فُوادی .

آقای من ، پنهانی تو خوابم را ربوده  و آرامگاه شب را بر من تنگ نموده و آرامش قلبم را از من گرفته است .

( کمال الدین ص 352 ).

شیعه نیز به هنگام راز و نیاز با او زبان حالی دارد که :

فَلَوْ تَطاوَلَتِ الدُّهُورُ وَتَمادَتِ  الْاَعْمارُ لَمْ اَزْدَتْ فیکَ اِلّا یَقیناً وَ لَکَ اِلّا حُبْاً  وَعَلَیکَ اِلّا مُتَّکلاً وَ مُعْتَمِداً  وَ لِظُهُورِکَ الّا مُتـَـوَقِّآً و َ مُنْتَظِراً وَ لِجَهادی بَینَ یَدَیکَ مُتَرَقَّباً .

اگر روزگار ها طولانی شود و عمرها به درازا بکشد جز بر یقینم نیفزاید و عشق و اتکاءو اعتمادم به تو ببـیـشـتـر گردد  وَ انتظار و آرزوی ظهورت فزونی گیرد ، آرزویم این است که در پیش رویت به جهاد بر خیزم .

( زیارت حضرت ولی عصز  0عج) مفاتیح الجنان 1035 )

آرزو می کندم شمع صفت پیش وجودت

                                                         که سراپای بسوزد من بی سر و پا را

و تمامی سوز  و گداز این شیفتگان و شیدایان مولا بر سر آن است که محبوبشان راغ نه برای خود بلکه  برای خدا و احیای دین خدا و احیای سنت خدا می خواهند و این راز در تمامی خواسته ها و دعاهایشان مشهود می باشد ؛

-        اَلْلهمَّ جَدَّدْ بِهِ مَامْتَحی مِنْ دینِکَ وَ اَصْلِحْ بِهِ ما بُدِّلَ مِنْ حُکْمِکَ  وَ غُیِّرَ مِنْ سُنَّتِکَ حَتّی یَعُودَ دینُکَ بِهِ  وَعَلی یَدَیهِ غضّاً جَدیداً صَحِیحاً   لاعِوَجَ فِیهِ وَلابِدْ عَهَ مَعَهُ .

پروردگارا آنچه را که از دینت محو شده در دولت حضرتش تجدید ساز و آنچه از احکام و سنّت تو را اهل نفاق و بدعت تغییر و تبدیل داده اند همه را اصلاح فرما ، تا آنکه دین تو به وجود او ، و به دست سلطنت او ، از نو به مقام خود باز گردد تا از روی یقین بدون بدعت و کجروی مورد عمل قرار گیرد .

(دعای حضرت امام زمان (ع) مفاتیح الجنان )

-         اَلْلهُمَّ وَ اَحْیِ بِوَلِیِّکَ الْقُرآنَ  وَ اَرِنا نُوْرَهُ سَرْمَداً لا لَیِلَ فیِهِ .

خدایا کتاب قرآن را بوجود ولی خودت زنده ساز و نور جمالش را به ما بنما ، آن نوری که سرمدی است و هرگز ظلمت گرد او نگردد.

-         اَلّلهُمَّ اِنا نَسْئَلُکَ اَنْ تَاذَنْ لِوَلیِّکَ فی اِظْهارِ عَدْلِکَ فی عِبادِکَ .

خدایا ما از تو مسئلت داریم اینکه به ولیّت اجازه فرمائی تا عدل واقعی تو را بین بندگانت جاری سازد .

بدهی است  که اگر   خداوند رخصتش فرماید تا عدل الهی را بین بندگان خدا جاری نماید و قرآن ، این یادگار تلاش دیرینه پیامبر (ص) را احیا نماید ، و اسلام عزیز را که با ایثار و فداکاری و جانبازی شهدای حق و حقیقت ، با پاسداری و مجاهدت ویژه آئمه معصومین نگهداشته شده به نحو اکمل آن ، به جهان عرضه نموده و احکامش را جاری نماید ، شرک و کفر با تمامی مظاهرشان از بین خواهند رفت ، چنانچه در دعا ها می خوانیم  :

وَ اقْصِمْ بِهِ رُؤس الضَّلالَه  وَ ذلِّل بِهِ الجبّارینَ  والکافِرینَ  وَ دبِّرْ بِهِ المُنافقِینَ و الناکَثِینَ  وَ جمِیعِ المُخالِفِینَ  وَ الْمُلْحِدِینَ فی مَشارِقِ الاَرضِ وَ مَغارِبِها ، بَرِّها وَ بَحْرِها  وَ سَهْلِها  وَ جَبَلِها حَتّی لا تَدَعَ مِنْهُمْ دَیّاراً ولا تُبْهی لَهُمْ آثاراً .

به دست توانای مهدی (عج) پُشتِ سران گمراهی را در هم شکن و با نیروی لایزال الهی ستمگران و کافران را ذلیل ساز و آنچه بی دین و منافق و مخالف و پیمان شکن است در هرکجا ، چه در دریا ها، چه در صحراها ، چه در کوه و چه در دشت همه را در مشرق و مغرب سراسر زمین نابود ساز ، تا آمکه دیگر دیّاری از آن نابکاران و اثری از آن پنهان کنندگان حق باقی نگذاری .

و راستی که مشاهده ء جهان با آن شکوهش و با آن سلطنت الهی امام معصومش ، با اجرای تمام حدود و احکام معطلهء قرآن ، بهشتی است برین که هر شیعه منتظری را در آرزوی دیدنش به تلاش و تکاپو وامیدارد و اشک شوقش را جاری می سازد و در آرزوی آن روز نغمه می سراید که :

مَتی نَرِدُ مَناهِلِکَ الْرَّویَّةَ فَنَرْوی .

مَتی ننْتَفِعُ مِنْ عَذْبِ ماءِکَ فَقَدة طالَ الصَّدی .

مَتی نُغادِیکَ  وَ نُراوِحُکَ فَنُقِّرَ عَیْنا .

مَتی تَرانا  وَ نَرئکَ  وَ  قَدْ نَشَرْتَ لَواءَ النَّصْرِ تُری

اَتَرانا نَحُفُّ بِکَ  وَ اَنْتَ تَاُمُّ الْمَلاء

مولای من !

کی شود که بر جویبار خوشگوار عدالتت در آئیم و سیراب شویم ؟

کی شود که از چشمه ء آب زلال ظهور تو بهره مند گردیم ، چون عطش ما بسیار طولانی شد ؟

کی شود که ما هر صبح و شام را با تو سپری کنیم و چشم ما بجمالت روشن گردد ؟

کی شود که تو ما را و ما تو را ببینیم ( و به دیار مولای خود سر افراز شویم) در حالیکه پرچم نصرت و پیروزی را در عالم بر افراشته ای ؟

آیا خواهی دید که ما به گرد وجودت حلقه زده و تو با قدرت تمام همه را رهبری کنی و دشمنانت را کیفر خواری و عقاب بچشانی و سرکشان و منکران خدا را نابود گردانی و ریشه ء متکبران عالم و ستمکاران جهان را از بیخ و بن بر کنی و ما از ته جان فریاد برآوریم که :

الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ العالمین.

آه ! چه می گفتیم ؟ کجا بودیم ؟ و کجا هستیم ؟ گویا رویائی بیش نبود . راستی درست گفته اند که زندگی تنها ، با پدر دلسوز مفهوم واقعی به خود می گیرد .

اصل لشکر بی گمان سرور بُوَدْ      قوم بی سرور تن بی سر بُوَدْ

این همه که مرده و پژمرده ای    زان بُوَدْ که ترک رهبر کرده ای

(مولوی )

مصیب وبلای مادر عصر غیبت نبود ظاهری امام و ولی معصوممان است . بسان خانواده ای می مانیم که پدر خود را مجبور به سفر کرده و این مسافرت نیز بسی طولانی گردیده ، در این ایام دوری و جدائی هرچه بر سر ساکنان خانه آید عارضه ای است از نبود آن پدر دلسوز .

اینجا است که آن امام معصوم (ع) خود بما یاد داده است که در این دوران ، زبان حال و قال ما این چنین باشد :

اللّهُمَّ اِنّا نَشْکوا اِلَیْکَ فَقْدَ نبیِّنا (ص) وَ غَیْبَةَ وَلیّنا وَ کَثْزَةَ عَدُوِّنا وَ قِلّةِ عدَدِنا وَ شِدَّةَ الْفِتَنِ بِنا .

بار خدایا از فقدان پیامبر (ص)و غیبت رهبر و فزونی دشمنان وکمی دوستان و شدت فتنه ها به پیشگاه تو شکایت می بریم .

شاید که با التماس و دعا به درگاه حضرت احدیت بتواند از عصر مخوف و هولناک غیبت بسلامت گذر کند .و ذره ای در معتقداتش خلل وارد نیاید و ایمانش به تمامی برنامه های الهی همچنان محکم و پایدار بماند .

فَصَبِّرْنی علی ذالکَ حتّی لا آُحِبُّ تَعْجیلَ ما اَخَّرْتَ وَلا تاْخیرَ ما عَجَّلْتَ وَلا کَشْفَ ما سَتَرْتَ وَلا الْبَحْث عَمّا کَتَمْتَ وَلا اُنازِعُکَ فی تَدْبیرِکَ وَلا اَقولُ لِمَ وَ بِمَ وَ کَیْفَ و ما بالُ وَلِیِّ الْامْرِ لا یَظْهَرُ وَقَدِامْتَلَاَتِْ الرضُ مِنَ الْجَورِ وَاُفَوِّضُ اُوری کُلَّها اِلیکَ .

بار خدایا مرا در امر غیبت ، آنسان شکیبا ئی بخش تا آنچه را که تو بتاخیر می افکنی در تعجیلش اصرار نورزم و آنچه را تو مستور می داری آشکارش را نخواهم و آنچه را امر به کتمانو نهان داشتنش فرمودی در آن بحث نکنم و در تدبیر امور با تو به منازعه بر نخیزم ، حتی نگویم چرا ولی امر ظاهر نمی شود در حالیکه دنیا پر از ظلم و جور شده است بلکه تمام امور را به حضرتت تفویض می کنم :.

در نهایت خدایا از تو می خواهم ، چنانچه اراده ات تعلق گرفت و بر بندگان خود منّت گذاردی و زمان ظهور ولی ات را امضاء نمودی تا وارثان واقعی زمین را به حکومت رسانی و مستضعفان حقیقی تاریخ را امام و پیشوای زمین دهی و با آن آرزوی تمامی انبیاء و اوصیاء خودت را جامه عمل بپوشانی و انتقام خون سالار شهیدان را از ظالمان و ستمگران روزگار بگیری ،

و من

الف ـ اگر زنده بودم :

الهمَّ اجْجعَلْنی مِنع انصارِهِ وَاعوانِهِ والْذّابینَ عَنْهُ والْمُسارِعینَ اِلَیه فی قَضاءِ حَوائجهِ والْممْتَثِلینَ لِامرهِ وَ الْمُحامینَ عَنْهُ والْسابقینَ اِلی اِرادَتِهِ والْمُسْتَشْهَدینَ بین یَدیهِ .  (دعای عهد )

بارخدایا ، قرارم ده از انصار ویاران آن بزرگوار ، از آنان که از حریم مقدس او دفاع می کنند و از پی انجام دستوراتش می شتابند و اوامرش را امتثال نموده واز وی حمایت می کنند و بجانب اراده اش مشتاقانه سبقت می گیرند ودر خصوص حضرتش به درجه رفیع شهادت می رسند .

وَاقْرَنْ ثارَنا بثارهِ وَاکْتُبْنا فی اَعْوانِهِ وَ خُلَصائِهِ وَاَحْیِیْنا فی دَولَتِهِ نائمینَ وَبِحُجَّتِهِ غانمینَ وَبِحقِّهِ قائمین وَ مِنَالسّوءِ سالِمین ( اعمال نیمه شعبان )

پزوردگارا خون ما را با خون او قرین گردان و نام ما را در دفتر یاران و خالصانو دوستان او ثبت فرما و ما را در دولت او متنعم گردان و به صحبتش بهره مند ساز و بحق او استوار نما و از هر بدی محفوظدار .

ب : اگر عمرم سپری شد و جهان را وداع کردم :

فَاَخْرِجْنی مِنْ قَبْری مؤْتَزِراً کَفضنی شاهِراًسیْفی مُجرداً قَناتی مُلَبِّیاً دَعْوَةض الداعی فی حاضِرِ وَالْبادی .(دعای عهد)

پروردگارا . مرا از قبر برانگیزان در حالیکه کفنم را بکمر بسته ام و شمشیرم را از نیام بر کشیده باشم و لبکیک گویان دعوتش را اجابت کنم که بر تمام اهل شهر و دیار لازم الاجابه است .

بالاخره این امید در اعماق دل و جان هر شیعه ای ریشه دوانده که باید انتقام همه کژی هائی را که مُشتی دون صفت پس از پیامبر (ص) بر دنیا و مافیها تحمیل نمودند گرفته ، و همان ناجوانمردان که با تمامی مقدّسات الهی به ستیز بر خاستند و دبر خانه و خاندان وحی ظلم و ستم نمودند و حق آشکاررا پنهان نمودند و واقعه غیبت را در تاریخ اسلام ایجاد کردند و سبب شدند تا در تاریخ زورگویان و جباران شُلْطه یابند و زمین خدا را به فساد کشند.و هر روز همچون عصر و زمانه ما ، هزاران هزار از مردان و زنان پاکباخته حق را به خاک و خون کشند و با شهادت عزیزان ستیزه جوی و هر ظلم و بیدادی قلب مقدس امام عصر را آکنده از غم و اندوه فراوان سازند . از خدای بزرگ پیروزی آنان و همه رزمندگان جبهه حق را بر همه سپاه کفر و الحاد خواستاریم و به این امید که روزی پرچم سپاهیان ظفرمند اسلام بر سراسر گیتی باهتزاز در آید .

خدایا ! کلید تمامی فتح و پیروزی ها و غلبه های نهائی بر هر چه کفر و ستمگریست به دست تو است و توئی که تمامی گرفتاریها را بر طرف می نمائی

پس گرفتاری غیبت را نیز از جان ولّی بزرگوارت بر طرف فرما و او را خلیفه زمین گردان ،  خدایا ، خدایا ، تا انقلاب مهدی عج از نهضت خمینی محافظت بفرما  ! آمین .    

به یاد او (عج) و در انتظار قدومش ( قسمت دوم)

کی شود چشمان سرد و بی فروغ ، برجمال ماه تو روشن کنم ؟ در گرما گرم مبارزه ، دشمن هر چه را که میگفت ، تحمل می کردیم و کما کان مبارزه ! امام گاهی یک حرف او آتش بجانمان می ریخت ، انقلاب درونی مان را تشدید می کرد ، با نیش زبان خویش می خواست که قلبمان را بگدازد ، می گفت : « آنرا که این همه دم از او می زنید ، یکبار بچشم خود دیده اید ؟ کدام غلام برای مولائی که ندیده است کار کرده ؟ » کارمان که تمام می شد ودر خلوت خویش در می آمدیم ، سر بر دیوار می گذاشتیم و می سوختیم که : ای مولا: آیا به غلامی شایسته نشده ایم که رخ را به غلامان نمی نمای ؟ اگر ارج غلامی نداریم ، وصف آقائیت را شنیده ایم : « ای کریم از اولاد کریمان » «نفسی لک الوفاء والحمی یابن اسادة المقربین » ای فرزند حبیب خدا ؛ ای فرزند نباء عظیم ؛ ای فرزند طاها و یاسین ؛ ای فرزند طور و عادیات ؛ ای فرزند براهین واضحات … هل الیک یابن احمد سبیل فتلقی ؟ آیا بسوی تو راهی هست ؟ آیا هجران امروز ما به فردای و صال تو نمی رسد ؟ آیا آب گوارای ظهور ترا گلوهای عطشان ما نخواهد چشید ؟ خدایت را سوگند که افسرده شدیم تا بکی شب را به صبح و صبح را به شب برسانیم « متی ترانا و نراک » کی چهره در چهره ات اندازیم ، تو مارا امام وار ، و ما ترا نظاره کنیم بنده وار ؛ « الی احار فیک یا مولای » * اوج معنائی و معنا غائب است کی وجودم را زمعنا پر کنم ؟ فرزندان روحانی تو ،آنها که دریای دانش ها بودند و به عشق تو حماسه ها میسرائیدندو مبارزه می کردندوقتی در می ماندند ، از راه می رسیدی و دستشان می گرفتی و شب هنگام کتابشان را به پایان می می بردی ودر پایان نشان خویش بر می فشاندی … و فرزندان تو ، آنها که « مفید » از برای امت بودند و «برادر استوارت » لقب می گرفتند ، وقتی در « فتوی » می ماندند ، از راه می رسیدی و دست می گرفتی و پیام می فرستادی که : (( چنین فرمودند … )) جانهایمان بفدایت ای « اقای » بزرگوار ، ای سرور ، ای یاور . و بر فرزندان دیگرت ـ که نام بزرگوار تو زینت بخش وجودشان بود ـ و دریافتن « معنا » ناتوان شده بودند ودر جستجوی « راه » مضطرب و سرگردان ، تجلی می کردی و جلوه هائی از معارف را بر سینه های مبارکشان می تاباندی و باز امضاء می نمودی ….« و انا حجه بن الحسن » ما فرزندان آن فرزندانت نیستیم ، ولی همان فرزندان به ما یاد دادند که چگونه به لطف تو امیدوار باشیم ، آنها بودند که نام تو را بر زبانمان انداختند ودرد آشنای عشق تو کردند و وعده ها دادند و نویدها ، وما اکنون می دانیم که لایق تجلی تو نیستیم اما روی آن فرزندانت را نیز به زمین مینداز … وما اکنون نیاز به معارف را بیش از هر کاستی دیگری در جامعه می نگریم ، ای صاحب روز پیروزی ، ای بر فرازنده پرچم اسلام و مسلمانی ؛ ای رها ساز خلق از پریشانی ؛ ای بر هم زننده شرک و نفاق و فسق و نافرمانی ، ای نابود سازنده اندیشه های باطل و هوای نفسانی ، ای عزت بخش دوستان و ذلت بخش دشمنان الهی ، ای داد خواه خون انبیاء و اولیا ، ای طالب خون شهیدان کربلا …. کجائی تا از سزچشمه معارفت تشنگان را سیراب کنی ای مولای من این المؤمل لاحیاء الکتاب و حدوده این محیی معالم الدین و اهله …. به قلم حسین منتظر ، در فرق مولایش

به یاد او (عج) و در انتظار قدومش ( قسمت اول)

هر جمعه که می شود چشمان خسته از انتظار غدیر باوران عاشورائی منتظر بر دروازه سحر امام مهدی را جستجو می کنند . اینک به یاد محبوب دلها با قلم یکی از منتظران با هم زمزمه می کنیم

بخون باید نوشت این عهد و پیمان را

بغض راه سینه ام را بسته است .

من کجا این ناله ها را سر کنم ؟

خواستم که سخن را با این خطاب آغاز کنم که : « ای مولای من »

اماکمی که به خود آمدم ، اشکم امان نداد ، بغا خود گفتم : شرم نمی کنی ؟ آیا او مولای توست و تو اینگونه ای ؟ کدام بنده است که از سخن مولایش اینقدر نا فرمانی می کند ؟ زشتی های خود را یکی یکی بخاظر آوردم ، آنها که بیادم آمد که و بیادم آمد که اورا مولای خود خطاب کرده بودم ، آتش بجانم ریخت .آنقدر از خود بیزار شدم که یک لحظه آرزوکردم :

« یا لیتنی مت قبل هذا و کنت نسیاً منسیاً »

قلم را بر داشتم تا خطاب دیگری بنویسم . از فرهنگ حماسی و شور آفرین « ندبه » کمک خواستم بقصد تفئال بر آن دست آویختم ، شگفتا که آمد :

« الی متی وای خطاب اصف فیک و ای نجوی »

آخر ای آقای من ، با کدامین خطاب ترا بخواهم و راز دلم را چگونه با تو بگویم »؟

                                                     *

اینک این فریاد اشک آلود را

در کدامین سرزمین بیرون کنم

قامت خمیده ات را راست کن ای حبیب خدا ، ای پدر امت : یا رسول الله

پیکر افسرده زهرایت را در آغوش بگیر ! اشکها را از دیدگانش پاک کن ! پهلوی شکسته اش را مرحم بگذار!

گونه کبودش را نوازش کن ! قلب شسکته اش را التیام بخش .

 ای رسول خدا :

پیکر غرقه بخون «مجتبی (ع)را از مقابل چشمانش دور کن ! آن گل سرخ پر پر شده ، «علی اصغر » را از دست « حسین » اش بگسر !

مگذار که او چشمان غرقه بخون « عباس » را ببیند ، « علی اکبر » را نظاره کند ، «قاسم » دلاور زا ببیند که خونشان چگونه دشت نینوا را گلگون کرده است !

فعلی الاطایب من اهل بیت محمد و علی صلی الله علیهما و آلهما ، فلیبک الباکون و ایاهم فلیندب النادبون ،

از کنار شهدا ، دورش کن ، به او بگو که گریه اش را بس کند ، بگو که « فرزندش » می آید ، بگو که «او» از راه می رسد ؛ انتقام خونها را می گیرد ، شادمانی را بهمراه می آورد .

اللهم و سر نبییک محد صلی الله علیه و آله بروئیته و من تبعه علی دعوته و ارخم استکانتنا بعده

**