ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 |
إعْـلَمْ أنَّ قُلُوبَ أهْل الْطاعَة وَالْإخْلاص نُزعَ إلَیْکَ مٍْثلَ الْطَیر الی اَوْکارها .
"فرزندم ـ مهدی ـ بدان که دلهای مردم با خلوص و طاعت پیشه ، بسان پرنده ای که بسوی آشیانه پر می کشد ، بیتابانه و مشتاقانه ، راهی کوی تو اند ."
شب به درازا کشید ، چشمها ، همه ، فروخفتند جز شیدای شیفتگان که در سیاهی آسمان ، فروغ ترا می جویند :
ای خورشید فروزان وجود .
دریاا توفانی شد ، زورقها ، همه درهم شکستند جز زورق سرخ چشم براهان ، که بر فراز امواج ، کرانه تو را می جویند :
ای ساحل ارام نجات .
پهنه زمین خشکید ، گل بوته ها ، همه ، پژمردند جز لاله زار خونرنگ دلباختگان ،، که در کویر گدازنده صحرا ، تراوش ترا می جویند : ای : چشمه جوشان حیات .
آری تیره شب انتظار و غیبت به درازا کشیده ، دریای سیاه زندگی سراسر گرداب و طوفان گشته ، پهندشت سر سبز انسانیت ، کویر تفتان گشت و منظران ، نستوه و پایدار ، همچنان ترا می جویند : ای مهدی موعود ، ای منجی ، ای قائم منتقم .
براستی که ، در تاریخ " وصل و هجران " و " عشق و حرمان " محبتی چنین دیر پای ، محبانی چنین پایبند و محبوبی چنان گریز پای ، هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده ، که هزار یکصد و هفتاد و دو سال است این "جذبه و ناز " و " راز و نیاز " ائامه دارد .
وای بر تو، ای قلم ، بشکنی که چه نسنجیده و ناهنجار نوشتی ! کجا آن یوسف عزیز ، بپای خویش ، راهی چاهسار غیبت شد ؟ مگر نه اینکه بی وفائی و نا شکیبائی و پراکنده دلی مدعیان حب و ایمان ، سبب رخ پوشاندن و دوری گزیدن ودر زندان نهان زیستن آن محبوب عالمیان است که خود ، در لفافی از اندوه فرمود :
" اگر شیعیان اگر شیعیان ما ـ که خداوندآنان را بر طاعت خود توفیق دهاد ـ برپایه شناختی شایسته و صادقانه ، در راه وفا به پیمانی که بر دوش دارند همدل می شدند ، برکت دیدار ما از ایشان واپس نمی افتاد و سعادت دیدار ما برای آنان زود تر دست می داد ، پس ما را از ایشان دور نمی دارد مگر رفتار ناشایست و نا پسند آنان که خبرش بما می رسد " .
اری ، جذبه اوست که پرستوی عشقش در دل شوریدگان آشیان می کند .
از شراره اوست که آتش ارادتش در جان دلدادگان زبانه می کشد .
از یاد آوری اوست که گلبن یادش در روان فریفتگان بهار می آفریند .
" هیچ عاشقی خود نباشد وصل جو ******** که نه معشوقش بود جویای او "
از این رو است که درک محبت و مودت او ـ همانند حب خدا و پیامبر ـ نیازمند به تلاش و تکاپوی دشوار و توان فرسا نمی باشد ، کافیست سراچه دل را به اشک توبه بشوئی و به مژگان استغفار بروبی و به دو پاسدار تقوی و اخلاص بسپاری تا دریچه اش را هر بامداد بسوی آفتاب ولایت بگشایند که سر لوحه ایمان هر ایماندار را این گفته اند :
" هیچ بنده ای به خدا ایمان نیاورده مگر آنگاه که مرا بیش از خودش دوست بدارد و فرزندان مرا بیش از فرزندانش و خاندان مرا بیش از خاندانش " ـ پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله ـ.
بویژه که دوستی و سر سپردگی به آستان حضرت مهدی علیه السلام ، با شور و اشتیلق ظهور شکوهمند و جهانگیر او را در هم می آمیزد ، راستی :
کدام انسان حق پرستی است که آرمان حکومت عدل و دادگری را در سر نپرورد ؟ .
کدام روان شرافتمندی است که با نوید امنیت و آزادی معقول همگانی ، حیات تازه نگیرد ؟
کدام تن ستم کشیده ای است که به بامید روزگار مواسات و برادری بر کوشش و مقاومت نیفزاید ؟.
کدام جان درد آشنائی است که با یاد پرچمدار الفت و برادری ، آرامش و آسایش نیابد ؟ .
کدام چشم جستجوگری است که در انتظار جما انسانیت و مردانگی به اشک ننشیند؟ .
کدام دل اندوهباری است که از شوق پایان غیبت و پنهانی ، شادمانه نتپد؟ .
بس کن ، ای جگر سوخته قلم ، نالیدن را ، گریستن را ، و شور آفریدن را ، که این سوز را درمانی و این فراق را پایانی نیست جز هنگامه ظهور ، که آنرا نیز ، زمانی معین نیست و اگر هست " لا یُجَلّیها لوَقتها الا هُوَ "
اما چه سود ؟ اگر منهم بس کنم قلبهای گداخته از شوق حضرت مهدی آرام نخواهند نشست و اگر من ننویسم قلمهای آکنده از اشتیاق منجی ، بیکار نخواهند نشست .
برادر عزیز سلام
از وبلاگ خوب و از مطالب خوب اون استفاده کردم
وبلاگ میلاد نور اپ گردید
منتظر حضور گرمتون هستم .
یا علی