غدیر - عاشورا - انتظار

عقیدتی - سیاسی (اسلامی) به وبلاگ خودتان خوش امدید

غدیر - عاشورا - انتظار

عقیدتی - سیاسی (اسلامی) به وبلاگ خودتان خوش امدید

الغدیر و وحدت اسلامى

الغدیر و وحدت اسلامى

شهید استاد مرتضى مطهرى

کتاب شریف " الغدیر " موجى عظیم در جهان اسلام پدید آورده است . اندیشمندان اسلامى ، از زوایا و جوانب مختلف : ادبى ، تاریخى ، کلامى ، حدیثى ، تفسیرى ، اجتماعى بدان نظر افکنده‏اند . آنچه از زاویه اجتماعی‏ می‏توان بدان نظر افکند ، " وحدت اسلامى " است .

 

 

مصلحان و دانشمندان روشنفکر اسلامى عصر ما ، اتحاد و همبستگى ملل و فرق‏ اسلامى را ، خصوصا در اوضاع و احوال کنونى که دشمن از همه جوانب بدانها هجوم آورده و پیوسته با وسایل مختلف در پى توسعه خلافات کهن و اختراع‏ خلافات نوین است ، از ضروریترین نیازهاى اسلامى می‏دانند . اساسا چنانکه‏ می‏دانیم وحدت اسلامى و اخوت اسلامى ، سخت مورد عنایت و اهتمام شارع‏ مقدس اسلام بوده و از اهم مقاصد اسلام است . قرآن و سنت و تاریخ اسلام‏ گواه آن می‏باشد .

از این رو ، براى برخى این پرسش پیش آمده که آیا تألیف و نشر کتابی‏ مانند " الغدیر " که به هر حال موضوع بحث آن ، کهنترین مسئله خلافی‏ مسلمین است مانعى در راه هدف مقدس و ایده آل عالى " وحدت اسلامى " ایجاد نمی‏کند ؟

ما لازم می‏دانیم مقدمتا اصل مطلب را - یعنى مفهوم و حدود وحدت اسلامى - را روشن کنیم ، سپس نقش کتاب شریف " الغدیر " و مؤلف جلیل القدرش‏ ، " علامه امینى " رضوان الله علیه ، را توضیح دهیم.

وحدت اسلامى

مقصود از وحدت اسلامى چیست ؟ آیا مقصود این است : از میان مذاهب‏ اسلامى یکى انتخاب شود ، و سایر مذاهب کنار گذاشته شود . یا مقصود این‏ است که مشترکات همه مذاهب گرفته شود ، و مفترقات همه آنها کنار گذاشته شود ، و مذهب جدیدى بدین نحو اختراع شود ، که عین هیچ یک از مذاهب موجود نباشد ؟ یا اینکه وحدت اسلامى ، به هیچوجه ربطى به وحدت‏ مذاهب ندارد ، و مقصود از اتحاد مسلمین ، اتحاد پیروان مذاهب مختلف ، در عین اختلافات مذهبى ، در برابر بیگانگان است ؟

مخالفین اتحاد مسلمین ، براى اینکه از وحدت اسلامى ، مفهومى غیر منطقی‏ و غیر عملى بسازند ، آن را به نام وحدت مذهبى توجیه می‏کنند تا در قدم‏ اول ، با شکست مواجه گردد . بدیهى است که منظور علماى روشنفکر اسلامى از وحدت اسلامى ، حصر مذاهب به یک مذهب ، و یا اخذ مشترکات مذاهب و طرف مفترقات آنها که نه معقول و منطقى است و نه مطلوب و عملى ، نیست‏ . منظور این دانشمندان ، متشکل شدن مسلمین است در یک صف در برابر دشمنان مشترکشان .

این دانشمندان می‏گویند مسلمین مایه وفاقهاى بسیارى دارند که می‏تواند مبناى یک اتحاد محکم گردد ، مسلمین همه خداى یگانه را می‏پرستند و همه به‏ نبوت رسول اکرم ایمان و اذعان دارند ، کتاب همه قرآن و قبله همه کعبه‏ است ، با هم و مانند هم حج می‏کنند و مانند هم نماز می‏خوانند و مانند هم‏ روزه می‏گیرند و مانند هم تشکیل خانواده می‏دهند و داد و ستد می‏نمایند و کودکان خود را تربیت می‏کنند و اموات خود را دفن می‏نمایند . و جز در امورى جزئى ، در این کارها با هم تفاوتى ندارند . مسلمین همه از یک نوع‏ جهان بینى برخوردارند و یک فرهنگ مشترک دارند و در یک تمدن عظیم و با شکوه و سابقه دار شرکت دارند .

وحدت در جهان بینى ، در فرهنگ ، در سابقه تمدن ، در بینش و منش ، در معتقدات مذهبى ، در پرستشها و نیایشها ، در آداب و سنن اجتماعى خوب‏ می‏تواند از آنها ملت واحد بسازد و قدرتى عظیم و هایل به وجود آورد که‏ قدرتهاى عظیم جهان ناچار در برابر آنها خضوع نمایند ، خصوصا اینکه در متن‏ اسلام بر این اصل تأکید شده است . مسلمانان به نص صریح قرآن برادر یکدیگرند و حقوق و تکالیف خاصى آنها را به یکدیگر مربوط می‏کند . با این‏ وضع چرا مسلمین از این همه امکانات وسیع که از برکت اسلام نصیبشان گشته‏ استفاده نکنند ؟

از نظر این گروه از علماى اسلامى ، هیچ ضرورتى ایجاب نمی‏کند که مسلمین‏ به خاطر اتحاد اسلامى ، صلح و مصالحه و گذشتى در مورد اصول یا فروع مذهبی‏ خود بنمایند . همچنانکه ایجاب نمی‏کند که مسلمین درباره اصول و فروع‏ اختلافى فیمابین ، بحث و استدلال نکنند و کتاب ننویسند . تنها چیزى که‏ وحدت اسلامى ، از این نظر ، ایجاب می‏کند ، این است که مسلمین برای‏ اینکه احساسات کینه توزى در میانشان پیدا نشود ، یا شعله ور نگردد متانت را حفظ کنند ، یکدیگر را سب و شتم ننمایند ، به یکدیگر تهمت‏ نزنند و دروغ نبندند ، منطق یکدیگر را مسخره نکنند ، و بالاخره ، عواطف‏ یکدیگر را مجروح نسازند و از حدود منطق و استدلال خارج نشوند . و در حقیقت لااقل حدودى را که اسلام در دعوت غیر مسلمان به اسلام ، لازم دانسته‏ است ، درباره خودشان رعایت کنند . « ادع الى سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتى هى احسن ». براى برخى این تصور پیش آمده که مذاهبى که تنها در فروع با یکدیگر اختلاف دارند ، مانند شافعى و حنفى ، می‏توانند با هم رادر باشند و با یکدیگر در یک صف قرار گیرند ، اما مذاهبى که در اصول با یکدیگر اختلاف نظر دارند به هیچ وجه نمی‏توانند با یکدیگر برادر باشند . از نظر این دسته ، اصول مذهبى مجموعه‏اى به هم پیوسته است و به اصطلاح اصولیون از نوع " اقل و اکثر ارتباطى " است ، آسیب دیدن یکى عین آسیب دیدن همه‏ است . علیهذا آنجا که مثلا اصل " امامت " آسیب می‏پذیرد و قربانی‏ می‏شود ، از نظر معتقدین به این اصل ، موضوع وحدت و اخوت منتفى است . و به همین دلیل شیعه و سنى به هیچ وجه نمی‏توانند دست یکدیگر را به عنوان‏ دو برادر مسلمان بفشارند و در یک جبهه قرار گیرند ، دشمن هر که باشد .

گروه اول به این گروه پاسخ می‏دهند ، می‏گویند : دلیلى ندارد ما اصول را در حکم یک مجموعه به هم پیوسته بشماریم ، و از اصل " یا همه یا هیچ " در اینجا پیروى کنیم . اینجا جاى قاعده المیسور لایسقط بالمعسور و ما لایدرک کله لایترک کله است . سیره و روش شخص امیرالمؤمنین على ، علیه‏ السلام ، براى ما بهترین و آموزنده ترین درسهاست . على ، علیه السلام ، راه و روشى بسیار منطقى و معقول که شایسته بزرگوارى مانند او بود اتخاذ کرد .

او براى احقاق حق خود ، از هیچ کوششى خوددارى نکرد ، همه امکانات خود را به کار برد که اصل امامت را احیا کند ، اما هرگز از اشعار " یا همه‏ یا هیچ " پیروى نکرد . بر عکس ، اصل مالایدرک کله لایترک کله را مبنای‏ کار خویش قرار داد .

على در برابر ربایندگان حقش قیام نکرد و قیام نکردنش اضطرارى نبود ، بلکه کارى حساب شده و انتخاب شده بود . او از مرگ بیم نداشت ، چرا قیام نکرد ، حداکثر این بود که کشته شود ، کشته شدن در راه خدا منتهاى آرزوى او بود ، او همواره در آرزوى شهادت بود و با آن ، از کودک‏ به پستان مادر مأنوستر بود . على در حساب صحیحش بدین نکته رسیده بود که‏ مصلحت اسلام در آن شرائط ترک قیام و بلکه همگامى و همکارى است . خود کرارا به این مطلب تصریح می‏کند .

در یکى از نامه‏هاى خود به مالک اشتر ( نامه 62 از نامه‏هاى " نهج‏ البلاغه " می‏نویسد : « فامسکت یدى حتى رأیت راجعة الناس قد رجعت عن‏ الاسلام ، یدعون الى محق دین محمد صلى الله علیه و آله ، فخشیت ان لم انصر الاسلام و اهله ، ارى فیه ثلما او هدما تکون المصیبة به على اعظم من فوت‏ ولایتکم التى انما هى متاع ایام قلائل » . من اول دست خود را پس کشیدم ، تا دیدم گروهى از مردم از اسلام بازگشتند و مردم را به نابودى دین محمد) ص) دعوت می‏کنند . پس ترسیدم که اگر به یارى اسلام و مسلمین بر نخیزم‏ شکاف یا انهدامى در اسلام خواهم دید که مصیبت آن از فوت خلافت چند روزه بسى بیشتر است .

در شوراى شش نفرى پس از تعیین و انتخاب عثمان به وسیله عبدالرحمان‏ بن عوف ، على علیه السلام ، شکایت و هم آمادگى خود را براى همکاری‏ اینچنین بیان کرد : « لقد علمتم انى احق الناس بها من غیرى ، و الله‏ لاسلمن ما سلمت امور المسلمین ، و لم یکن فیها جور الا على خاصة » ( نهج‏ البلاغه ، خطبه 72 ) یعنى : شما خود می‏دانید من از همه براى خلافت شایسته‏ ترم ، و حال به خدا قسم مادامى که کار مسلمین روبراه باشد ، و رقیبان من‏ تنها به کنار زدن من قناعت کنند و تنها شخص من مورد ستم واقع شده باشد ، مخالفتى نخواهم کرد و تسلیم خواهم بود .

اینها می‏رساند که على ، اصل " یا همه یا هیچ " را در این مورد محکوم‏ می‏دانسته است . نیازى نیست درباره روش و سیره على علیه السلام‏ در این موضوع بیشتر بحث شود ، شواهد و دلائل تاریخى در این زمینه فراوان‏ است .

علامه امینى (ره)

اکنون نوبت آن است که ببینیم علامه بزرگوار آیت الله امینى ، مؤلف‏ جلیل القدر " الغدیر " از کدام دسته است و چگونه می‏اندیشیده است ؟

آیا ایشان وحدت و اتحاد مسلمین را تنها در دایره تشیع قابل قبول‏ می‏دانسته‏اند ، یا دایره اخوت اسلامى را وسیعتر می‏دانسته و معتقد بوده‏اند اسلام که با اقرار و اذعان به شهادتین محقق می‏شود ، خواه ناخواه حقوقى را به عنوان حق مسلمان بر مسلمان ایجاد می‏کند وصله اخوت و برادرى که در قرآن به آن تصریح شده میان همه مسلمین محفوظ است .

علامه امینى به این نکته که لازم است نظر خود را در این موضوع روشن کنند و اینکه نقش الغدیر در وحدت اسلامى چیست ، آیا مثبت است یا منفى ؟

خود کاملا توجه داشته‏اند و براى اینکه از طرف معترضان اعم از آنان که در جبهه مخالف خودنمایى می‏کنند و آنهایى که در جبهه موافق خود را جا زده‏اند مورد سؤ استفاده واقع نشود ، نظر خود را مکرر توضیح داده و روشن کرده‏اند .

علامه امینى طرفدار وحدت اسلامى هستند و با نظرى وسیع و روشن بینانه‏ بدان می‏نگرند . معظم له در فرصتهاى مختلف در مجلدات الغدیر این مسئله‏ را طرح کرده‏اند و ما قسمتى از آنها را در اینجا نقل می‏کنیم :

در مقدمه جلد اول ، اشاره کوتاهى می‏کنند به اینکه الغدیر ، چه نقشى در جهان اسلام خواهد داشت . می‏گویند : " و ما اینهمه را خدمت به دین ، و اعلاء کلمه حق ، و احیاء امت اسلامى می‏شماریم " .

در جلد سوم ، صفحه 77 ، پس از نقل اکاذیب ابن تیمیه و آلوسى و قصیمی‏ ، مبنى بر اینکه شیعه برخى از اهل بیت را ، از قبیل زید بن على بن‏ الحسین دشمن می‏دارد ، تحت عنوان " نقد و اصلاح " می‏گویند :

" . . . این دروغها و تهمتها تخم فساد را می‏کارد و دشمنیها را میان‏ امت اسلام بر می‏انگیزد و جماعت اسلام را تبدیل به تفرقه می‏نماید و جمع‏ امت را متشتت می‏سازد و با مصالح عامه مسلمین تضاد دارد" .

نیز در جلد سوم ، صفحه 268 ، تهمت سید رشید رضا را به شیعه ، مبنى بر اینکه " شیعه از هر شکستى که نصیب مسلمین شود خوشحال می‏شود تا آنجا که‏ پیروزى روس را بر مسلمین در ایران جشن گرفتند " نقل می‏کنند ، و می‏گویند : " این دروغها ساخته و پرداخته امثال سید محمد رشید رضاست . شیعیان‏ ایران و عراق که قاعدتا مورد این تهمت هستند ، و همچنین مستشرقان و سیاحان و نمایندگان ممالک اسلامى و غیر هم ، که در ایران و عراق رفت و آمد داشته و دارند خبرى از این جریان ندارند . شیعه بلا استثناء ، برای‏ نفوس و خون و حیثیت و مال عموم مسلمین اعم از شیعه و سنى احترام قائل‏ است . هر وقت مصیبتى براى عالم اسلام در هر کجا و هر منطقه و براى هر فرقه پیش آمده است ، در غم آنها شریک بوده است . شیعه هرگز اخوت‏ اسلامى را که در قرآن و سنت بدان تصریح شده محدود به جهان تشیع نکرده‏ است . و در این جهت فرقى میان شیعه و سنى قائل نشده است " .

نیز در پایان جلد سوم ، پس از انتقاد از چند کتاب از کتب قدما ، از قبیل عقد الفرید ابن عبدربه ، الانتصار ابوالحسین خیاط معتزلى ، الفرق بین‏ الفرق ابومنصور بغدادى ، الفصل ابن حزم اندلسى ، الملل و النحل محمد بن عبدالکریم شهرستانى ، منهاج السنه ابن تیمیه ، والبدایة و النهایه ابن کثیر و چند کتاب از کتب متأخرین ، از قبیل تاریخ الامم‏ الاسلامیه شیخ محمد خضرى ، فجر الاسلام احمد امین ، الجولة فى ربوع الشرق‏ الادنى محمد ثابت مصرى ، الصراع بین الاسلام و الوثنیه قصیمى ، و الوشیعه‏ موسى جار الله می‏گویند :

" هدف ما از نقل و انتقاد این کتب ، این است که به امت اسلام اعلام‏ خطر کنیم و آنان را بیدار نماییم که این کتابها بزرگترین خطر را برای‏ جامعه اسلامى به وجود می‏آورد ، زیرا وحدت اسلامى را متزلزل می‏کند ، صفوف‏ مسلمین را می‏پراکند ، هیچ عاملى بیش از این کتب صفوف مسلمین را از هم‏ نمی‏پاشد و وحدتشان را از بین نمی‏برد و رشته اخوت اسلامى را پاره نمی‏کند " .

علامه امینى در مقدمه جلد پنجم ، تحت عنوان " نظریة کریمة " به‏ مناسبت یکى از تقدیر نامه‏هایى که از مصر ، درباره الغدیر رسیده است ، نظر خود را در این موضوع کاملا روشن می‏کنند و جاى هیچ تردیدى باقی‏ نمی‏گذارند ، می‏گویند :

" عقاید و آراء درباره مذاهب آزاد است و هرگز رشته اخوت اسلامى را که قرآن کریم با جمله « انما المؤمنون اخوه »بدان تصریح کرده پاره‏ نمی‏کند ، هر چند کار مباحثه علمى و مجادله کلامى و مذهبى به اوج خود برسد ، سیره سلف و در رأس آنها صحابه و تابعین همین بوده است .

" ما مؤلفان و نویسندگان در اقطار و اکناف جهان اسلام ، با همه اختلافی‏ که در اصول و فروع با یکدیگر داریم ، یک جامع مشترک داریم و آن ایمان‏ به خدا و پیامبر خداست . در کالبد همه ما یک روح و یک عاطفه حکمفرماست و آن روح اسلام و کلمه اخلاص است " .

" ما مؤلفان اسلامى همه در زیر پرچم حق زندگى می‏کنیم و در تحت قیادت‏ قرآن و رسالت نبى اکرم انجام وظیفه می‏نماییم. پیام همه ما این است که : « ان الدین عند الله الاسلام »و شعار همه ما " لا اله الا الله و محمد رسول‏ الله " است . آرى ما حزب خدا و حامیان دین او هستیم ! "

علامه امینى در مقدمه جلد هشتم تحت عنوان " الغدیر یوحد الصفوف فی‏ الملا الاسلامى " مستقیما وارد بحث نقش الغدیر در وحدت اسلامى می‏شوند .

معظم له ، در این بحث ، اتهامات کسانى را که می‏گویند الغدیر موجب‏ تفرقه بیشتر مسلمین می‏شود ، سخت رد می‏کنند ، و ثابت می‏کنند که بر عکس‏ ، الغدیر بسیارى از سؤ تفاهمات را از بین می‏برد و موجب نزدیکتر شدن‏ مسلمین به یکدیگر می‏گردد . آنگاه اعترافات دانشمندان اسلامى غیر شیعه را در این باره شاهد می‏آورند و در پایان ، نامه شیخ محمد سعید دحدوح را به‏ همین مناسبت نقل می‏کنند .

ما براى پرهیز از اطاله بیشتر ، از نقل و ترجمه تمام گفتار علامه امینی‏ تحت عنوان بالا که همه در توضیح نقش مثبت الغدیر در وحدت اسلامى است‏ صرف نظر می‏کنیم ، زیرا آنچه نقل کردیم براى اثبات مقصود کافى است .

نقش مثبت الغدیر ، در وحدت اسلامى از این نظر است که اولا منطق مستدل‏ شیعه را روشن می‏کند و ثابت می‏کند که گرایش در حدود صد میلیون مسلمان به‏ تشیع بر خلاف تبلیغات زهر آگین عده‏اى مولود جریانهاى سیاسى یا نژادى و غیره نبوده است ، بلکه یک منطق قوى متکى به قرآن و سنت موجب این‏ گرایش شده است ، ثانیا ثابت می‏کند که پاره‏اى اتهامات به شیعه که سبب‏ فاصله گرفتن مسلمانان دیگر از شیعه شده است از قبیل اینکه شیعه غیر مسلمان را بر مسلمان غیر شیعه ترجیح می‏دهد و از شکست مسلمانان غیر شیعه از غیر مسلمانان شادمان می‏گردد ، و از قبیل اینکه شیعه به جاى حج به زیارت ائمه می‏رود ، یا در نماز چنین‏ می‏کند و در ازدواج موقت چنان ، به کلى بى اساس و دروغ است ، ثالثا شخص شخیص امیرالمؤمنین على علیه السلام را که مظلومترین و مجهول‏

القدرترین شخصیت بزرگ اسلامى است و می‏تواند مقتداى عموم مسلمین واقع‏ شود ، و همچنین ذریه اطهارش را به جهان اسلام معرفى می‏کند .

برداشت دیگران از الغدیر

برداشت بسیارى از دانشمندان بیغرض مسلمان غیر شیعه از " الغدیر " همین است که ما گفتیم .

محمد عبدالغنى حسن مصرى ، در تقریظ خود بر الغدیر که در مقدمه جلد اول‏ ، چاپ دوم ، چاپ شده است می‏گوید :

" از خداوند مسئلت می‏کنم که برکه آب زلال شما را ( غدیر در عربى به‏ معناى گودال آب است ) سبب صلح و صفا میان دو برادر شیعه و سنى قرار دهد که دست به دست هم داده ، بناء امت اسلامى را بسازند " .

عادل غضبان مدیر مجله مصرى " الکتاب " در مقدمه جلد سوم می‏گوید :

این کتاب ، منطق شیعه را روشن می‏کند و اهل سنت می‏توانند به وسیله این‏ کتاب شیعه را به طور صحیح بشناسند . شناسایى صحیح شیعه سبب می‏شود که‏ آراء شیعه و سنى به یکدیگر نزدیک شود، و مجموعا صف واحدى تشکیل دهند .

دکتر محمد غلاب ، استاد فلسفه در دانشکده اصول دین جامع از هر ، در تقریظى که بر الغدیر نوشته و در مقدمه جلد چهارم چاپ شده است می‏گوید :

" کتاب شما در وقت بسیار مناسبى به دستم رسید ، زیرا اکنون مشغول‏ جمع آورى و تألیف کتابى درباره زندگى مسلمین از جوانب مختلف هستیم ، لهذا خیلى مایلم که اطلاعات صحیحى درباره شیعه امامیه داشته باشم . کتاب‏ شما به من کمک خواهد کرد و من دیگر مانند دیگران درباره شیعه اشتباه‏

نخواهم کرد " .

دکتر عبدالرحمان کیالى حلبى ، در تقریظ خود که در مقدمه جلد چهارم‏ الغدیر چاپ شده ، پس از اشاره به انحطاط مسلمین در عصر حاضر ، و اینکه‏ چه عواملى می‏تواند مسلمین را نجات دهد ، و پس از اشاره به اینکه شناخت‏ صحیح وصى پیغمبر اکرم یکى از آن عوامل است ، می‏گوید :

" کتاب الغدیر و محتویات غنى آن ، چیزى است که سزاوار است هر مسلمانى از آن آگاهى یابد ، تا دانسته شود چگونه مورخان کوتاهى کرده‏اند ، و حقیقت کجاست . ما به این وسیله باید گذشته را جبران کنیم و با کوشش‏ در راه اتحاد مسلمین به اجر و ثواب نایل گردیم " .

آرى آن بود وجهه نظر علامه امینى درباره مسئله مهم اجتماعى عصر ما ، و این است عکس العمل نیکوى آن در جهان اسلام . - رضوان الله علیه .

منبع:

برگرفته از کتاب : شش مقاله ( الغدیر و وحدت اسلامى )  

منبع مقاله : http://www.al-shia.org/html/far/books/maqalat/kalam/07.html

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد